لطفاً اعلام خطر نکنیم! شاید بد نباشد که برخی مسؤولان و صاحبنظران محترم، من بعد اعلام خطر کردن و هشدار دادن و بیان آمارهای منفی اعصاب خورد کن نگرانکننده را برای مدتی هم که شده (فی المثل برای ۱۰۰ سال) بگذارند روی طاقچه فراموشی و اگر دلشان آمد و از حوصله مبارکشان خارج نبود و […]
لطفاً اعلام خطر نکنیم!
شاید بد نباشد که برخی مسؤولان و صاحبنظران محترم، من بعد اعلام خطر کردن و هشدار دادن و بیان آمارهای منفی اعصاب خورد کن نگرانکننده را برای مدتی هم که شده (فی المثل برای ۱۰۰ سال) بگذارند روی طاقچه فراموشی و اگر دلشان آمد و از حوصله مبارکشان خارج نبود و قسمی را نمیشکست، آستینها را بالا بزنند و وارد گود شوند و در کنار مجریان ومتولیان بایستند و آمارها را مثبت کنند و فتیله خطر را پایین بکشند .
اینکه برای املایی که دیگران نوشتهاند، غلط پیدا کنیم و راه رفته را خطا و اشتباه بدانیم و مدام به جان همه غر بزنیم، ضعفها را به صف کرده و کاستیها را شمارش کنیم و در بوق و کرنا نامهسرگشاده بخوانیم، خیلی هم سخت نیست؛ لااقل راهحلی، یک راه نرفتهای، برنامه درست درمانی، مطالعات بنیادی، تصمیم سازی، چیزی ارایه بفرمایید تا دیگران هم بفهمند کار کردن و برنامهریزی و نقشه راه و راهحل درست و حسابی چیست!
البته در این زمانه که برخی از مسؤولان و رؤسا و مدیران که خود دستی در آتش دارند و وسط گود هستند و قرار است کار کنند و ضعفها و کاستیها و اشتباهات را جبران نمایند و راه صواب و نتیجه بخش را به انجام برسانند، خود شدهاند مؤدی و زنگ خطر به صدا در آور و آمار ریز و درشت کسری و کاستی و عیب و ایراد را ردیف کن، به نظر هوشنگخانی ما میرسد به دیگرانی که در بالای گود نشستهاند ایرادی نمیتوان گرفت!
حال که وضع چنین است، علیرغم میل قلبی، باید عرض کنم که بهتر است کارها بین مجریان و مدعیان، تقسیم شود و از برای عدم تداخل و تزاحم و خردهگیری و کلکل، یک عده کار کنند و در پی رتقوفتق امور برآیند و دل و هوششان را بدهند به اجرا و حل و فصل و جلو بردن امور دستگاه و نهاد و اداره و ارگان و بنیاد متبوعشان و عده دیگر هم راه به راه انقلت بیایند و تذکر دهند و سیاهه آمار را تکمیل کنند و هشدار دهند و وامصیبتا سر دهند. طوری نباشد، هرکه دستی در آتش دارد و قرار است کارها را سامان دهد، خودش بشود یک پا مدعی تمام قد و ایرادبگیر اشکالتراش! آن دیگران هم که مقرر شده فقط به عرض گلایه و گرفتن ایراد و اشکال بپردازند، همزمان با انجام امور محوله! اگر بتوانند خودشان هم وارد گود بشوند و کارها را آنطور که میلشان میکشد، جلو ببرند! و تا آنجا که از دستشان برمیآید و یا زورشان میرسد به جای آنکه گوشه کار را بگیرند و گرهای را باز کنند، گره بر گره بزنند و بشود آنچه نباید بشود.
حال این آش چقدر شور میشود و یا لیم و بینمک از آب در میآید، دیگر ربطی به هیچ کس ندارد جز خلقا… همیشه مقصر و سیبل آنلاین.
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.