شریک‌های ناجور!

اجازه بفرمایید، ابتدا به فرع موضوع برسیم، بعد سراغ اصل آن هم می‌رویم، چون حس می‌کنیم این فرعیات، همان اصل است که به حاشیه رفته و دچار فرع‌انگاری تاریخی ساده‌سازی شده مزمن گردیده‌اند وگرنه نباید حال و روز خیلی از اخلاق و رفتار و مرام‌مان اینچنین هشلهف (هشت الهفت) شده باشد! یحتمل شما هم با […]

اجازه بفرمایید، ابتدا به فرع موضوع برسیم، بعد سراغ اصل آن هم می‌رویم، چون حس می‌کنیم این فرعیات، همان اصل است که به حاشیه رفته و دچار فرع‌انگاری تاریخی ساده‌سازی شده مزمن گردیده‌اند وگرنه نباید حال و روز خیلی از اخلاق و رفتار و مرام‌مان اینچنین هشلهف (هشت الهفت) شده باشد!

یحتمل شما هم با این پدیده «اصرار راننده‌های تاکسی آنلاین بر لغو کردن سفر و پرداخت نقدی روبه‌رو شده‌اید که برخی از این جنابان راننده که آمار ما می‌گوید یک درصد از آن‌ها این‌گونه‌اند (متأسفانه خیلی وقت است که آمار ما هم مصلحت‌اندیش شده و به ساختن و بافتن بیشتر اهتمام دارد تا یافتن) در پیش گرفته‌اند و اصل قصه هم این است که این بزرگواران پرداخت کمیسیون را چیزی در مایه‌های پول زور دانسته و علاقه وافری دارند که از پرداخت آن شانه خالی کنند!

البته همین بزرگواران صفردرصدی، اگر متوجه بشوند که شما کیف پول خود را قبلاً شارژ کرده و پرداخت به‌طور خودکار انجام شده است، کمی شکار می‌شوند و حتی دیده شده است هشدار و انذار می‌دهند که هرگز اینکار را تکرار نکنید که ممکن است بدون آنکه از خدمات استفاده کنید، پولتان بر باد برود!

به هرحال خواستیم عرض کنیم اینکه فلان شرکت تاکسی آنلاین خیلی پول در می‌آورد و میلیارد میلیارد به جیب می‌زند و این کمیسیون زیاد است و چرا باید اینقدر بگیرد و آنقدر نگیرد، عجالتاً توجیه و ادله صد من یه غاز است،  حالا اینکه ما دلمان می‌خواهد پول بیشتر در بیاوریم و کسی یا شرکتی را که برایمان یک شغل با درآمد مناسب ایجاد کرده است را دور بزنیم، دلیل نمی‌شود براساس قرار و مدارمان عمل نکرده و یا آن را پول زور بدانیم، چون روز اول در قرارداد همه چیز معلوم بوده و آن را پذیرفته و پایش را امضاء کرده‌ایم!

اینکه برخی از ما در زندگی مشترک و حقوق و تکالیف فرزندی و پدری و همسری، فقط خودمان را می‌بینیم و احساس و نظرمان بر حس و نظر دیگران اولویت دارد، در محل کار یا از موقعیت کارفرمایی خود سوء‌استفاده می‌کنیم و تا آنجا که جا داشته باشد نیروی انسانی بینوا را استثمار می‌کنیم و در حقوق و خدمات و محیط کار و رفتار و ادبیات و قدرشناسی و… براساس میل مبارکمان رفتار کرده و قاعده و قانون و قرار و مدار تا آنجا که مانع رفتار و منش ما نباشد محترم است و یا آن کارمند و کارگری که بابت مسئولیت و کاری که برعهده‌‌اش گذاشته شده پول می‌گیرد ولی فرصت کند قیقاج رفته و تعهد چندانی به حفظ حقوق کارفرما ندارد و یا فقط به دنبال این است که ساعات کاری طی شود، بهره‌وری و اثربخشی کیلویی چند و یا بدتر از آن، برخی‌ها بیشتر از آنکه حتی به فکر اتمام ساعات کاری باشند، حواسشان به کسب درآمدهای جانبی و حاشیه‌ای و زیرمیزی و کارت هدیه‌ای و درصد از خرید و قرارداد و قس‌علیهذا هست که ماشالا بزنم به تخته اشتهاشون هم خیلی زیاده و وای به روزی که مدیریت تصمیم بگیرد، جایگاه شغلی ایشان را تغییر داده و این فرصت از آن‌ها گرفته شود، آن موقع است که آنقدر پول‌های چرب و شیرین به دهانشان مزه کرده است و هزینه‌های زندگی را براساس آن تنظیم کرده‌اند که دیگر حقوق کارمندی به چشم‌شان نمی‌آید و تو خود بخوان حدیث مفصل از مجمل!

به هرحال هر جا طرف قرار و تفاهم و قرارداد و کارتیمی و سازمانی هستیم و یا حقی از دیگران بر گردن ماست، نباید شریک‌های ناجور باشیم و به دنبال آن باشیم که همه منافع و یا اکثر آن و چربی و شیرینی‌ها را برای خودمان و دردسر و تلاش و هزینه و استرس را برای طرف مقابل بخواهیم، زیرا که این‌گونه شریکی، جور ناجوری است که به یک پول سیاه هم نمی‌ارزد، اگر سم مهلک و باعث اختلاف و دردسر و چالش و حق‌الناس و مصیبت نباشد!