حرفهای خودی و بیخودی راستیآزمایی! از قدیم و ندیم گفتهاند که همه بیگناه هستند مگر خلافش ثابت بشود، یعنی اینکه همه راست میگویند مگر دروغ بودن حرفاشون معلوم شود، همه دلسوز ما هستند مگر بفهمی که خنجر از پشت میزنند، همه در حال خدمت هستند مگر رانت و فسادشان درز کند و همه علاقه […]
حرفهای خودی و بیخودی
راستیآزمایی!
از قدیم و ندیم گفتهاند که همه بیگناه هستند مگر خلافش ثابت بشود، یعنی اینکه همه راست میگویند مگر دروغ بودن حرفاشون معلوم شود، همه دلسوز ما هستند مگر بفهمی که خنجر از پشت میزنند، همه در حال خدمت هستند مگر رانت و فسادشان درز کند و همه علاقه به چای دبش لبسوز لبدوز دارند مگر گران حساب شود!
به هرحال خواستیم در این مرقومه عرض کنیم که اون قدیمندیمها بود که این حرفهای خوشگل خوشگل را میگفتند و عجالتاً این روزها وضع و اوضاع خیلی توفیر کرده و جورناجوری شده است و باید مطمئن باشی که همه گناهکارند مگر خلافش ثابت بشود و همه دروغ میگویند مگر برعکسش معلوم شود! خصوصاً در فضای مجازی که از همان اول هم ضربالمثلهای قدیمی آنقدری در آنها وجه و اعتبار نداشت چه رسد به این روزگار پر از تناقض و تناقص و جعل و فیک و سم و مسمومیت.
بنابراین بر هر آدم عاقل و بالغ زبانفهم و باهوش معمولی، فرض است که هرچیزی میشنود و هر آن چیزی که میبیند را باور نکند و قبل از آنکه فلان تبلیغ و خبر و یا بهمان خاطره و نقش و نگار را قبول کند، یا زحمت بکشد و آن را راستیآزمایی کرده و ببیند سره چیست و ناسره کدام است و از منبع موثق و آدمهای مورد وثوق درست و غلط و واقعی و فیک بودنها را پیگیر شود و یا اگر حال و حوصله و وقت برای این کارها ندارد و یا نمیداند از کجا صحت و ثقم را سنجش کند، لااقل بیخیال باور کردن و تأیید آن بشود که مبادا کارشان به یک مشت آدم تبهکار و دروغگو و شیاد و کلاهبردار و سیاستباز و دغلکار گره خورده و یا پول و سرمایه و اعتقاد و باور خود را از دست دهید و یا آبرو و شأن و شخصیت و… دچار صدمه و خدشه و داستان شود.
عجالتاً روزگار، روزگار عجیب کجمدار غداری است که زیر و روکشی و پشت هم اندازی و دروغ و پیچاندن روی دور است و خیلی هم بین فضای واقعی و مجازی فرقی وجود ندارد و آنقدر گرگ و راهزن در کمین آب و آبرو و پول و سرمایه انسان نشستهاند که اگرچه تعدادشان نسبت به کل خلقا… و آنهایی که در جامعه و زندگی روزمره میبینیم و جنابانی که در فضای مجازی تشریف داشته و نمیبینیم، خیلی کم است ولی آنقدری هست که اگر بخواهی مانند بوجارها به هر بادی، بادش بدهی و ساده و راحت دیگران و حرف و سخنشان را باور کرده و اجازه دهید جناب احساس و دل و مصیبتهایی مثل طمع و حرص، میدانداری کنند، دودمانت خیلی زود به باد میرود و کلاهت آنچنان در پس معرکه خواهد افتاد که هیچ وقت به سرجایش برنخواهد گشت هرچند آن را در پسمعرکه پیدا کرده، برداشته و باز بر سر بگذاری!
راستش را بخواهید اگر این را نگوییم میترسیم حناق بگیریم، از قدیم گفتهاند که پنیر مجانی در تله موش است، هر ارزونی بیعلت نیست و عقل هم موجود شریفی است، بنابراین وقتی حرف و سخنی همه چیزش درستدرمان است، تبلیغ و فروش و سرمایهگذاری و… همه مدارک و مستنداتش درست و کامل است، خبری ظاهرش واقعی و منطقی بهنظر میرسد و فقط بهنظر میرسد که انگار یک گوشه کارشان میلنگد و یا قسمتی از حرف و سند و عمل و قواعدشان بر مدار منطق و قاعده و قانون و عرف نیست، باید از بیخ و بُن بیخیال آن موضوع شویم، کلاً خود را به نشنیدن و شتر دیدی ندیدی بزنیم. وای به اینکه چیزی از همان اول لنگ زده و چه بسا پایه و چارچوب قابل قبول و درستدرمانی نداشته باشد و باز برایش سر و دست بشکنیم و به هوای صاحب شدن کالایی که نصف قیمت تولیدکننده، بهفروش میرسد، چشم بسته، پول بیزبان را تقدیم آدم زباندار سیاس همهفن حریف بکنی…!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.