پول آش! (قسمت دوم) در قسمت اول آشخوری و پول ندادن! عرض کردیم که به همان مقدار که سهیم شدن در مواهب، آن هم مفتی مفتی، خیلی به برخی حال میدهد، اینکه پول آش را یکی حساب کند و دیگری آن را میل فرماید، از آن قصههای پرغصهای است که روایت پرتکرار این روزهای ماست! […]
پول آش! (قسمت دوم)
در قسمت اول آشخوری و پول ندادن! عرض کردیم که به همان مقدار که سهیم شدن در مواهب، آن هم مفتی مفتی، خیلی به برخی حال میدهد، اینکه پول آش را یکی حساب کند و دیگری آن را میل فرماید، از آن قصههای پرغصهای است که روایت پرتکرار این روزهای ماست!
همیشه هم اینجوری نبوده، ما هم خیلی وقت است که در آنطرف برخوردار از مواهب قرار گرفتهایم و آب و هوا و سرزمین و جنگلی که در طول تاریخ، گذشتگان برای حفظ آن تلاش کرده و با رعایت قوانین طبیعت، صحیح و سالم آن را تحویل ما دادند، ما هم جوری از آن حفظ و حراست کردیم که عجالتاً چیز سالم و به درد بخوری به آیندگان تحویل نخواهیم داد، یعنی با یک تیر دو نشان زدیم و گذشته و آینده را فدای امروزمان کردیم!
البته اینکه در این داستان مصرف بیرویه آب و برداشتهای غیرمجاز و ندادن حقابه محیطزیست و ایضاً دودی و قیر اندود کردن هوا و بستن نفس خلقا… چه کسی و یا کسانی مقصر هستند، مثنوی هفتاد من کاغذ است که عجالتاً همه ما هم شریک آن بوده و یک گوشه کار را گرفتهایم.
اما بهتر است بحث را به حاشیه نبریم، اینکه قصد کردهایم از کارمندی که اگر حقوقش دو برابر هم بشود، هنوز نمیتواند از پس مخارج یک زندگی معمولی و کرایه یک آپارتمان مناسب برآید، مالیات بگیریم و یا ریال به ریال درآمد و فروش کسبه و اصناف و سازنده را زیر نظر گرفته و با چشمان نافذ حساب و کتابشان را رصد کنیم تا مبادا دیناری مالیات کمتر بدهند، اصلاً همهاش درست و بجا و طبق قانون، ولی وقتی همین جناب کارمند و یا همان استادکار و مدیر و کارآفرین، در مارپیچ گرفتن مجوز و تسهیلات و خدمات گیر میکند، نوسانات بازار و اقتصاد، کسب و کارش را تا لب پرتگاه ورشکستگی میبرد، برای دو روز تأخیر پرداخت بیمه و نمیدانم یک جابجایی فاکتور و کسری وثیقه و قسعلیهذا یا جریمه میشود، یا خسارت میبینند و یا وامش روی هوا میرود و از قضا، بساط کیف و حال دلال و سفتهباز و رانتی و برخوردار از امضای طلایی و هر آن کسی که کسب و کارش بر مدار زحمت و تلاش و نان حلال نیست، حسابی جور جور است، آنوقت است که میفهمد آن ترهای که برای سر به راه بودن و کاسب و کارآفرین بودنش خرد نمیکنند، همانی است که بهازای آش نخورده و دهان سوخته و همانقدری که پول میدهد، برخی آش میخورند!
به هرحال کارمند و کارگری که افزایش حقوق سنواتیشان هیچ خط و ربطی به تورم و افزایش قیمتهای کف بازار و کهکشانی شدن مبلغ رهن و اجاره ندارد ولی سقف معافیت مالیاتی و نرخ بیمه ماهیانه، بد فرم به کوچکترین نوسان درآمدی و حقوقی ایشان حساس هستند، از یکطرف هر روزه شاهد کوچکتر شدن حقوق نسبت به هزینهها و آب رفتن سفره است و از طرف دیگر حاضر به یراقی و شمشیر از رو بسته بیمه و مالیات و اجاره و تعرفه و بهره بانکی و هر چیزی که بوی پول میدهد را میبیند و این وسط مانده است که چه گِلی به سر کند از این همه هماهنگی و پیمان و قرارهای نانوشته!
زیاده عرضی نیست، فقط خواستیم دو ریالی برخی همشهریان گرامی که دلشان خدمات شهری و رسیدگی و آبادانی و عدم ناترازی گاز و برق و بنزین و مدیریت قیمتها و بازار و در کل رفاه و آسایش میخواهد را بیندازیم که نمیشود شما تافته جدا بافته باشید، درآمد خوب داشته باشید ولی مالیات ندهید ولی همچنان سر سفره مالیاتدهندگان روزگار سپری کنید، و ایضاً آن متولیان و مسئولین گرانسنگ هم حواسشان باشد که از چه کسی و به چه مقداری مالیات میگیرند و سمبه پرزور قانون را برای کارمند و کاسب جزء و تولیدکننده مصیبت زده بکار نگیرند و حواسشان به دانهدرشتها و اصناف خوشدرآمد و دلال و سفتهباز و مدیر برنامه و فوتبالیست و بازیگر و… جمع کنند و مهمتر از همه، بهتر است جاده دو طرفه باشد!
پول آش! (قسمت اول) یکی از اقوام تعریف میکرد که در مجتمع مسکونیای زندگی میکنند که شامل ۱۷ بلوک ۱۶ واحدی است. یعنی ۲۷۲ واحد آپارتمان در آن قرار دارد که نقل داستانهایش نگفتنی است ولی چیزی که از همه بیشتر باعث دردسر و زحمت ساکنین شده، حضور تعداد اندکی است که هیچ تمایلی به […]
دیدگاه بسته شده است.