آقا یک چیزی میخواهم بگویم، فقط بین خودمان باشد، یعنی بین من و شما و خلقا… ایرانی جماعت، ولاغیر! عنایت داشته باشید که قبلاً نیز، همچین سر بسته همین را عرض کردیم و یحتمل باز هم، سرگشادهتر و واضحتر خواهیم گفت! عرض کنیم که این جناب دستمزد مصوب سالیانه، که حقوق اداره کاری، صدایش میزنند، […]
آقا یک چیزی میخواهم بگویم، فقط بین خودمان باشد، یعنی بین من و شما و خلقا… ایرانی جماعت، ولاغیر! عنایت داشته باشید که قبلاً نیز، همچین سر بسته همین را عرض کردیم و یحتمل باز هم، سرگشادهتر و واضحتر خواهیم گفت!
عرض کنیم که این جناب دستمزد مصوب سالیانه، که حقوق اداره کاری، صدایش میزنند، چند سالی خیلی بیش از حد خودش را تحویل گرفت و طاقچه بالا گذاشت و آنقدری خست به خرج داد و کلاس اضافی گذاشت و حساب خودش را با تورم سالیانه جدا کرد و سال به سال از هزینههای جاری دور و دورتر شد، که چند سالی است آنقدرها که خودش فکر میکند و البته برخی عزیزان و مسئول و متولی برآورد میکنند، با آن جایگاه و ارج و قربی که قبلاً داشت و در قامت معیار و خطکش و استاندارد تکلیف حقوق و دستمزد بسیاری از افراد را معلوم میکرد، حسابی فاصله گرفته و بفهمی نفهمی در حال طی کردن مراسم خداحافظی است که البته کمی طولانی خواهد بود و یحتمل اگر بخواهد با همین دست فرمان با تورم و هزینهها سر جنگ داشته باشد، تا چند سال دیگر کلاً باید بار سفر را بسته و به دیار ناکجاآباد مشرف شود!
بالاخره باید همه ما یک روزی متوجه بشویم که در دورانی زندگی میکنیم که بسیاری از جوانان که قریب به اتفاقشان، جویای نام هستند، تکلیفشان با خودشان معلوم است و میدانند که با حقوق کارمندی و کارشناسی، به آنچه دلشان میخواهد، نمیرسند، حتی آن حداقلیهای یک زندگی معمولی هم، آنچنان در دسترس نخواهد بود، بنابراین از دو حال خارج نیست یا قید کار کردن برای دیگری را میزنند و خودشان را در امواج متلاطم کسب و کار شخصی و یا درآمد از فضای مجازی و ارز دیجیتال و راههای میانبر دلالی و واسطهگری میاندازند و یا به شرطی در زمره کارمند و کارگر و کارشناس این شرکت و فلان کارگاه و بهمان فروشگاه در میآیند که حقوق و دستمزدی برایشان در نظر گرفته شود که اگر آنها را به آرزو و اهدافشان نمیرساند حداقل روز به روز دور و دورترشان نکند!
جانم برایتان بگوید، علیالحساب حقوق اداره کاری در بهترین حالت شده است، کف حقوق یک در میان شرکتها و صنایع و به دلیل آنکه همان جوانان فوقالذکر با این اعداد و ارقام، تن به کارمندی نمیدهند، توافق حقوقی، اصل است و قاعده فرع! وای به اینکه آن جوان و میانسال جویای کار دارای مهارت و تخصص نصف و نیمهای هم باشد، آنگاه او مبلغ میگوید و کارفرما باید بپذیرد و یا بیخیال داشتن نیروی بهدردبخور که کارش را جلو ببرد را شود!
به همه اینها اضافه فرمایید کاهش ادامهدار و پیوسته آمار نیروی انسانی جوان در سن کار و کسب که مثل شمع در حال آب شدن است و هر سال که میگذرد تعداد کمتری از دوران نوجوانی و درس و دانشگاه و سربازی گذر کرده و به بازار کار وارد میشوند که همین موضوع خودش قصه مفصلی است که آنقدر شوخی، شوخی، جدی شده است که در حرفهای بیخودی ما نمیگنجد هرچند همه آتشها زیر سر خودیهاست!
اینکه کمتر جوانی رغبت میکند دوران کارآموزی و شاگردی را در صنعت و تولید و صنوف خدمات فنی و غیرفنی بگذراند و کارمند و کاردان و کارشناس شده و حقوقبگیر دیگران باشد یک مشکل است، اینکه اولاً همچنان برخی متولیان امر و کارفرماهای صاحب کسب و کار گرانمایه به عمق این قصه پرغصه پی نبردهاند و ثانیاً یکدرمیان همین نیروهای فعال در این بخشها، لحظه به لحظه مترصد این هستند که مفری باز شده و بروند دنبال پولسازی و کسب درآمدهایی که رفاه و آسایش مد نظرشان را تأمین کند و دیگر آن دلدادگی و علاقه و شور به کار و صنعت و تولید و ایضاً وفاداری و پای کاری کمتر دیده میشود، هزار تا مشکل!
ولی همچنان تعیین نرخ دستمزد، داستان هزار و یک شب است و ارتباط حرفهای و همدلانه بین کارگر و کارفرما، رویای دور و دراز!
دیدگاه بسته شده است.