حرفهای خودی و بیخودی حداقل ۱۰۰ درصد! حالا اگر جا داشت و کسی به کسی نبود، ۱۲۰ درصد هم اضافه شود، راه دوری نمیرود، یعنی اصلاً جایی نمیرود که بخواهد دور یا نزدیک باشد، در همین حوالی و نزدیک به نیمه ماه از حیز انتفاع ساقط شده و مثل یخ آب و شاید هم […]
حرفهای خودی و بیخودی
حداقل ۱۰۰ درصد!
حالا اگر جا داشت و کسی به کسی نبود، ۱۲۰ درصد هم اضافه شود، راه دوری نمیرود، یعنی اصلاً جایی نمیرود که بخواهد دور یا نزدیک باشد، در همین حوالی و نزدیک به نیمه ماه از حیز انتفاع ساقط شده و مثل یخ آب و شاید هم بخار شده و پی کارش میرود!
آهان! یادم رفت عرض کنم که منظورمان میزان افزایش نرخ دستمزد اداره کاری و یا همان حقوق پایه کارگری بود، که با توجه به تورم یک سال اخیر و عجالتاً این خیز دلار و سکه و با همین دست فرمان، دورخیز جناب تورم برای سونامی قیمتی در سال آینده که احتمال آن از هر واقعیتی ملموستر و شدنش از رگ گردن به ما نزدیکتر است، بهنظر میرسد افزایش حداقل ۱۰۰درصدی حقوق، کف انتظار هوشنگخانی ما و خیل عظیم حقوقبگیران بینواست که با این قیمتهای عجیب و غریب کمکم به این جمعبندی رسیدهاند که یا آنها یک چیزیشان میشود و یک جای کار گاف بزرگی میدهند و یا جدیجدی این حقوقها علیالحساب فقط کفاف اجاره خانه و قسط و قبوض و اگر شانس بیاورد به خرید نان و پنیر یک ماهه یک خانوار، میرسد.
این را هم عرض کنیم که با این وضعیت بازار و رکود چندماهه و ایضاً قیمتهای نجومی متریال و مواد اولیه و انرژی و لوازمیدکی و حضور مقتدر مالیات و بیمه و سود و جریمه بانکی و هزینههای یهویی و عنایات خاص و بیبدیل عزیزان اجرایی و مسئول و متولی و عدم وصول بهموقع مطالبات و هزار کوفت و زهرمار دیگر، همینکه عزیزان تولیدکننده و صنعتگر و بزرگواران سرمایهگذار و کارآفرین، همچنان سر پا هستند و شرکت و صنعت و تولیدی و کسب و کار خود را کجدار و مریز اداره میکنند، جای بسی خوشوقتی و موجبات حیرت و تعجب هوشنگخانی ماست، همین مانده است که با ضربه کاری و مهلک افزایش غیرمعمول حقوق نیروی انسانی آنها را غافلگیر و شُکه نماییم تا کار ایشان هم یکسره شده و دست و پای خود را جمع کرده و قید صنعت و تولید و خدمت را بزنند و در آغوش باز خرید و فروش و دلالی و سفتهبازی و… قرار گرفته و از حرص و جوش و بدهی و معوقه و دردسر و تعهد و مسئولیت و قسعلیهذا، نجات پیدا کنند!
خُب حالا!! اینقدر چپچپ جنابمان را نگاه نکنید، اینکه با دست پس میزنیم و با پا، پیش میکشیم آنقدرها که شما فکر میکنید، قصد و اراده ما در آن دخیل نیست، هم آن داستان پُردرد کارگر و کارمند مظلوم بیپناه امر واقع و افزایش صددرصدی حقوق، لازم و ضروری است و هم قصه پرغصه کارفرما و کارآفرین بخت برگشته به غایت دقیق و منطبق بر حقیقت است، هر کدام را که نگوییم، حق قلم و جانب انصاف را رعایت نکردهایم و این خود مستوجب دِین و بدهی است و ایضاً با منش و مرام هوشنگخانی ما جور در نمیآید و قدرناشناسی است در برابر این مختصر تریبونی که در اختیارمان گذاشته شده است، (ببین چه حکایتی صاحبان تریبونهای بزرگتر و مفصلتر مسئول و مدیر صاحب اختیار دارند در حق و انصاف و قدرشناسی)
تا یادمان نرفته است، این را هم بگوییم که عجالتاً صدی به نود این حرفهای ما مربوط به قسمی از شرکتها و صنایع خصوصی است که از اتفاق حال و روز خوبی ندارند و از پس هزینههای یومیه بر نمیآیند و از یکطرف کارگر و کارمند این شرکتها از حقوقی که میگیرند هیچ رضایتی ندارد و دائماً شاکی و پیگیر رفتن به جایی دیگر هستند و کارفرما و صاحب کار هم به سادگی نمیتواند همین حقوق اندک پایه را هم بدهند چه رسد به جامهعمل پوشاندن به افاضات فدوی!
اما بقیه کسب و کارها، بهطور کل دندان لق حقوق اداره کاری را کنده و به کموبیش خودشان را با شرایط قیمتی و معیشتی جامعه هماهنگ کردهاند که حداقل نیروی کار نهایتاً با یک شغل دوم دو، سه ساعته که برای خودش دست و پا میکند، بتواند بهطور نیم بند از پس امورات زندگیاش برآید و مجبور به شغل سوم نباشد.
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.