سِت‌زدگی دنباله‌دار!

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی سِت‌زدگی دنباله‌دار! حکماً برای شما هم پیش آمده که فی‌المثل یک پیراهن خریده‌اید و بعد به این فکر افتاده‌اید که بهتر است یک شلوار هماهنگ با آن تهیه کنید؟ حتی ممکن است بعد از خرید شلوار به این صرافت افتاده باشید که کفش مناسب این مجموعه هم خریداری کنید که […]

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی

سِت‌زدگی دنباله‌دار!

حکماً برای شما هم پیش آمده که فی‌المثل یک پیراهن خریده‌اید و بعد به این فکر افتاده‌اید که بهتر است یک شلوار هماهنگ با آن تهیه کنید؟ حتی ممکن است بعد از خرید شلوار به این صرافت افتاده باشید که کفش مناسب این مجموعه هم خریداری کنید که هارمونی شلوار و پیراهن و کفش منقص نشود! یا یک لپ‌تاپ جدید برای دفتر کارتان خریده‌اید ولی می‌بینید که با توجه به شیکی و به‌روز بودن لپ‌تاپ، میز قدیمی‌تان در حال زار زدن است، بنابراین میز قدیمی را هم به هیزم نزدیک کرده و عوضش را می‌خرید، غافل از اینکه مبل‌ها در نوبت تعویض قرار می‌گیرند چون واقعاً هماهنگی دفتر کارتان خیلی پست مدرن شده است و باید فکری به حال آن بکنید!

از این دست مثال‌ها کم نیست و به همه این‌ها «اثر دیدرو» می‌گویند نکته جالب‌انگیز هولناکش اینجاست که این خرید‌های جدید در اکثر اوقات خیلی هم باعث افزایش احساس رضایت و شادی‌مان نمی‌شوند و فقط محتویات جیب مبارک را به فنا داده‌ایم!

حالا که بحث به اینجا کشیده شد، بهتر است ببینیم این اثر دیدرو از کجا آمده. در خبر است که دُنی دیدرو؛ فیلسوف مشهور فرانسوی، تمام عمرش فقیر بود. اما سال ۱۷۶۵ میلادی و هنگامی که ۵۲ ساله بود همه چیز تغییر کرد، قرار بود دخترش ازدواج کند و او پولی در بساط نداشت. اما از آنجایی که نویسنده یکی از مشهور‌‌ترین دایره‌المعارف‌های زمان خودش بود، فرد معروفی به حساب می‌آمد. خبر فقر او به گوش امپراتور روسیه یعنی کا‌ترین رسید و او کتابخانه‌ دیدرو را به مبلغ قابل‌توجهی خرید تا این جناب فیلسوف آبی زیر پوستش برود و نو‌نوار شود.

جناب دیدرو که ناگهان ثروتمند شده بود اولین چیزی که برای خودش خرید، یک روپوش سرخ‌رنگ بود. روپوش تازه آنقدر زیبا بود که وی متوجه شد این روپوش شیک و مجلسی به هیچ کدام از وسایل و لباس‌هایش نمی‌آید و همه چیز در برابرش ناهماهنگ به‌نظر می‌رسد! بنابراین به این نتیجه رسید که باید دیگر وسایل و چیزهای زندگی‌اش را عوض کند تا با روپوش جدیدش هماهنگ باشند. او شروع به تعویض تک‌تک وسایل خانه کرد. از قالی و پرده‌ها گرفته تا طراحی آشپزخانه و مبلمان و لباس‌ها و با این کار خود، اثر دیدرو را به نمایش گذاشت!

از حق نگذریم که ردپای این اثر دیدرو به کم و بیش در زندگی همه ما هست و چه بسا برخی از ما، آب آورده و تَیَمم را باطل کرده‌ایم و یک سوپر دیدرویی برای خودمان هستیم. بنابراین همه ما به خانه خراب کن بودن هماهنگ شدن با این روش، حسابی آگاه هستیم مخصوصاً وقتی که یک نفر باید پول در بیاورد و خرج دیدروبازی یک نفر دیگر کند!

به هرحال چه خودمان درگیر این قصه باشیم و یا مبتلا شدن فرد دیگری به این مصیبت، هزینه و دردسر‌هایش برای ما باشد، فرقی ندارد، خیلی خیلی دوست داریم از شر این آفت خلاص شویم، برای همین صاحب‌نظران و یک مشت آدم بیکار دیگر راهکارهایی برای اثرزدایی ارائه داده‌اند که در ادامه عرض می‌کنیم!

اولاً که چیزهایی بخرید که با ظاهر و شرایط خانه و زندگی و دفتر و دستک‌تان سازگار باشد، ثانیاً یک سقف پولی برای هزینه کردن و یک کفی برای فاصله زمانی هر خرید برای این امور بگذارید که آرام‌آرام در باتلاق فرو نروید، ثالثاً خیلی هم در این فروشگاه و آن پاساژ و این سایت و آن پیج، پرسه نزنید تا چشمتان ببیند و دلتان بخواهد!

آهان! تا یادمان نرفته است بگوییم اینکه فی‌المثل می‌بینید نرخ طلا و دلار بالا می‌رود، پس از مدتی قیمت خانه و خودرو افسار پاره می‌کنند، موجر و تاجر و تولیدکننده و کاسب محل، شمشیر را از رو می‌بندند، همزمان فلان عوارض و بهمان تعرفه دولتی و خصولتی و میزان مالیات بر درآمد و ایضاً بر ارزش‌افزوده رشید می‌شوند و… اصلاً ربطی به اثر دیدرو ندارد و این قصه‌اش، حکایت تلخ دیگری است، همان‌طور که افزایش حقوق‌ها با نرخ تورم همخوانی ندارند و کوچک شدن سفره و کاهش مصرف گوشت و لبنیات و ترک رفاه و آرامش و تفریح و سفر و غیره و ذالک، نوعی دیدروگرایی مزمن حاد نیست!

 

هوشنگ‌خان