مالیات بر عایدی سرمایه!

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی مالیات بر عایدی سرمایه! راستش را بخواهید، دلمان نمی‌خواست در مورد این مصوبه هنوز تأیید نشده که با عنوان دهن پرکن مالیات بر سفته‌بازی و سوادگری در مجلس به تصویب رسید، صحبت کنیم. چون بالاخره کاری است که شده و حرف زدن ما خیلی هم تأثیری نیست، اگرچه، اگر هنوز […]

                                            حرف‌های خودی و بی‌خودی

مالیات بر عایدی سرمایه!

راستش را بخواهید، دلمان نمی‌خواست در مورد این مصوبه هنوز تأیید نشده که با عنوان دهن پرکن مالیات بر سفته‌بازی و سوادگری در مجلس به تصویب رسید، صحبت کنیم. چون بالاخره کاری است که شده و حرف زدن ما خیلی هم تأثیری نیست، اگرچه، اگر هنوز تصویب هم نشده بود، کسی برای نقد و نظر ما تره خرد نمی‌کرد و آنقدر صاحب‌نظر و متخصص هستند که پشت در و دیوارهای بلند مشورت و همفکری قرار دارند که نوبت به همچو مایی که محلی از اعراب نداریم، نمی‌رسد!

ولی چه می‌شود کرد حس همه‌چیزدانی هوشنگ‌خانی، دست از سرمان برنمی‌دارد، برای همین گفتیم چند خطی در نقد این قانون مالیات بر سفته‌بازی و سوداگری بنویسیم، شاید جایی دیده شد و صاحب میز و کرسی پیدا شد که التفاتی نماید.

خدمت مبارک باسعادتتان عرض کنیم که به‌نظر می‌رسد جنابان وکیل‌المله قبل از هر چیز باید بتوانند ثابت بفرمایند آن چیزی که قرار است بر آن مالیات بسته شود، همانی است که به آن عایدی می‌گویند و یا به عبارت مورد پسند دوستان گرانقدر، سود ناشی از سفته‌بازی و سوداگری، طبق این قاعده جدید وقتی فی‌المثل جنابمان یک ملکی یا خودرویی یا چند صد دلار و چند مثقال طلا را چند ماه پیش خریداری کرده‌ایم و اگر امروز آن را به پول نزدیک کنیم چند میلیون تا چند صد میلیون، ریال بیشتری نسبت به زمان خرید نصیب‌مان می‌شود، ظاهراً، اسم آن را سود و رسمش را سوداگری گذاشته‌اند که مالیات بر آن واجب می‌گردد، البته پر بیراه هم نیست، بالاخره این وسط چهار ریال به جیب زده شده است و ملک و مملکت باید از بخشی از این سود سهم ببرند تا امورات کشور بچرخد و کار‌ها به سامان شود!

مخلص کلام این است که وقتی تورم، آنقدر متورم می‌شود که در کمتر از چند ماه قیمت چیز‌ها فربه و فربه‌تر می‌شود و به عبارت درست و دقیق‌تر این ریال مادرمرده، ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود، مثل روز روشن است که اگر به ریال بخواهیم حساب کنیم، هر چیزی که امروز بخری، می‌توان چارصباحی دیگر آن را با ریال بیشتری معاوضه کنی و این نه هنر خریدار و دانش تجارت و بیزینس و سوداگری است و نه رونق بازار و کسب و کار و سفته‌بازی، بلکه اثرات از حیز انتفاع ساقط شدن واحد پولی است که دیگر کمتر کسی برایش تره خرد نمی‌کند!

یعنی به زبان ساده و من عامی‌فهم، قصه اینجوری شده است که مدیریت اقتصاد و خلق پول و ناترازی بانکی و بودجه‌ای، ثمره‌‌اش می‌شود کاهش ارزش پول ملی و کوچک شدن بیشتر سفره‌ها و فشار مضاعف بر خلق‌ا… و این وسط عزیزان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر، به این نتیجه رسیده‌اند که از آب، کره بگیرند و افزایش قیمت ملک و خودرو و قس‌علیهذا که به یمن جناب تورم، شکوه و عظمتی پیدا کرده‌اند را به حساب سود و عایدی سرمایه و نمی‌دونم سوادگری و سفته‌بازی و از این آب گل‌آلود ماهی‌های درشت مالیات، صید کنند، یعنی قصه پرغصه بازی دو سر باخت برای عوام‌الناس و لااقل یکسر درآمد برای جناب دولت خدمتگزار که ناترازی‌ها و رشد پایه پولی و نوسانات اقتصادی و افزایش نرخ ارز و سکه و طلا، هیچ ربطی به ایشان ندارد!

البته اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم، اولاً به کسی که یک خانه و ماشین دارد و زمان نگهداری آن نشان می‌دهد که به قصد کاسبی آن را نخریده است، این مالیات تعلق نمی‌گیرد و برخی بزرگواران فرمایش می‌کنند، بالاخره اینکه کسی ملک و ماشین و طلا و دلاری داشته و توانسته است تورم را به‌واسطه آن‌ها مهار کند، سه بر هیچ از کسی که هیچ نداشته یا همان یک ملک و خودرو را داشته، جلوتر است و باید این مالیات این ضرر نکردن که به ریال، حسابش کنیم می‌شود سود را بدهد که اقلاً بازی بین دارا و ندار مساوی تمام شود!

خودمانی‌‌اش این می‌شود که حال که ما نمی‌توانیم جلو تورم را بگیریم، لااقل همه باید از ضربات ایشان و نگون‌بختی ریال، سهم ببرند!

 

 

هوشنگ‌خان