حرفهای خودی و بیخودی گرانی کاذب هزینهها! در خبر است که مسئول مربوطه نازنینی، فرمایش کردهاند که هزینههای دندانپزشکی گران نیست، مردم کمدرآمد هستند! باور بفرمایید از وقتی که این جمله طلایی و درجه یک را شنیدم، اصلاً حالمان به کل عوض شده و انگار آبی زیر پوستمان رفته و کلی سرحال و سرکیف […]
حرفهای خودی و بیخودی
گرانی کاذب هزینهها!
در خبر است که مسئول مربوطه نازنینی، فرمایش کردهاند که هزینههای دندانپزشکی گران نیست، مردم کمدرآمد هستند! باور بفرمایید از وقتی که این جمله طلایی و درجه یک را شنیدم، اصلاً حالمان به کل عوض شده و انگار آبی زیر پوستمان رفته و کلی سرحال و سرکیف شدهایم، نمیدانم میتوانید تصور بفرمایید یا خیر، وقتی سالها با توجه به افزایش قیمتها و نوسانات اقتصادی، رشد نرخ دلار و طلا و در نوردیده شدن تورم سالیانه و نقطه به نقطه، همواره از گرانیها شکوه و شکایت میکردی و اعصاب و روانت خط خطی شده، تا جایی که دچار انواع فشار و ضعف و افسردگی و غش شدهای و بعد یکدفعه خبر میرسد که گرانی کیلویی چند، اصلاً چیزی بهنام گرانی نداریم، بلکه ما خلقا… ایرانی جماعت از سر نداری و کمدرآمدی، برای خودمان توهم زدهایم که چیزها گران است! در این موقع چه حال خوشی به آدمیزاد دست میدهد، نقلاش نگفتنی است!
اجازه بدهید یک جور دیگری توضیح بدهم، شاید بهتر و بیشتر متوجه دلیل حال خوش ما بشوید، ببینید وقتی مرغ و گوشت و لبنیات و پارچه و پوشاک و کفش و مصالح و ابزار و خوراکی و خدمات و هر چیزی که فکرش را بکنی، دَمبهساعت افزایش قیمت پیدا میکنند، رستمدستان هم که باشی نمیتوانی از پس همه این تورم و گرانیها بر بیایی، فوق فوقش زورت به سه، چهارتای آنها برسد، بقیه از راه میرسند و پدر صاحب بچه را در میآورند، اما وقتی متوجه میشوی که همه اینها خواب و خیال و شاید هم کشک، بوده و تو فقط یک مشکل داری و آن کمبود درآمد است، آنوقت است که بهجای اینکه در ۱۰۰ جبهه بجنگی، هم و غم خود را میگذاری در جبهه افزایش درآمد، بالاخره آدمی چوب خشک هم که باشد، میتواند از پس یک مشکل بربیاید، مگر اینکه اهل کار و تلاش و فکر و خلاقیت و زرنگی و حواسجمعی نباشد.
خب دیگر، چه چیزی بهتر از این، فقط من ماندهام که چرا این موضوع زودتر از اینها به فکر ما نرسید، حالا ما هیچی، اصلاً هوشنگخان که هیچ، بچه هوشنگ هم نیستیم، ولی این همه دانشآموخته و صاحبنظر و متخصص علم اقتصاد و آمار در این کشور وجود دارد، نباید برای رضای خدا یک نفر متوجه این کلید مشکلگشا بشود! واقعاً آدم میماند که چه چیزی در این دانشگاهها و دانشکدهها یاد میدهند و در این کتابهای گردنکلفت اقتصاد خرد و کلان و محض، چه چیزی نوشته شده است که خروجیهای آن باید اینچنین از مرحله پرت باشند!
در خبر است که از کرامات شیخ ما این است که شیره را خورده و گفت شیرین است، آن چه در چشم میرود خواب است، آن چه در جوی میدود آب است، از كرامات شيخ ما چه عجب، پنجه را باز كرد و گفت وجب، در سمرقند گربه دم دارد، در بخارا الاغ سُم دارد، دست دارای پنج انگشت است، متضاد جلو، همان پشت است!
به هرحال از آنجا که خیلی وقت بود که اینچنین اوضاعمان بر وفق مراد نبوده، خیلی نمیخواهیم سخت گرفته و از این و آن ایراد بگیریم، بهتر است دست بجنبانیم و از این فرصت بینظیر حداکثر استفاده را ببریم، فتیله درآمد را بکشیم بالا و بساط گرانی را بهطور کلی جمع کنیم، میترسیم خدایناخواسته فردا روز یک نفر پیدا شود و بگوید، «وقتی رشد درآمدها ریالی و لاکپشتی است، و بالارفتن هزینهها دلاری و جهشی و پرشی، نتیجهاش میشود گرانی، وای بر اینکه در صنف و کسب و کاری، کلاً خرج و برج زیاد و کمشان خیلی باشد، بنابراین وقتی از گرانی حرف میزنیم از این بساط ناتراز و نامیمون حقوق و تورم صحبت میکنیم! و نه حلالمسائلی در کار است و نه سخن بدیع و نغز و مشعشع و گرانی کاذب هزینهها!» آن وقت است که دیگر فرصت رفته به جوی باز نمیگردد.
البته اگر ما ملت همیشه در صحنه و کارشناسان خبرهایم، یک سخن شادی هم برای آن درست میکنیم و طومارش را میپیچیم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.