حرفهای خودی و بیخودی پسانداز فرمایید! قبل از هر چیز اجازه بدهید که موضع خودمان را در رابطه با بحث پسانداز، همچین شفاف و صریح خدمتتان عرض کنم، اولاً که پسانداز خوب است، دوماً که باید پسانداز کرد و سوماً هرچه بیشتر، بهتر! به همین سادگی و خجستگی! یعنی باور بفرمایید کسی را نمیتوانید […]
حرفهای خودی و بیخودی
پسانداز فرمایید!
قبل از هر چیز اجازه بدهید که موضع خودمان را در رابطه با بحث پسانداز، همچین شفاف و صریح خدمتتان عرض کنم، اولاً که پسانداز خوب است، دوماً که باید پسانداز کرد و سوماً هرچه بیشتر، بهتر! به همین سادگی و خجستگی! یعنی باور بفرمایید کسی را نمیتوانید پیدا کنید که از این روانتر، روی روانتان پاتیناژ برود و قیژ، قیژ کند!
اصلاً بگذارید یک حقیقت و راز سر به مهری را برایتان افشا کنم که اسیدی حالش را ببرید، جانم برایتان بگوید که بحث پسانداز اساساً ربطی به اقتصاد و معیشت و میزان درآمد و هزینهها و این قسم موضوعات حاشیهای بیربط ندارد، بلکه گیر کار در پیچ تاریخی فرهنگ و مسائل فرهنگی است، یعنی اگر کسی بتواند فرهنگ مردم را در این باب، درست کند، خلقا… یکدفعه به خودشان میآیند میبینند همینجور خودبهخود در حال پسانداز کردن هستند، آن هم نه پسانداز دو ریال ده شاهی، بلکه کرور کرور و به ارزهای معتبر جهانی!
فقط با کمال تأسف مشکل اینجاست که طبق فرمایشات آدمهای شبهنخبه و زیادی کاربلد در حوزه اقتصاد فرهنگی و فرهنگ اقتصادی، این جناب فرهنگ در راه مانده که غیبتش موجب عدم پسانداز خلقا… شده است، همچین بگی، نگی شانه به شانه و حتی بعضاً دیده شده به دنبال و در پیوست، پول و درآمد درستدرمان و هنگفت تشریففرما میشود، یعنی جوری مأخوذ به حیاست که تا جناب درآمد سرشار تشریف نیاورد و نسبت هزینه به درآمد منفی نباشد و خانه و ماشین و حقوق مکفی و درآمدهای جانبی و قسعلیهذا، یکی پس از دیگری به زندگی یک فرد وارد نشوند، این نازنین فرهنگ، رخ نشان نمیدهد و نزول اجلال نمیفرمایند و این وسط تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
به هر حال از همین الان تکلیفها را معلوم کنیم که ما این چیزها سرمان نمیشود، باید پای گفتگو و وعدهدرمانی، شعار و مذاکره و قولی چیزی به میان بیاید تا مشکل اخلاقی پسانداز هم حل شود (منظورمان حیا و خجالتی بودن این جناب بود، فکر بد نکنید) اگر هم زبانمان لال، گوش شیطان کر، از یکطرف درآمد بالا و حقوق نجومی نبود، و از طرف دیگر گفتاردرمانی و شعار و وعده هم افاقه نکرد، قطع به یقین بدانید که مشکل نه پسانداز است و نه فرهنگ و نه اقتصاد و معیشت، این عدم درک بالا و کجفهمی امثال هوشنگ است که اصلاً و اساساً مقولات فرهنگی، اجتماعی را با مسائل کماهمیتی مثل حقوق و مزایا و درآمد گره زده است وگرنه برخیها هستند که در قدیم میفرمودند نباید اقتصاد را به یک چیزهایی گره زد ولی این روزها صد و هشتاددرجهای نظرشان برگشته است و هرچه اقتصاد و معیشت و بازار ارز و سکه و خودرو و ماشین و بورس و نرخ رشد و ناترازی و بیهنری و… هست را به همان یک چیزهایی که قبلاً گره نمیخورد، گره میزنند، آن هم گره کور!
البته پرواضح است که بهترین نوع پسانداز همان افتتاح حساب در یکی از بانکهای دولتی و خصوصی و شبهدولتی، آن هم بهصورت ریالی است که آخر هر ماه هر مقدار که پول اضافه میآید به آن حساب واریز کنی و در پایان هر سال جایزه سادهدلترین مشتری سال بانک را با افتخار تصاحب کنی و با نگاهی به صفرهای پسانداز مبارک که نسبت به اول و وسط و حتی نزدیکای اواخر سال، خیلی کمرنگتر به نظر میرسند، بهواسطه آنکه بهخوبی توانستهای بخشی از ناترازی بانکی را جبران کنی در پوست خودت نگنجی!
به هرحال ما که این وسط گفتنیها را گفتیم و حرف دلمان را زدیم، شما میدانید و خودتان که خواه پند گیرید، خواه ملال! زیادی عرضی نیست، عزت زیاد!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.