مدیریت ناپلئونی و تئوری پنجره شکسته!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی مدیریت ناپلئونی و تئوری پنجره شکسته! در خبر است که جناب ناپلئون بناپارت، نامه‌هاى دريافتى را تا دو ماه يا بيشتر، نمى‌خواند و هنگامى كه نامه‌ها را باز مى‌كرد، بسيارى از مسائل و مشكلات مورد اشاره در نامه رفع شده بود و نياز به رسيدگى و تصميم‌گيرى نداشت. البته برخی […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

مدیریت ناپلئونی و تئوری پنجره شکسته!

در خبر است که جناب ناپلئون بناپارت، نامه‌هاى دريافتى را تا دو ماه يا بيشتر، نمى‌خواند و هنگامى كه نامه‌ها را باز مى‌كرد، بسيارى از مسائل و مشكلات مورد اشاره در نامه رفع شده بود و نياز به رسيدگى و تصميم‌گيرى نداشت.

البته برخی صاحب‌نظران علم مدیریت، می‌فرمایند که این سبک از مدیریت برای موضوعات احساسی و یا مشکلات فیمابین نیروی انسانی و یا به‌طور کلی در مورد مسائل و موضوعات کوچک و یا دارای اهمیت کمتر، روش خوب و به‌دردبخوری است چون باعث می‌شود مدیر ارشد یک سازمان و یا رئیس یک دستگاه و مجموعه که ممکن است با ورود خود به مسائل کوچک و حاشیه‌ای، کار را پیچیده‌تر و بغرنج‌تر کند و یا به موضوع رسمیت داده و آن را مهم و ارزشمند نماید، با بی‌خیالی و عدم توجه به این دست داستان‌ها، هم وقت و انرژی خود را درگیر نمی‌کند و هم سفره کار خیلی زودتر و بهتر جمع می‌شود.

به هرحال اینکه مدیریت ناپلئونی و عدم توجه به درخواست‌‌ها و نامه‌ها و مطالبه‌گری‌‌ها در برخی امور، قابل قبول و تا حدی مطلوب است، یک چیزی است و اینکه برخی از مدیران و رئیس‌‌ها و متولیان ارجمند از بخش‌خصوصی و دولتی و نهادی و عمومی، این روش مدیریت را نصب‌العین خود قرار داده‌اند و ید طولایی در عدم پاسخگویی در برابر نیرو و مشتری و مردم و رسانه و پیگیری و سؤال دارند، چیز دیگری است! جالب است این بزرگواران مثلاً در جلسه گفتگو با پرسنل شرکت می‌کنند، در همایش و نشست و کنفرانس مطبوعاتی و… حضور به هم می‌رسانند، حتی دیده شده پشت تریبون هم می‌روند، چند برابر حوصله حضار بیانات مبسوط فرمایش می‌کنند ولی در هنگامه توضیح و تبیین و تفسیر و پاسخ، چنان به کوچه چپ می‌زنند و قیقاج می‌روند که فوق‌ستاره‌های رالی هم نمی‌توانند به این تر و تمیزی، عمل نمایند!

در تئوری پنجره شکسته قصه از این قرار است که فی‌المثل یک ساختمان چند طبقه در محله‌ای قرار دارد که مدتی است بلااستفاده است، از اتفاق یک روز یک پسر بچه شیطان پیدا می‌شود و سنگی به طرف پنجره‌های آن ساختمان پرتاب می‌کند و شیشه‌ای را می‌شکند، چند روز که می‌گذرد یک نفر دیگر این کار را تکرار می‌کند، اگر این شکسته شدن شیشه به‌زودی رسیدگی نشود و صاحبان ملک، شیشه جدید نصب نکنند، خیلی زود و به‌سرعت کل شیشه‌های ساختمانی که شاید برای مدت‌های زیاد هیچ کسی کاری به کارش نداشت، شکسته می‌شود و چه بسا دیگران جرأت کنند و کم‌کم وارد آن ملک شوند و…

این جناب تئوری همچین ساده و کاملاً ملموس توضیح می‌دهد که وقتی یک اشتباه حتی به‌صورت تصادفی اتفاق می‌افتد و آن خطا در زمان مناسب مورد رسیدگی قرار نمی‌گیرد و یا افراد هزینه‌ای بابت رفتار و اقدامات خود که باعث اثرات منفی و نادرست و یا تخریبی در شرکت و سازمان و دستگاه می‌شود، پرداخت نمی‌کنند این موضوع خیلی زود شیوع پیدا کرده و کار آنقدر بالا می‌گیرد که دیگر شیرازه کار از دست می‌رود و شاید یک کار نادرست و اشتباه بشود رویه معمول و حتی بدیهی و ضروری!

به هرحال گفتیم حواسمان باشد که مدیریت ناپلئونی برخی از ما‌‌ها و شما‌‌ها و آن‌‌ها! و عدم پاسخگویی درست‌درمان و ورود به‌موقع به موضوعات و قیقاج رفتن در وقت پاسخگویی و گزارش‌دهی و هزینه ندادن بابت قول و وعده و شعار و…، کم‌کم در حال گسترش و شیوع است و همین حالا هم کمی تا قسمتی دیر شده است ولی می‌ترسیم چهار صباحی دیگر این مدل از مدیریت بشود روال عادی و طبیعی و خدای‌ناخواسته امر بدیهی و لازم و ضروری!

این را هم بگوییم که آن برخی مدیران و متولیان و مسئولان اجرایی و خصوصی و شبه‌دولتی و دیگرانی که بر این دست فرمان حرکت می‌کنند، آنقدر ناچیز و انگشت‌شمار هستند که کلاً به چشم نمی‌آیند و این هنر هوشنگ‌خانی ما بوده که نوادر روزگار را رصد کرده و زیر ذره‌بین برده‌ایم!!

 

هوشنگ‌خان