اندر احوالات ما انسان‌ها!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی اندر احوالات ما انسان‌ها! قبلاً هم عرض کردم که حال ما انسان‌ها خیلی شبیه به بشر است و جالب اینکه همین بشر دو پا، دست کمی از آدمیزاد سر به هوای پُرمدعا ندارد، فی‌المثل دقت کرده‌اید بعد از بروز اتفاقاتی مثل سیل و زلزله و یا دیگر بلایای طبیعی، مردم […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

اندر احوالات ما انسان‌ها!

قبلاً هم عرض کردم که حال ما انسان‌ها خیلی شبیه به بشر است و جالب اینکه همین بشر دو پا، دست کمی از آدمیزاد سر به هوای پُرمدعا ندارد، فی‌المثل دقت کرده‌اید بعد از بروز اتفاقاتی مثل سیل و زلزله و یا دیگر بلایای طبیعی، مردم بیشتر از قبل به بیمه کردن خانه و کاشانه و محل کار در برابر زلزله و آتش‌سوزی و قس‌علیهذا روی می‌آورند، یا همین قصه کرونا باعث شد خیلی از مردم به صرافت بیفتند که باید پس‌اندازی هم برای این‌چنین روزهایی داشته باشند، شاید هم برایتان پیش آمده که متوجه می‌شوید گوشی دوست‌تان را در خیابان به سرقت برده‌اند یا کیفش را در مترو زده‌اند، شما هم سعی می‌کنید در خیابان و مترو و محل‌های شلوغ حواس‌تان بیشتر به گوشی و کیف پولتان باشد، البته همه این‌ها که گفتم یک دوره کوتاهی دارد و بعد از مدتی تب آن در فرد یا جامعه فروکش می‌کند و دومرتبه برمی‌گردیم به تنظیمات کارخانه!

طبق نظر روانشناس‌ها و البته آنهایی که در این حوزه بیشتر از جنابمان سواد دارند، مردم کلاً عادت دارند به اتفاقاتی که به تازگی رخ داده است، توجه بیشتری کرده و آن را تا مدتی در ذهن خود برجسته نمایند و به‌خاطر همین برجستگی یهویی، برنامه‌ها و کارهایشان را با آن موضوع هماهنگ می‌کنند.

دیده شده است وقتی یک نفر کاری را یکی، دو مرتبه به‌خوبی به انجام می‌رساند، مثلاً انجام یک معامله خوب، شوت موفق، یا حتی مواردی که ذاتاً تصادفی است مثل انداختن تاس و… خودش و بقیه فکر می‌کنند که ادامه کار هم همین‌طور خواهد بود، و برخی اوقات روی این آینده‌نگری هم حساب ویژه‌ای باز می‌شود بیا و ببین!

مشکل اینجاست که این مدل برخورد با برخی خوش‌شانسی‌ها، باعث می‌شود با همین دست‌فرمان وقتی فی‌المثل در یکی، دو اقدام مالی، نتیجه خوبی کسب شد به یکباره همه علم و قواعد اساسی را به کنار گذاشته یا کم‌اهمیت حساب کنیم و با ورود بی‌محابا به انجام بده‌بستان‌های مالی و یا معاملات، کلی ضرر و زیان به بار بیاوریم!

برخی مواقع هم چند نشانه مثبت و یا نتایج ریز و درشت خوب و ارزشمند، باعث می‌شود که با خود فکر کنیم که بله این بار با دفعات قبل فرق می‌کند و با همین رمز، خودمان را بدبخت می‌کنیم.

این را هم بگویم که برخی از ما خلق‌ا… عامی جماعت، خیلی بیشتر از حد بر روی استدلال‌های شهودی خودمان حساب باز می‌کنیم و همچنین قضاوت‌ها و یا توانایی‌های خودمان را دست بالا می‌گیریم، به حدی که فکر می‌کنیم ما یک سر و گردن با بقیه فرق داریم که اساتید فن، اسمش را سوگیری اعتماد به‌نفس بیش از حد گذاشته‌اند و با همین برداشت از توانایی و هنر و استنتاج و احساس و درک خودمان، می‌خواهیم پله‌های ترقی را یک در میان یا حتی ره صد ساله را یک‌شبه طی کنیم و چنان غرق و عاشق و دلخسته خودمان می‌شویم که نشانه‌ها و حتی اطلاعات منفی را هم در مسیری که در حال طی کردن هستیم نمی‌بینیم و یا آنقدری که باید به آن‌ها توجه نمی‌کنیم و بدون آنکه بفهمیم داریم چه دسته گلی به آب می‌دهیم، ریسک خود را تا جایی که جا دارد بالا می‌بریم و معمولاً هم یکدفعه به خودمان می‌آییم و می‌بینیم زیر پایمان خالی شده و بیا و درستش کن!

نمی‌دانم این قصه چقدر برای شما تکراری است که می‌گویند فلانی، یکدفعه تصمیم گرفت وارد یک کار و بیزینسی بشود، و بدون توجه به حرف‌های مشفقانه دیگران و توصیه‌های تجربی و فنی صاحبنظران، انگار به فرمولی خاص و انحصاری دست پیدا کرده و راهی مخفی به پولدار شدن پیدا کرده، کل سرمایه خود را بر روی آن کار و بیزینس می‌گذارد و بعد از مدتی همه چیز را از دست داده و دست از پا درازتر برمی‌گردد؟

حرف هوشنگ‌خانی ما این است که حواسمان باشد که در بزنگاه‌ها و یا حتی مسیر زندگی یکدفعه هوس نکنیم غوره نشده، مویز شویم، همین!

 

 

 

هوشنگ‌خان