اینجور که پیداست سمبه سازمان تأمیناجتماعی، حسابی پرزور و قدرت است و کم و کسریهای صندوق بازنشستگی و همچنین عدم توان مالی این سازمان که البته باید به جای آنکه در میزان حق بیمه و سنوات خدمتی کارگر و کارمند بینوا آن را جستجو کرد باید در میزان سود و زیان و البته ارزشافزوده شرکتهای […]
اینجور که پیداست سمبه سازمان تأمیناجتماعی، حسابی پرزور و قدرت است و کم و کسریهای صندوق بازنشستگی و همچنین عدم توان مالی این سازمان که البته باید به جای آنکه در میزان حق بیمه و سنوات خدمتی کارگر و کارمند بینوا آن را جستجو کرد باید در میزان سود و زیان و البته ارزشافزوده شرکتهای زیرمجموعه شستا و همچنین مشکلات سالهای نهچندان دور صندوق بازنشستگی و ریخت و پاش و داستانهای بیشمار آن جستجو کرد. ولی به هرحال عجالتاً با افزایش سن بازنشستگی که در چند ماه پیش توسط وکلای ملت، تصویب شد، علیالحساب نتیجه ۳ بر هیچ بهنفع یکطرف است!
در خبر است عزیزان مسئول وزارت کریمه کار در حال اخذ مصوبه هیئت وزیران برای کاهش ماههای بیمه بیکاری هستند و اینجور که پیداست در نظر دارند حداکثر ماههایی که بیمه بیکاری به آن تعلق میگیرد را حدود سی، چهل درصدی کاهش دهند و البته همزمان تصمیم گرفتهاند با مشارکت دادن کارگران در پرداخت مبلغ حق بیمه بیکاری آنها را هم در این کار ارزشمند! سهیم نمایند.
کلاً اوضاع جوری است که بهنظر میرسد عزیزان مسئول و متولی امور کار و کارگری و کارفرمایی، گوشه چشمی همچین درستدرمان و تپل به کارفرماهای گرانقدر و بیمهای دارند و آنقدری که باید و شاید قشر کارگر و حقوقبگیر به چشم مبارکشان نمیآید، البته پر بیراه هم نیست بالاخره هرچه باشد پول کارگر و زحمتکش از پارو بالا میرود و آنقدر ثبات کار و امنیت شغلی دارند و حقوقهای نجومی میگیرند که هیچگاه به بیمه بیکاری و چهار ریال حقوق پایه اداره کاری نیاز پیدا نمیکنند و مهمتر از آن، چه کسی کار و شغل پردرآمد و رفاه و آرامش را رها میکند و برای طی کردن دوران بازنشستگی خانهنشین میشود، به همین خاطر اصلاً عزیزان مسئول سن بازنشستگی را ببرند به ۱۰۰ سال و حتی بالاتر و یا برای رعایت حال کارگر و رعایت جانب انصاف، تا هر موقع که نفسی میرود و میآید!
واقعیت این است که فهم هوشنگخانی ما آنقدرها قد نمیدهد که با عنایت به این افزایش حقوق سنواتی که همیشه چند منزل از میزان تورم عقب است و این وضعیت معیشتی کارگر و کارمند حقوقبگیر که مشاهده میشود، چطور میشود که عزیزان متولی کار و وزارتی و دولتی و تقنینی، چند وقتی است به طرف کارفرماها و سازمانها متمایل شدهاند و انگار که آن مثلت کارگری کارفرمایی، دولتی، شده است دو طرف ترازویی که یکطرف جناب کارگر با انبوه مشکلات و معضلات و کم و کسری و خرج یومیه و کرایه خانه و… حضور دارد و در طرف دیگر عزیزان کارفرمایی و دولتی و تقنینی که از صبح تا شب و هفت روز هفته به فکر رفاه و آرامش و معیشت کارگرانی هستند با اینکه هیچگاه هم یک دستتان درد نکند کارگران به این بزرگواران نمیگویند!
سختی و مصیبت کارفرمایی و کارآفرینی و اداره یک شرکت و صنعت در این اوضاع اقتصادی و بازار پرنوسان آنقدری بالا هست که جنابمان هم که دستی در آتش نداریم (نه دور و نه نزدیک) بفهمیم که چقدر عرصه بر عزیزان کارفرمایی تنگ است و همینکه میتوانند صنعت و تولید و کسب و کار خود را سرپا و با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند، خودش هنری است بیبدیل و یا حداقل کمنظیر، ولی اینکه همه بار کم و کسری و ضعف و مشکلات و ناترازی و قسعلیهذا را بخواهیم بر دوش نحیف کارگر و کارمند قرار دهیم هم که نمیشود، بالاخره باید جانی، توانی و زور و بنیهای باشد که برای آن فشار اضافه، تعریف و تعیین شود وگرنه، کمر نیروی کار طاقت نیاورده و خدایناخواسته این شرایط نبود نیروی انسانی و اشتغال بسیاری از افراد به مشاغل کاذب و خرید و فروش و ایضاً حضور فعال در بازار دلار و رمز ارز و طلا و… بیشتر و بیشتر میشود و چهار روز دیگر با هر شرایط و مبلغ و سن بازنشستگی و میزان مدت بیمه بیکاری، هم کسی در بازار کار پیدا نمیشود!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.