بی‌نمک‌ها!  

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی بی‌نمک‌ها!      از قدیم گفته‌اند که خوش‌نمکی در بی‌نمکی است، شاید هم گفته‌اند که بی‌نمکی، خوش‌خبری است!  نمی‌دانم هرچه هست، اینکه کلی پول و هزینه برای ساخت برنامه و فیلم و سریال خرج بشود که آخر سر یک کار متوسط و زیرمتوسط تحویل شده و مخاطب بینوا که تمام […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

بی‌نمک‌ها!  

   از قدیم گفته‌اند که خوش‌نمکی در بی‌نمکی است، شاید هم گفته‌اند که بی‌نمکی، خوش‌خبری است!  نمی‌دانم هرچه هست، اینکه کلی پول و هزینه برای ساخت برنامه و فیلم و سریال خرج بشود که آخر سر یک کار متوسط و زیرمتوسط تحویل شده و مخاطب بینوا که تمام همت و زور خودش را می‌زند تا همچنان وفادار بماند و کمتر سراغ ماهواره برود، کَم بیاورد و آن اندک میل و رغبت باقیمانده را هم از دست داده و کلاً عطایش را به لقایش ببخشد!  

  ما که می‌گوییم اگر راه داشت و امکانش بود، باید عزیزان مرتبط و متولی، برنامه‌ریزی می‌کردند تا منبعد هر برنامه و سریالی که قرار است با پول بیت‌المال ساخته شود، ابتدا یک قسمت یا نهایتاً دو، سه قسمت آن ساخته شود، در کنداکتور پخش قرار بگیرد، به سمع و نظر خلق‌ا… برسد، میزان رضایت مردم با نظرسنجی و آمارگیری، معلوم و مشخص شود و اگر نمره قبولی گرفته می‌شد، ادامه ساخت کلید خورده و کار جلو برود، حیف که این راه، بیراهه است!  

  به هرحال باید عزیزان مسؤول یک فکری کرده و حواسشان به سطح توقع و انتظار خلق‌ا… باشد که هر روز و دم به ساعت بالاتر رفته و مشکل‌پسندتر می‌شود و با این مشکلات و سختی‌های زندگی، سخت‌تر هم خنده بر لبانشان شکل می‌گیرد، بنابراین نمی‌شود با تکرار پخش برنامه و فیلم و سریال‌های دو دهه قبل و ایضاً ساخت و تولیدات جدید بر همان سیاق و تراز سال‌های نه‌چندان نزدیک و ذائقه‌های مخاطبین دهه ۷۰ و ۸۰، همچنان در کورس رقابت و چشم‌نواز و چشمگیر بود، بماند که برخی مواقع چشم‌مان به جمال برنامه‌هایی روشن می‌شود که کلاً با ذائقه خلق‌ا… در تعارض و غریبه است، حتی اگر برویم به ۱۰، ۴۰ و ۵۰ و دوران تلویزیون‌های لامپی سیاه و سفید کُمُدی و ویترینی، مثل و مانندی برایش پیدا نمی‌کنیم!  

  هوشنگ‌خان (خودمان را می‌گوییم) خیلی سواد رسانه‌های تصویری و صوتی و مولتی مدیایی را ندارد، برای همین نمی‌داند که اشکال و گیر کار کجاست ولی حتماً و قطعاً اهل فن و صاحب‌نظر و متخصصان، آنچه ما در آینه نمی‌بینیم را در خشت خام به تماشا می‌نشینند، بنابراین عجالتاً زحمت کشیده و هم نقطه کور و گره را پیدا کرده و هم اینکه راه و روش و برنامه و اهداف که نتیجه‌اش، رضایت مخاطب است را بنویسند و تدوین و تبیین کنند، اگر هم قصه جور دیگری است و هر متخصص و صاحب‌نظری در دایره مشاورین و همکاران و همراهان جا نمی‌گیرد و این دست‌فرمان، دست‌پخت اهالی دایره خودی‌هاست، بنابراین، تکلیف معلوم است و زیاد عرضی نیست و دردسر نقادی و آسیب‌شناسی را به خود نمی‌دهیم و زحمت را کم می‌کنیم!  

  البته از حق نگذریم، گل و شکوفه‌های درجه یک و بدرد‌بخور برنامه‌ای و سریالی هم درست است که کمیاب است ولی آنقدری هست که همچنان چراغ امید روشن بماند و همین‌هاست که علی‌الحساب جور بقیه را هم می‌کشند تا شاید طرح نو درافتاده و کیفیت و طراوت و تعدد و تکثر و جمع مستان، اندک اندک از راه برسد و همگی حالش را ببریم.

  این را هم بگویم که خدای‌ناخواسته لال از دنیا نروم و از آنجا که در حد بضاعت خود اندک توان قلمی داریم، به ضرس‌قاطع عرض می‌کنیم که یکی از پایه‌هایی که بخشی از این وضعیت برنامه‌ای و سریالی زیر سر آن است، کمبود قصه و داستان و فیلمنامه و متن وزین و دقیق و حرفه‌ای است که این روز‌‌ها در سینما و تلویزیون و شبکه خانگی و فضای مجازی و حقیقی و هرجایی که حضورش مغتنم است، در غیبت مکرر است و فقط هرازگاهی سروکله‌‌اش پیدا می‌شود، آن هم معلوم نیست که به پست بودجه مناسب و کارگردان درجه یک و بازیگر و عوامل کاربلد، بخورد یا نه!  

       

 

                                 هوشنگ‌خان