حرفهای خودی و بیخودی صنایعدستی چینی! البته این قصه واردات اقلام، شبیه به صنایعدستی ایرانی از کشور دوست و برادر چین، داستان جدیدی نیست و کار بهجایی رسیده است که میزان تولید این چشمبادامیها در این حوزه، چند برابر تولید داخل شده و با روشهای بهکار گرفته، برخی مواقع تشخیص اصل و فیک بودن […]
حرفهای خودی و بیخودی
صنایعدستی چینی!
البته این قصه واردات اقلام، شبیه به صنایعدستی ایرانی از کشور دوست و برادر چین، داستان جدیدی نیست و کار بهجایی رسیده است که میزان تولید این چشمبادامیها در این حوزه، چند برابر تولید داخل شده و با روشهای بهکار گرفته، برخی مواقع تشخیص اصل و فیک بودن آنقدرها هم ساده نیست! راستش را بخواهید اوضاع یکجور ناجوری است، یعنی هم آن کسی که جنس فیک میخرد و هم آن افرادی که محصولات اصل دستساز میخرند، هر دو عمیقاً و شدیداً علاقه وافری دارند که صنایعدستی کار اساتید هنرمند وطنی را خریداری کنند و اینکه به جای آنکه بر روی اجناس فاخر و پرکار باکیفیت دست بگذارند، به سراغ جنس بنجل چینی به ظاهر شبیه، میروند. نه در ذوق هنری و عشق و علاقه نهفته است و نه عدم اطلاع و عدم شناخت و پیچیده شدن، همهاش زیر سر کم و کسری جیب مبارک است که بهتنهایی تکلیف خیلی چیزها را معلوم میکند و هنر و عشق و کیفیت و اصالت و زیبایی را به یک اشاره، قربانی کرده و با انتخاب اجناس کاریکاتوری شبیهسازی شده، معلوم نیست کدام ارزش را برای خانه و کاشانه خود و یا برای هدیه دادن به دیگری انتخاب میکند!
بالاخره با این وضعیت گرانی و بالا رفتن خرج زندگی و هزینه نفرساعت هنرمندان و دستان هنرمندشان، کارهای دستی آنقدر گرانقیمت شدهاند که دیگر کمتر کسی میتواند مجموعهای ارزشمند از چند نوع صنایعدستی اصیل کشور را خریداری کرده و در خانه نگهداری کند، اما حس زیبای داشتن این آثار ارزشمند آنقدر قوی است که از روی اجبار و لاجرم، به نمونه تقلبی آنها رضایت داده میشود که لااقل سایهای از هنرهای دستی ایرانی در خانه و محل کار حاضر باشد و هرچند دیگر این فیکها روح را جلا نمیدهد و آدمی را مسحور خود نمیکند، لااقل ظاهر ویترینی خوشایندی ایجاد میکند که به هیچ دردی نخورد به درد رؤیت میهمان و مشتری و یحتمل پُز دادن و نشانهای بر فرهیختگی مضاعفمان خواهد بود!
ما که میگوییم اینکه یک کشوری با این غنای فرهنگی و چنین هنرمندان بیبدیلی، راه را برای ورود کالاهایی مشابه صنایعدستی خودش را به داخل کشور باز نماید و اجازه دهد فیکها در کنار اصلها خودنمایی کرده و هنر و صنعت و ظرافت و ذوق ناب و انحصاری ایرانی با هجمه محصولات ماشینی و خط تولیدی که از نظر ارزش و کیفیت، در قیاس هم نمیتوانند قرار بگیرند، به مردم عرض شوند و از یکطرف درآمد و به طبع آن معیشت اهل هنر و صنعت را با مشکل مواجه نماید و از طرف دیگر به کسب و کار واردکننده منفعتطلب و تولیدکنندههایی که در هزاران کیلومتر آنطرفتر، پنجه بر هنر اصیل و فاخر و استثنایی ما میکشند، رونق دهند و آنها را نو نوار کنند! نوعی خودزنی است که از اتفاق خیلی هم ساده و راحت و بدون دغدغه و معارض در حال انجام است و عزیزان متولی و مسئول و مربوط، آنقدرها که باید حواسشان جمع این امور نیست و یا آن احساس خطری که جنابمان کردهایم، نمیکنند!
نمیدانم که تعرفه گمرکی واردات این اقلام چینیتبار چقدر است، ولی قدر مسلم میدانم که هرچه هست خیلی خیلی کمتر از تعرفه گمرکی خودروهای نو و کارکرده برندهای معتبر و ارزشمند خارجی است، یعنی صنعت ظریف و حساس و بازار نهچندان بزرگ و قدرتمندی را در برابر حمله رقبای خارجی، بیپناه و تنها گذاشته و صنعت پرمصیبت و خسارت خودروسازی که هزار سال است که قرار است در سطح استانداردهای جهانی بشود را در جایگاه انحصار با قانون و مقررات و حمایتهای تمامقد و تعرفه و حقوق گمرکی کلان برای رقبا، مورد حمایت و لطف و مرحمت قرار دادهایم!
نمیدانم که این دوگانگی و تیشه به روی خود را چگونه میتوان توصیف کرد، اما آنچه فهم هوشنگخانی ما میرسد، سمبه پُرزور و درآمد پرشور و رانت پررونق و سفره چرب و شیرین، حاشیههایی است که از متن و اصل، مهمتراند که بر صدر نشستهاند و حظوافر میبرند!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.