مسعود طاهری – برجام؛ رحمت یا زحمت؟ این سؤالی است که با توجه به سمپاشیهای برخی جناحها بر ذهن بسیاری از شهروندان نقش بسته و خیلیها از خود میپرسند که آیا برجام سرنوشت خاصی را در زندگیشان رقم خواهد زد؟ جواب این سؤالها را باید از تغییر استراتژی نظام جمهوری اسلامی جستجو کرد. جایی که بنا […]
مسعود طاهری – برجام؛ رحمت یا زحمت؟ این سؤالی است که با توجه به سمپاشیهای برخی جناحها بر ذهن بسیاری از شهروندان نقش بسته و خیلیها از خود میپرسند که آیا برجام سرنوشت خاصی را در زندگیشان رقم خواهد زد؟
جواب این سؤالها را باید از تغییر استراتژی نظام جمهوری اسلامی جستجو کرد. جایی که بنا به دستور رهبرمعظمانقلاب قرار بر «نرمش قهرمانانه» شد و به لطف پیروزی سیدحسنروحانی در انتخابات ریاست جمهوری در و تخته با هم جفت و جور شد تا قفل غرب بعد از نزدیک به ۱۲ سال و توسط تیم جدید دیپلماسی باز شود.
قبل از آن تیم هستهای کشور به سرپرستی سعیدجلیلی فعالیت میکرد و عملاً خروجی خیلی مشخصی از این همه مذاکره به دست نیامد و خیلیها از روند مذاکرات قطع امید کرده بودند و البته کاسبان تحریم هر روز چاقتر از قبل میشدند!
اما با تدبیر رهبرمعظمانقلاب مبنی بر «نرمش قهرمانانه» تیم جدید دولت توانست کار را جلو ببرد. در واقع مذاکراتی که بعد از سالها گفتوگوی بیحاصل به بنبست رسیده بود، به مرحلهای رسید که در صدر تمامی اخبار جهان قرار گرفت و نتیجه گفتوگوهای یک ماه و نیم آخر، این بود که نظام جمهوری اسلامی راستگو است و اینگونه بود که بزرگترین قدرتهای جهان در برابر آن تعظیم کردند و ایران مجدداً به جامعه جهانی بازگشت.
این در شرایطی بود که در دولت قبل و به لطف سوءمدیریتها، ۶ قطعنامه بینالمللی علیه جمهوری اسلامی صادر شد. قطعنامههایی که بیشترین فشارش را مردم متحمل میشدند. افزایش چند برابری قیمت کالاها و از همه مهمتر افزایش ۱۲ تا ۱۴ برابری قیمت مسکن باعث شد تا حالا و بعد از گذشت ۴ سال همچنان بسیاری در پی آب و نان و مسکن باشند!
سؤال این است که منتقدان فعلی برجام چرا در آن زمان به کسانی که صحبت از قطعنامه دان و … میکردند، خرده نمیگرفتند و در حالی که مجلس در اختیارشان بود، از ایشان بازخواست نمیکردند؟
بگذریم! دولت جدید به هر حال وارث میلیاردها تومان بدهی شده است و این واقعیتی است، انکارناپذیر.
درآمد اصلی این دولت نیز مثل همه دولتها بر پایه نفت و مشتقات آن است و بس. جالب است بدانید که درآمد کشور از نفت در سال ۹۴، ۱۱۱ هزار میلیارد تومان بوده است و این در حالی است که همین چند روز پیش علیطیبنیا، وزیر اقتصاد از بدهی ۷۰۰ هزار میلیارد تومانی دولت و شرکتهای دولتی خبر داد.
یعنی اگر کل درآمد نفت سال ۹۴ را هم دولت بابت بدهی پرداخت میکرد، همین الان نیز دولت نزدیک به ۵۸۰ هزار میلیارد تومان بدهی داشت! تازه اینها در شرایطی است که دولت مجبور است، بخشی از بودجهاش را نیز در خارج از کشور هزینه کند.
باز هم بگذریم!
*حال در این شرایط که کارد به استخوان رسیده بود، دولت باید چه میکرد؟
*وضعیت ایران قبل از آغاز مذاکرات برجام چگونه بود و الان در چه حالی است؟
* و اینکه سود اصلی را در این وسط چه قشری خواهند برد؟
شاید پاسخ به همین پرسشهای ساده، اذهان بسیاری را آرام کند. جواب این پرسشها آنچنان سخت نیست: بنا برتحریمهای ظالمانه غرب قرار بود، فروش نفت ایران تا مهرماه سال ۹۴ به ۴۰۰ هزار بشکه و تا همین زمان نهایتاً به ۲۰۰ هزار بشکه در روز برسد. خب این واقعه برای کشوری که عمده درآمدش از راه نفت و مشتقات آن است، چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ آیا ترامپ نامزد وقت ریاست جمهوری آمریکا از برجام انتقاد نکرده بود و نگفته بود که چرا کشوری را که در حال از دست دادن درآمد اصلی بود، نجات دادید؟!
اکنون کشور به لطف همین برجام صادرات نفتیاش به نزدیک دو میلیون بشکه در روز رسیده است و حتی صادرات نفت خام خود را به کشورهای اروپایی بعد از سالها از سر گرفته است. این امر برای کشوری که بخشی از بودجهاش را به حمایت از کشورهای شیعهنشین منطقه اختصاص داده، ضروری و حیاتی است و در آخر ذکر این نکته ضروری است که بیشترین سود را از برجام، شرکتها و صنایع کوچک کشور میبرند و در درازمدت میتوان به بهبود وضعیت معیشتی مردم امید داشت.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.