حرفهای خودی و بیخودی پیشنهادی برای دولت مسعود! (۳) با اجازه شما، این سومین خودی و بیخودی هست که در آن پیشنهاداتی برای پاستورنشین جدیدالحضور، عرض میکنیم و یحتمل آخری هم نیست ولی سعی میکنیم در یادداشت بعدی، سفره این موضوع را جمع و جور کنیم، چون بهنظر میرسد کمکم در حال لوس شدن […]
حرفهای خودی و بیخودی
پیشنهادی برای دولت مسعود! (۳)
با اجازه شما، این سومین خودی و بیخودی هست که در آن پیشنهاداتی برای پاستورنشین جدیدالحضور، عرض میکنیم و یحتمل آخری هم نیست ولی سعی میکنیم در یادداشت بعدی، سفره این موضوع را جمع و جور کنیم، چون بهنظر میرسد کمکم در حال لوس شدن است!
البته این را هم عرض کنم که پیشنهادات اصلی و توصیههای مهم را در دو یادداشت قبلی عرض کردیم، اما از آنجا که دانش و علم ما اقیانوس بیکرانی است با عمق دو میلیمتر (حالا کمی کمتر یا بیشتر خیلی مهم نیست!) کلی حرف و مطلب و نظر داریم که باید بگوییم، ولی خب از آنجا که نمیخواهیم حوصله سَربر شده و موجبات کلافگی خلقا… را فراهم نماییم، تندتند برخی دیگر از توصیهها را میگوییم و بقیه را هم میگذاریم به حساب مشت نمونه خروار…!
در مورد قانون مالیات بر ارزشافزوده که قرار بوده مالیاتی از ارزشافزوده (سود) ایجاد شده بر روی کالا و یا خدمات گرفته شود ولی کار اینقدر پیچیده و درهم و برهم و مبهم شده که این مالیات با در نظر گرفتن کل مبلغ فروش، محاسبه و اخذ میشود و حتی بهنظر میرسد به جای یکبار، چند بار گرفته میشود، باید عرض کنم که کار، همینطور و با همین شیوه جلو بره خیلی بهتره و هر چند سال یکبار هم یکدرصد به آن اضافه شود که از یکنواختی و کسلکنندگی دربیاید، بهترتر هم میشود، بالاخره جناب دولت در این چند ۱۰ ساله شریک روزهای خوشی و سود و درآمد کسب و کارها شده است و با این ارزشافزوده، سه بر هیچ جلو افتاده و قبل از آنکه خلقا… شیرینی ساخت و تولید و خرید و فروش و کاسبی خود را حس کنند، حقالشراکه خود را جدا میکند که خدای ناخواسته در آخر سال، حساب و کتابها قاطی نشود! اما وقتی نوبت به زیاندهی و ضرر میرسد، حاجیحاجی، مکه اصلاً به روی خودشان هم نمیآورند و سوتزنان به افق خیره میشوند، البته اگر در همین شرایط هم به صرافت نیفتند، مالیات علیالحساب و دست گرمی بگیرند و یا تورم افسارگسیخته را از منظر زیبا شناختی، عایدی سرمایه نامگذاری کنند و مالیاتش را مطالبه فرمایند!
بازاری که در روزگاری نهچندان دور قیمت یک کالا حداقل در یک شهر و بعضاً در کل کشور به یک قیمت بود، کارش به جایی رسیده است که حتی یک فروشنده هم در طول روز، چند قیمتی شده است و بستگی به میزان نیاز، طمع و جیب مشتری و کم اطلاعی و نرخ ارز و تتر و… کشف قیمت جدید میکنند! چه از این بهتر، بازار روان و سیال و مبتنی بر عرضه و طمع و نوسان و سود و تورم و بدون ملاحظه و انصاف نسبت به خریدار بینوا! ترک عادت هم که موجب مرض است!
این را هم در لفافه و همچین تلویحی و غیرمستقیم عرض کنم که نمیدانم چرا حس خوبی نسبت به کلمه رانت و بهخصوص بهوقوع پیوستن و اجرایی شدن آن دارم، هر دفعه در گوشه و کنار و حاشیه و متن و اصلی، رانت را شنیده یا دیدهام، گل از گلم شکفته است، بنابراین استدعای خاضعانه داریم که هیچ رانتی سرش به خطر نیفتد جون کلی آدم جور و واجور و ناجور و بیجور! از قِبَل این جنابان متکثر متنوع، اموراتشان میگذرد، آبی زیر پوستشان میرود و پول، روی پول گذاشته و نو نوار میشوند، نباید اجازه بدهید اینها اذیت شده و غصهای بر دلهای نازک و حساسشان بنشیند!
در فقره آموزش و پرورش هم این شرایطی که هر خانوادهای که پول دارد، فرزند دلبند را به مدرسه غیرانتفاعی میفرستد و هر کسی که پول بیشتر دارد کلاسهای فوق برنامه و آموزشگاه و دورههای آنلاین و حضوری دروس مختلف و تیزهوشان و کنکور را به خدمت میگیرد، خیلی جذابتر و پرهیجانتر از آموزش رایگان برای همه و بیاثری پول در آموزش و پرورش است، توصیه میشود، این جذابیت را از ما نگیرید و این مدل به تاریخ پیوسته آموزش را همچنان بر صدر بنشانید…!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.