حرفهای خودی و بیخودی تیترها حرف میزنند! از قدیمالایام رویه بر این بوده که تیتر و عنوان هر گزارش، ویدیو، خبر، مقاله و فایلصوتی و… خلاصه و چکیده محتوای ارائه شده و ایضاً جذاب و ترغیبکننده دیگران برای خواندن و یا دیدن و شنیدن آن باشد. به همین سادگی و خوشمزگی! اما آرامآرام و […]
حرفهای خودی و بیخودی
تیترها حرف میزنند!
از قدیمالایام رویه بر این بوده که تیتر و عنوان هر گزارش، ویدیو، خبر، مقاله و فایلصوتی و… خلاصه و چکیده محتوای ارائه شده و ایضاً جذاب و ترغیبکننده دیگران برای خواندن و یا دیدن و شنیدن آن باشد. به همین سادگی و خوشمزگی!
اما آرامآرام و خصوصاً در راستای تبلیغات و جذب مخاطب و همان مطالب زرد قناری معروف، کار به جایی رسید که سرخط و تیترها تومانی، نُه قِران با متن و محتوا متفاوت شد، فیالمثل عنوان خبر خوبی را بشارت میدهد ولی محتوا در دنیای اخبار بد سیر میکند و یا تیتر از انجام و شدن و بهوقوع پیوستن میگوید، اصل خبر و گزارش، اما و اگر و شاید و احتمالاً را ردیف کرده، کپشن فاجعه و مصیبت و هشدار و انذار است، ویدیو و فیلم و عکس، اوضاع عادی و معمولی و طبیعی را به تصویر کشیده است. خلاصه برایتان بگویم که شیرتوشیری شده است که اصل و فرع و تیتر و محتوا را هم که ببینی یا بخوانی، آخر سر تکلیفت معلوم نمیشود و خدا نیامرزد ابداعکننده کپیپیست را که در این فقره هم از دستش در امان نیستیم و کافی است حرف و سخنی در جایی یا رسانه و صفحه و کانال پرمخاطبی منتشر شود، در چند دقیقه واو به واو آن از سر و کول در و دیوار و زمین و زمان، بالا میرود!
اما وقتی پای روزنامه و پایگاه خبری و نشریه و خبرگزاری و این قسم رسانههای قانون و چارچوبدار و رسمی به میان میآید، قصه چیز دیگری است که کف انتظار از من عامی جماعت، تا شمای خاص و درجه یک، از این مجموعهها این است که ظاهر و باطن و تیتر و محتوا توفیر و تفاوتی نداشته باشد و همانطور که به دنبال جذب مخاطب هستیم، حواسمان باشد که آنقدری قیقاج نرویم که یا کلاً بیخیال متن و اصل، سرخطهای شورانگیز و هیجانی و شاد بزنیم و یا اخبار و گزارش و تفسیر و بهطور خلاصه متنی بنویسیم که خودمان هم از آن سر در نیاوریم و خواننده و بیننده بینوا را دچار گرفتاری و گیجی و ابهام کنیم!
البته دیده شده که در همین نشریات مجوزدار، برخی اوقات تیتر به صورتی طراحی و تنظیم شده است که مخاطب بنا بر سلیقه و تجربه و نگاه خود، برداشت و دریافت خاص خودش را بکند و یکجورایی مثل فیلمهای سینمایی پایان باز است هرکه از ظن خود شد یار من! بعد هم که قرائتهای مختلف و یا نقدها مطرح میشود، گفته میشود که خیر اینجور نیست و منظور ما این بوده است و قصد ما آن و یا حتی شرح و توضیحی داده میشود که فهم و درک هیچ کسی به آن نرسیده است و معلوم میشود که همه مخاطبان به اتفاق راه را اشتباه رفته و چاله و چوله و سنگلاخ و خار مغیلان ناشی از فکر و برداشت خطای خودشان بوده است!
خدایش بیامرزد، از آقای دکتر نطقی پدر روابطعمومی ایران، نقل میشود که فرمایشی بس دقیق و کامل داشتند به این مضمون که «معنی در (نزد) مخاطب است، نه فرستنده پیام» یعنی اینکه مهم آن چیزی است که مخاطب از حرف و متن و محتوا و تبلیغ و نظر و گزارش و… ما متوجه میشود نه آن چیزی که ما میخواستیم بگوییم، به عبارت سادهتر، در خیلی از موارد در امر خبررسانی، روابطعمومی و تبلیغات و… ما یا به خوبی نمیتوانیم منظورمان را منتقل کنیم و یا اصلاً مخاطب برداشتی غیر از آنی که ما میخواستیم بگوییم، دارد و حتی به جای تبلیغ و یا ایجاد ارتباط مؤثر و مثبت و همسو کردن ذهن مخاطب با دیدگاه و نظر خودمان، کار به ضدتبلیغ و مخدوش شدن ارتباط و تقابل کشیده میشود.
بنابراین توصیه هوشنگخانی ما این است که عزیزان رسانهای، حواسشان به همداستانی تیتر و متن و تصویر و محتوا باشد، ترفند و دوپهلو و ایجاد شبهه و تردید و ایهام و ایجاز و به در گفتن تا دیوار بشنود و یکی به نعل و یکی به میخ و… میانبر نیست، بیراهههایی است که از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود…
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.