حرفهای خودی و بیخودی اشتباه سهوی! باور بفرمایید، واقعاً نمیدانم که برخی از بزرگواران، چه برخی دوستان و آشناها و چه اندکی از مسئولین و مدیران مربوطه، از کماطلاعی و عدم داشتن آمار و اطلاعات درستدرمان است که همچنان بر طبل مصرف بالای بنزین توسط مردم میکوبند و افزایش قیمت را مترادف با کاهش […]
حرفهای خودی و بیخودی
اشتباه سهوی!
باور بفرمایید، واقعاً نمیدانم که برخی از بزرگواران، چه برخی دوستان و آشناها و چه اندکی از مسئولین و مدیران مربوطه، از کماطلاعی و عدم داشتن آمار و اطلاعات درستدرمان است که همچنان بر طبل مصرف بالای بنزین توسط مردم میکوبند و افزایش قیمت را مترادف با کاهش مصرف میدانند یا میدانند که اینها آدرس غلط و کدهای اشتباهی است و اگرچه در اکثر موارد و موضوعات، افزایش قیمت نسبت مستقیمی با کاهش مصرف دارد ولی این اصل کلی، در رابطه با کالاهایی که نیازشان ضروری است و مصرفکننده بینوا مجبور است هر جور شده و با هر قیمتی آن را تهیه نماید، آنقدرها صادق نیست و نهایتاً در حد چند درصد ناقابل خود را نشان خواهد داد که البته هدفی که دنبال میشود را محقق نمیکند و کسی هم دنبال آن نیست!
بنزین و دارو و گاز و برق و آب و نان و این قسم چیزها در همین گروه هستند، برای همین وقتی دورریز بالای نان یکی از توجیهات افزایش قیمت نان بود، با افزایش قیمت، آنقدری که ما میبینیم و میفهمیم تکان نخورده است و عجالتاً با این وضعیت نظارت و کنترل بر نانواییها و عدم رشد فرهنگ مصرف، بیشتر نشود شانس آوردهایم!
مشکل اینجاست که در بحث بنزین و برق و گاز، مصرف بالا و بیشتر از متوسط جهانی، بیشتر از آنکه گریبان خلقا… را بگیرد، یقه سازنده دستگاهها و خودروها را میگیرد و با همه این احوال باز هم مصرف مردم نسبت به وضعیت بهرهوری تجهیزات، در محدوده قابل قبول و مطلوب است، ولی معلوم نیست که چرا برخی عزیزان متولی و تریبوندار و حتی خلقا… کوچه و بازار، تیغ تیز نقد و ایراد را به جای آنکه به سمت خودروهای با مصرف بالا و تا دو برابر مصرف جهانی بگیرند، مردم عادی را نشانه گرفته و آنها را مینوازند!
البته اینکه غُر بزنیم و ایراد بگیریم و تقصیرها را به گردن این و آن بیندازیم، اگرچه خوب نیست ولی بهخودی خود خیلی هم جای نگرانی و دغدغه نیست ولی وقتی همین حرف و حدیثها آرام آرام خود را به جای حقایق مسلم و واقعیتهای آماری و استانداردی جا زده و نشان میدهد و براساس همین برآوردهای کیلویی و کترهای، یکدفعه و در استنتاجی ساده و دودو تا چهارتایی، به این نتیجه میرسیم که حالا که مقصرین همیشگی (خلقا… بینوا) دست از مصرف بیرویه برنمیدارند و فرهنگ مصرف ندارند و قاعده کلی هرچه گرانتر شود، مصرف کمتر میشود غیرقابل تردید و همه چیز شمول است، بهتر است قیمت بنزین را گران کنیم تا مصرف کاهش پیدا کند و از قِبَل این تدبیر شایسته و نبوغآمیز، ناترازی بنزینی که بهطور کل رفع میشود، بماند، فیالفور و در عرض چند ماه، میشویم صادرکننده بنزین و چه بسا صادرکننده نامبر وان و بیبدیل منطقه!
یعنی اگر بخواهیم برای فهمیدن بهتر ضربالمثل خودش میبرد و خودش میدوزد، حکایت و وجه تسمیهای بیان کنیم، همین قصه بنزینی فوقالذکر کافی است، یعنی از یکطرف عدم تعادل بین تولید و مصرف داریم، از طرف دیگر میلیونها خودروی پرمصرف و خوشاشتها داریم و یک مسئله مهم بهنام مصرف بالای بنزین که باید برای آن فکری کنیم، مسئله و معادلهای که خوبش را بخواهید اساساً نیازی به حل کردن ندارد و جواب در خود مسئله است.
ولی یکدفعه عدهای عزیز مسئول و بزرگوار متولی و مربوط، وارد گود میشوند، گزینه جدیدی بهنام مردم را به معادله اضافه میکنند، آنها را عامل مصرف بالا معرفی کرده و چون حرف گوش نمیدهند و مصرفشان را کم نمیکنند، بنابراین راهکار گران کردن پیش کشیده میشود که تصمیمی دو سر سود است، هم اسرافکنندهها تنبیه میشوند و هم ناترازی حل و فصل میگردد.
عرض هوشنگخانی ما این است افزایش قیمت بنزین، خیلی هنر کند، میتواند یارانهای که برای آن مصرف میشود را تعدیل کرده و کاهش دهد، ولی ناترازی همچنان با قدرت برجای خویش خواهد ایستاد و چیزی که به دست میآوریم کلی مصرفکننده ناراضی و شاکی و جناب تورم خشنود و راضی است!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.