حرفهای خودی و بیخودی نیما و سکوی پرش! آن دلار دولتی که شکر خدا سفت و محکم بر سر قیمت خود باقی مانده و پایش را از ۲۸۵۰۰ تومان بالاتر نمیگذارد (پایینتر که میدانیم نخواهد گذاشت) و همچنان در حال ورود به چرخه اقتصاد کشور است، ولی از یکسالواندی پیش تاکنون، بهطور منظم و […]
حرفهای خودی و بیخودی
نیما و سکوی پرش!
آن دلار دولتی که شکر خدا سفت و محکم بر سر قیمت خود باقی مانده و پایش را از ۲۸۵۰۰ تومان بالاتر نمیگذارد (پایینتر که میدانیم نخواهد گذاشت) و همچنان در حال ورود به چرخه اقتصاد کشور است، ولی از یکسالواندی پیش تاکنون، بهطور منظم و مرتب و پیدرپی، در حال جا خالی دادن برای کالاهای مختلف است و اینجور که حساب و کتاب ما میگوید، جز چند قلم کالای خیلی اساسی مثل دارو و گندم و نهاده و دانه روغنی، بقیه کالاهای اساسی دیگر مثل شکر و برنج و روغن و یکدوجین کالای دیگر به مرور از شمار ارز ترجیحیبگیران به قوم و قبیله نیمائیان پیوستهاند و ظاهراً عزیزان اجرایی تا بهطور کل سفره این ترجیحی را جمع نکرده و ریشهاش را نخشکانند، وِلکن ماجرا نیستند!
راستش را بخواهید اینکه عزیزان مربوطه ترجیح دادند که قاطبه کالاهایی که مشمول ارز ترجیحی بودند را به تالار دوم جناب نیما منتقل کنند، نتیجهاش یک شوک قیمتی نهچندان ریز به بازار که عجالتاً خودش در حال احتضار و با کمک دستگاه و نفسمصنوعی و مراقبتهای ویژه و اورژانسی سرپاست، وارد کرده و موجهای بعدی را هم به راه خواهد انداخت، یعنی خیلی ساده و خوشمزه عزیزان مسئول تصمیم میگیرند، خلقا… هزینهاش را پرداخت میکنند و جوری هم گفته میشود که انگار این خارج شدن کالاهای مختلف از شمول ارز ترجیحی، نجات اقتصاد و معیشت خانوادهها از زنجیر رانت و رکود است و بزرگواران تصمیمساز و تصمیمگیر، لطفی مکرر و بیبدیل به مردم داشتهاند که دست به این اقدام متهورانه زدهاند و لابد انتظار تشکر و قدردانی داشته و منتشان مستدام است!
با آنکه هوشنگخانی برای خودمان هستیم و هر نوبت فرمایشات زیادی داریم، ولی در این فقره عرض خاصی نداریم و با خود میگوییم لابد این عملیات خروج اضطراری، حکمت و دلیلی دارد که فهم ما به آن قد نمیدهد و حتماً کلی کار علمی اقتصادی و مدیریتی و بودجهای پشت سر آن قرار داشته و عدم فهم ما دلیل اشتباه بودن آن نیست (بماند که از این خوشخیالی افراطی خود شاکی هستیم!) ولی اینکه همین جناب نیماجان هم بیکار ننشسته و با هدایت و درایت برنامهریزان و دستاندرکاران گرانقدر در حال رکوردزنی است و یک جا بند نمیشود و ظاهراً دچار بیماری رشد دایمی شده و اقلام تازه رسیده را (همان ترجیحیهای قدیم و نیماییهای جدید) با افزایش قیمت سورپرایز کرده و کالاهایی که هنوز نتوانستهاند شرایط جدید و رشد قیمتی بالای ۵۰ درصدی را خوب هضم کرده و با آن کنار بیایند، با چند درصد شیرینی مضاعف تورمی، میهمان کرده تا خیلی احساس غربت نکنند!
اگر بخواهیم یک جمعبندی شیک و مجلسی و جمعوجور داشته باشیم، این است که اقلامی که تا همین چند ماه پیش جزء کالاهای اساسی بودند، یکدفعه از اساس معلوم شد که اساسی نبودهاند، تخصیص دلار دولتی برای وارداتشان از سرشان هم زیاد بوده و هیچ ترجیحی نسبت به اقلام غیراساسی نداشته و باید برگردند به جا و مکان اصلی خود، این چند سال هم که مفت مفت در طبقه خواص اساسی جا داشتند، مفت چنگ و نوشجانشان، ولی باید کاسه، کوزه خود را جمع کرده و به طبقه پایین، دانگرید شوند! ولی همزمان با سقوط در رنکینگ فرقه اساسیون و گرویدن به جناح نیمائیون، قیمتشان به یکباره با جهش چشمگیری روبهرو خواهد شد که لااقل با این کار بتوانند با درد و سختی سقوط طبقه اجتماعی کنار آمده و آن را هرجور هست تحمل نمایند، عزیزان مدیر و رئیس هم که ظاهراً اینجور فکر میکنند که کلی یارانه که میرفت از دست برود را به کیسه خزانه برگرداندهاند، فقط این وسط کمر شکسته خلقا…، مورد نوازش جدید قرار گرفته تا امید به راست شدن و عافیت، ناامید شده و زمین گرم بیش از پیش نزدیک شود! که البته کلاً چیز مهمی نیست و کسی نباید خودش را ناراحت این چیزها کند!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.