رودخانه غیبی!! آوردهاند که در دوران ظهور اولین تیرهای چراغ برق و ورود رشته سیمهای اولیه! به شهر اصفهان، مردم شهر موجودی را کشف کردند که بعدها نامش را پیاده غیبی گذاشتند ! البته این موجود اول بار توسط کارگران کارخانههای نساجی و کشاورزانی کشف شد که یا صبح خروسخوان گرگ ومیش و یا […]
رودخانه غیبی!!
آوردهاند که در دوران ظهور اولین تیرهای چراغ برق و ورود رشته سیمهای اولیه! به شهر اصفهان، مردم شهر موجودی را کشف کردند که بعدها نامش را پیاده غیبی گذاشتند ! البته این موجود اول بار توسط کارگران کارخانههای نساجی و کشاورزانی کشف شد که یا صبح خروسخوان گرگ ومیش و یا آخر شب شغالخوان تیره و تار به سر کار میرفتند و یا از سرکار برمی گشتند.
سایههای مختلف درست شده از نور چراغ برقهای جدید که هم خودشان و هم نورشان برای مردم تازگی داشتند به همراه تخیل، توهم، همچنین ترس و اضطرابی که وجود داشت، باعث میشد که در آن ساعات تاریک و نیمه تاریک، خلق ا… بهنظرشان میآمد که موجودی شبیه انسان را از دور میبینند که برخی مواقع بزرگ و غولآسا و گاهی خیلی کوچک و ظریف و بعضی مواقع هم در قد و قواره یک آدم معمولی است و این موجود یکدفعه پیدایش میشود و پس از مدتی ناپدید میشد و این مسأله هر چند شب یکبار برای ایشان تکرار میشد. نام این موجود ترسناک را گذاشته بودند«پیاده غیبی» و سالها این پیاده غیبی جزیی از زندگی برخی از مردمی که وجودش را باور کرده بودند، شده بود … . البته آن پیاده غیبی عصر ظهور برق، پس از مدتی از پیادهروی خسته شد و خود را بازنشسته کرد و سالهاست که دیگر از آن خبری در دست نیست.
و اما چند سالی است که موجودی جدید و البته عجیبتر بهنام رودخانه غیبی در برخی مسیرهای شهر اصفهان دیده میشود که البته در نوع خود پدیده نادر و عجیبی میباشد، زیرا که ما همگی رودخانه دائمی یا رودخانه فصلی و یا حتی رودخانه موسمی شنیده بودیم اما رودخانه غیبی را نه شنیده بودیم و نه دیده بودیم که به لطف عصر فراآلودگی به این افتخار هم نائل گشتیم. البته هنوز هم کسی به درستی متوجه نشده است که این موجود عجیب چه موقع میآید، چه موقع میرود و اصولاً چرا یکدفعه هوس میکند، پیدایش شود و پس از چند روز یا چند هفته و یا خانه پرش چند ماه، ناگهان ناپدید میشود و جز ردی از خاک و سنگ از خود باقی نمیگذارد.
برای دل کشاورزان میآید و یا آب و هوای شهر، برای عدم فرونشست زمین تشریف فرما میشود یا دیدار مهمان نوروز و مناسبتهای خاص، یا اصلاً هر موقع دلش برای سی وسه پل و خواجو و شهرستان و چوبی و مارنان و یا گاوخونی و دشت تشنه پاییندست، تنگ میشود سری به آنها میزند، به هر حال به هر دلیلی که میآید خیلی فرقی نمیکند زیرا که نه آمدنش حساب دارد و نه رفتنش و این آمد و رفت نه کسی را کور میکند و نه شفا میدهد.
فقط این وسط دلمان برای آن آبهایی میسوزد که راهشان را مدتهاست کج کردهاند و به دیاری دیگر شتافتهاند و یا آنهایی که پر جوش و خروش به دریا میریزند و رحمی به دل کویر نصف جهان نمیکنند. البته با توجه به فرمایشات مقامهای مسؤول ۱۵ سال اخیر، قرار است به زودی مشکل این پیاده غیبی هم حل شود و کارها به خوبی به انجام برسد و مردم باید مطمئن باشند که به زودی نوبت بازنشستگی این غیبیخان هم فرا میرسد و رودخانه غیبی هم میرود وردست پیاده غیبی و برای خودش خوش و خرم و پرخروش در خاطره همه ایرانیان ماندگار میشود.
به امید نیامدن آن روز …
هوشنگ خان ۶/۱۱/۹۵
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.