۲ پادشاه و یک اقلیم!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی ۲ پادشاه و یک اقلیم! در مثل است که ۱۰ درویش در گلیمی بخسبند (بخوابند) و ۲ پادشاه در اقلیمی (یک سرزمین) نگنجند، البته شاید بفرمایید، خب به ما چه، که نه در عین درویشی خدا را شکر گلیمی را با دیگران شریک نیستیم و نه سودای سروری و پادشاهی […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

۲ پادشاه و یک اقلیم!

در مثل است که ۱۰ درویش در گلیمی بخسبند (بخوابند) و ۲ پادشاه در اقلیمی (یک سرزمین) نگنجند، البته شاید بفرمایید، خب به ما چه، که نه در عین درویشی خدا را شکر گلیمی را با دیگران شریک نیستیم و نه سودای سروری و پادشاهی داریم! نمی‌دانم چرا باید از این ضرب‌المثل چنین برداشتی شود که ما حدیث نفس خود گفتیم و یا شرح حال و هوای شما گرامیان را داده‌ایم، قصه ما چیز دیگری است که عرض می‌کنیم.

یحتمل می‌دانید که نمی‌دانید در کشور عزیزمان ۱۷ شهر جدید وجود دارد که ظاهراً ۱۳ شهر جدید مصوب هم روی میز تشریف دارند که کم کم باید اجرایی شدن و شروع ساخت و ساز آن‌ها آغاز شود، البته باز هم این توضیحاتی که عرض کردیم خیلی با حرف امروز ما مرتبط نیست، ولی آنقدر‌ها هم بی‌ارتباط نیست که زبان‌مان لال حرف بی‌ربط زده باشیم!

آنجور که ما می‌دانیم مسئولیت طراحی و ساخت و اجرای شهرهای جدید با وزارت راه‌وشهرسازی و توسط شرکت عمران شهرهای جدید است و برای هر شهر جدیدی یک سازمان عمران زیر نظر شرکت اصلی تأسیس می‌گردد و کار شروع می‌شود و بعد از چند سالی که شهر کم کم از آب و گل درآمد و حالت شهری به خودش گرفت، آرام آرام نوبت تأسیس و راه‌اندازی شهرداری برای آن‌ها می‌شود که این یکی در نهایت زیر نظر وزارت کشور است.

نمی‌دانم تا اینجای کار توانسته‌ام درست و شفاف توضیح بدهم یا نه ولی به هرحال از این به‌بعد هر چقدر هم بخواهم دقیق و درست توضیح بدهم، شما که هیچ، ما هم که هیچ، حتی مسئولین و مرتبطین هم هنوز متوجه نشده‌اند، کجای کار لنگ می‌زند که هیچ وقت ساز این شهر‌ها کوک نمی‌شود و در این شهرهای جدید که البته برخی آنقدر‌ها هم جدید نیستند و عجالتاً یکی، دو نسل در آن سکنی گزیده‌اند ولی همچنان به‌خاطر همان دلیلی که باعث می‌شود همیشه یک جای کار لنگ بزند، هنوز آن را جدید می‌گویند تا ثبات در ناکوکی و لنگی برقرار بماند!

از شما گرامیان خواهشمندم کلاً بی‌خیال فکر کردن بر روی معنی پاراگراف قبل بشوید و اجازه بدهید ما قصه خود را بگوییم شاید آخر کار پایان باز آن این‌بار به سرانجامی نو رسید!

بله همان‌طور که عرض می‌کردیم در برخی از این شهرهای جدید کهنسال، یک سازمان عمران قدر قدرتی وجود دارد که همچنان پرقوت حضور داشته و فازهای توسعه‌ای و زمین‌های بایر مانده فازهای اولیه را در کف اختیار داشته که برخی اوقات نقطه پایانی بر توسعه هیچ فازی در برخی این شهر‌ها گذاشته نشده است و در کنار این شرکت عمران، یک شهرداری و در بالادست آن شورای شهری است که شهردار و اعضای شورا با رأی مردم و سازمان و مجموعه شهرداری به عنوان یک مجموعه عمومی در حال خدمت به شهروندان هستند.

از آنجا که قاعدتاً شهرداری مسئول اداره شهر است و شرکت عمران مسئول فازهایی است که باید مرحله به مرحله آن‌ها را به اتمام رسانده و تحویل شهرداری بدهد و اگر دیگر قرار بر فاز جدید نباشد، کلاً از آن شهر و دیار برود و کار را کلاً به شهرداری‌ها واگذار کند، ظاهراً نباید هیچ مشکلی وجود داشته باشد.

ولی از آنجا که در طول تاریخ شهرهای جدید، توسعه و تکمیل هیچ شهری، هیچ وقت تمام نمی‌شود، عجالتاً شرکت‌های عمران و شهرداری‌ها ۲ پادشاه هستند که در یک شهر تشریف داشته و در برخی از این شهر‌ها دَم به ساعت و هر روزه بر سر حدود اختیار و تکلیف و هزینه اقدامات و نگهداری فضاهای عمومی و ترمیم و اصلاح خیابان و بلوار و آسفالت و پارک و جاده و پیاده‌رو و پل و میدان و تحویل دادن و تحویل نگرفتن و نقص و ایراد و تخصیص بودجه و نیروی انسانی و منافع و پاسخگویی به شهروندان و حل مشکلات شهری و خلاصه هر چیز ریز و درشتی که یک سرش به شهر و شهروندان و سر دیگرش به بودجه و اختیار و صاحب اختیاری مرتبط می‌شود، کش و قوس و اره‌کشی و گله و گله‌گذاری فیمابین ایشان برقرار و مستدام است و ظاهراً پایانی هم برایش متصور نیست!

 

هوشنگ‌خان