تسهیلات ویترینی!  

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی تسهیلات ویترینی! نمی‌دانم فقط در این ملک شرایط و اوضاع اینجوری است یا در همه دنیا یا لااقل تعداد قابل‌توجه‌ای از کشورها، یعنی تبلیغاتی که توسط کسب و کار‌ها انجام می‌شود و از در و دیوار شهر و رسانه و سر و کول خلق‌ا… بالا می‌رود یک چیزی می‌گوید و […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

تسهیلات ویترینی!

نمی‌دانم فقط در این ملک شرایط و اوضاع اینجوری است یا در همه دنیا یا لااقل تعداد قابل‌توجه‌ای از کشورها، یعنی تبلیغاتی که توسط کسب و کار‌ها انجام می‌شود و از در و دیوار شهر و رسانه و سر و کول خلق‌ا… بالا می‌رود یک چیزی می‌گوید و واقعیتی که عمل می‌شود و اتفاق می‌افتد، چیز دیگری را رقم می‌زند؟ البته که سودجویی و منفعت‌طلبی در همه وجود دارد و قطع به‌یقین در همه کشور‌ها هم می‌شود نمونه‌هایی از این دست تبلیغات پیدا کرد، ولی بعید است در کشورهای پیشرو که حقوق شهروندی و اخلاق حرفه‌ای، مطالبه‌گران سمنی (ان‌جی‌اوها) و دولتی سفت و سختی دارد، به این سادگی‌ها نمی‌شود پیچاند و زیر و رو گفت و در نهایت هم قسر در رفت.

خیلی هم فرقی ندارد موضوع فروش ملک و زمین و باغ و ویلا باشد یا دوچرخه و موتور و ماشین، لوازم کادویی و اسباب‌بازی باشد یا لوازم خانگی و لوازم ورزشی، مواد غذایی و خوراکی به فروش برسد یا پتو و تشک و فرش، صدور بیمه‌نامه و تعهد به گارانتی باشد یا تعمیر و خدمات فنی، شعار فروش ارزان و باکیفیت و اقساط بدون چک و ضامن است و یا پیش‌پرداخت و سود کم و بازپرداخت بلندمدت، اما وقتی حسابی مشتاق شده و به وب‌سایت و فروشگاه سر می‌زنی، کم‌کم متوجه می‌شوی که خیر از این خبر‌ها نیست و چشم‌انداز زیبا به‌خاطر کوچکی پنجره‌ای بوده که شما را به تماشا برده‌اند وگرنه اصل قصه آنقدر‌ها هم تعریفی نیست!

راستش را بخواهید خیلی نمی‌خواهم این مدل تبلیغ و شوآف و نمایش فروشگاهی را زیرسؤال ببرم، واقعیت این است که صاحبان کسب و کار مربوطه به این جمع‌بندی رسیده‌اند که با هر روش و ترفندی هست باید مردم را وارد وب‌سایت فروشگاهی و یا مراکز فروش حضوری کرده، چون درصدی از کسانی که وارد می‌شوند، حتماً تبدیل به مشتری خواهند شد و همین آن‌ها را بس است و دیگر کاری به هیچ چیز دیگری ندارند، چه کاهش اعتماد مردم به تبلیغات و چه نزول اعتبارشان نزد خلق‌ا… تِزشان هم این است که ما باید مشتریان خودمان را پیدا کنیم و همان چند درصد ما را کفایت می‌کنند!

اما اینکه چرا سازمان و نهادهای نظارتی و کنترلی و بازرسی، آنچنانی که باید و شاید به این موضوعات کاری ندارند و سنسور حساسیت‌شان، آلارم خطر را فعال نمی‌کند و اجازه می‌دهند اعتماد مردم مثل برف زیر آفتاب تموز، آب شود و برود پی کارش، جالب است که آنچنان فضا و شرایط برای این مدل تبلیغات، گل و بلبل است که برخی آنقدری بیشه را خالی از شیر و شرایط را شیر تو شیر دیده‌اند که هوس می‌کنند کوروش کمپانی و کینگ‌مانی و پانزی مانزی بازی راه بیندازند!

اصلاً این تبلیغات فروشگاه‌ها و این مدل خلاقیت‌های جذب مشتری را کنار بگذاریم، نمی‌دانم تاکنون با این مورد برخورد کرده‌اید که فی‌المثل یک شرکت و مؤسسه و حتی فروشگاهی به سراغ برخی ادارات و مجموعه‌ها و بعضاً اصناف و تشکل‌ها می‌رود و تسهیلات جدید و هیجان‌انگیز خود برای کارکنان و اعضای آن مجموعه را ارائه می‌کند، پیشنهاداتی که ظاهرش زیبا و دلفریب است و شرکت‌ها و اصناف و… هم برای اینکه نشان بدهند برای کارکنان و اعضای خود کاری کرده‌اند، فی‌الفور با آن مؤسسه و فروشگاه قرارداد می‌نویسند ولی اصل قصه نوعی تسهیلات ویترینی برای خرید کالا و محصولات است که یا سود و کارمزدش بالاست، یا سپرده‌گذاری و پیش‌پرداخت درست‌درمان نیاز دارد، یا قیمت اولیه‌‌اش گرانتر از نرخ بازار است و یا همه این‌ها با هم تشریف دارند!

ما که می‌گوییم یک واحد جمع و جوری در یکی از دستگاه‌های مربوطه تشکیل شده و مصوب شود هر مجموعه‌ای که این مدل تبلیغات و فروش را دارد، طرح‌های خود را به این واحد ارسال کنند تا ارزش‌گذاری و اعتبارسنجی شود و بعد در صورت تأیید، اعلان عمومی شود آن هم به همراه تعیین رتبه ارزشمندی طرح برای مخاطب!

 

 

هوشنگ‌خان