اگر از جنابمان بپرسید عرض خواهیم کرد که اگر دولت جوانبخت مسعود، فکری به حال نیمهتمامها در این کشور بکند، لااقل نصف راه به سامان رسیدن کشور را طی کرده است اگر بیشتر نرفته باشد! فکر میکنم یک چند ۱۰ هزارتایی پروژه نیمهتمام در این کشور هست که هر کدام حال و روز متفاوتی […]
اگر از جنابمان بپرسید عرض خواهیم کرد که اگر دولت جوانبخت مسعود، فکری به حال نیمهتمامها در این کشور بکند، لااقل نصف راه به سامان رسیدن کشور را طی کرده است اگر بیشتر نرفته باشد!
فکر میکنم یک چند ۱۰ هزارتایی پروژه نیمهتمام در این کشور هست که هر کدام حال و روز متفاوتی دارند، برخی سالهاست در همان مرحله کلنگزنی ماندهاند و تابلو و پرچم و نشانگان احداث و ایجادشان به یُمن آفتاب و باد و باران و سرما و گرما مدتهاست که دیگر رنگی به رخسار ندارد و برخی بهطور کل از میان رفتهاند. تعدادی دیگر از این پروژهها در نیمه راه هستند ولی انگار راه را گم کرده و سرگردان و مستأصل خود را سپردهاند به قسمت و قضا و قدر و انگار بود و نبودشان هم برای مسئول و مربوطی، مهم نیست!
این وسط ۳ گروه دیگر نیمهتمامها یعنی آنهایی که انتظار اقدامات نهایی و تجهیزات و قدمهای آخر را میکشند و آنهایی که به جای راهاندازی یکباره، به هزار فاز تقسیم شدهاند که هر چند وقت یکباری یک گوشهاش توسط مدیر و صاحبمنصبی تازه بر صندلی نشسته افتتاح شود و سند افتخار آن به نام ایشان بخورد، باقی میماند که از اتفاق این مدل پروژهها جزء پروژههای محبوب و خیلی هم کار راهانداز و مقبولالمسئولین هستند!
گروه دیگر آنهایی هستند که دَمدمای افتتاح و راهاندازی هستند و یا حتی روبانشان هم بریده شده (آن هم با دو قیچی همزمان) ولی خیلی قبلتر از افتتاحشان، اصل و اساس ضرورت و چرایی بود و نبودشان روی هوا رفته است، چون یا حد و اندازه و کیفیت و کمیتاش به درد کسی نمیخورد و یا پروژههای موازی دیگر زحمت ایشان را کم کرده و وجود و عدم وجودشان علیالسویه شده است!
از این پروژههای در راه مانده که بگذریم میرسیم خدمت نیمهتمامهای دیگر که لااقل یک سر و گردن مصیبت و دردسر وجودشان بالاتر و بیشتر از آن پروژههاست که برای دیدن برخی از آنها باید با چشم مسلح، گوش شنوا، علم بسیار، ذهن بیدار، نیت درست و قصد خدمت، حواس خود را حسابی جمع کنیم تا موفق به دیدارشان شویم، بماند که صدی به نود این نیمهتمامها آنقدر گلدرشت و توی ذوقزن و حاضر به یراق هستند که هر کسی توان دیدن آنها را دارد.
تعریف از خود نباشد ولی خوشمان میآید شما هم مثل خودمان باهوش هستید، بله منظورمان خیل عظیم مسئلههای حل نشده در این مرز و بوم را خدمتتان عرض کردم، یعنی اوضاع یکجوری است که بهنظر میرسد برای پیدا کردن مسئلههای حل شده باید چراغ برداشت به دنبال آنها گشت و آنچه مینشود پیدا آنم آرزوست!
مسئله آب، بنزین، هوا، فرونشست، تعارضات اجتماعی، فرهنگی، معیشت خلقا…، نرخ و تنوع ارز، محیطزیست، ترافیک، مناطق محروم، کمبود مدرسه و کادر آموزشی، تورم، قصه پرغصه درمان، دارو، مشکلات کادر درمان، معوقات و ترمیمهای حقوقی بازنشسته و معلم و کارگر و پرستار و یک کرور مسئله کوچک و بزرگ که معلوم نیست سرش به چه بالینی هست و خواهد بود.
برای همین در اول این خودی و بیخودی عرض کردیم که تعیینتکلیف این نیمهتمامها حداقل نیمی از راه و بلکه هم بیشتر از نیمی از راه است و البته خودمان هم میدانیم، سنگ بزرگ نشانه نزدن است و اینکه انجام و به ثمر نشاندن یک عمر نشدن و انجام ندادن و کارهای نیمهتمام و استخوان لای زخم گذاشتن و بیخیالی و بیهواسی و… که کنار هم جمع شده و برای خودش غولی شده است را یکجا و یهویی از یک دولت انتظار داشته باشیم، توقع زیادی است و همین که دولتی امور یومیه و ضروری را درستدرمان به پیش برده و اداره کند خودش ۳برهیچ جلوست. اما به هرحال این بساط کارهای نیمهتمام و مسائل تبدیل به معضل و بحران و مصیبت شده بلاتکلیف و نیمبند، انقریب است که همه کارها و برنامهها را سه قفله کرده و کلیدش را گم کند و دست همه را حنا بندان در پوست گردو بگذارد!
دیدگاه بسته شده است.