حرفهای خودی و بیخودی هزینهتراشی! خدا بیامرزد پدر قدیمیها را که هر حرفی میزدند یکدرمیانش از جنس طلا و بقیه دُر و گهر بود! هر موقع کسی در مخارج زندگی دچار مشکل میشد، بهش توصیه میکردند که خرج را که ناچاری انجام بدهی و با کار و تلاش بیشتر سعی کن درآمد بیشتر […]
حرفهای خودی و بیخودی
هزینهتراشی!
خدا بیامرزد پدر قدیمیها را که هر حرفی میزدند یکدرمیانش از جنس طلا و بقیه دُر و گهر بود! هر موقع کسی در مخارج زندگی دچار مشکل میشد، بهش توصیه میکردند که خرج را که ناچاری انجام بدهی و با کار و تلاش بیشتر سعی کن درآمد بیشتر داشته باشی تا از پَس مخارج زندگی برآیی، ولی مراقب بَرجهایت باش چون این بَرج (همان هزینههای غیرلازم و زیاد از حد و ریخت و پاش و حیف و میل و خوشگذرانی و…) است که باعث و بانی مشکلات اصلی و به زمین خوردن افراد میشود.
حالا خیلی به این کاری نداریم که پول درآوردن جهت گذران ضروریات زندگی یا همان خرج، عجالتاً از توان و قدرت خیلی از مردم خارج شده است و شغل دوم و سوم هم کارساز نیست و همواره باید کم بخورند و گِرد بخوابند تا از پس غول تورم و هزینهها و ایضاً بیتدبیریها برآیند ولی چارهای نیست اگر فرض را بر این بگذاریم که خرج بالاخره و به کم و بیش جور میشود ولی کنترل هزینههای زائد و غیرلازم، خودش هنری است بیبدیل و خیلی از افراد هستند که با آنکه زورشان به سختی به جناب خرج میرسد و شاید هم نرسد، ولی باز هم هزینههای اضافی و بَرج هم انجام میدهند و برایشان خیلی سخت است که از خیر انجام برخی از این هزینهها بگذرند که انواع و اقسامش را همه ما به کم و بیش میدانیم و میشناسیم که فیالحال به این فقره هم کاری نداریم!
اما برخی اوقات هست که این جناب بَرج برای ما تراشیده میشود و هرچه هم میخواهیم دست به عصا راه رفته و هزینهها را کنترل کنیم باز هم یکدفعه جلوی چشمان مبارکمان سبز میشود! فیالمثل همین قصه مدارس غیرانتفاعی را ملاحظه بفرمایید، والدینی که تا حدی توان مالی دارند ولی مهمتر از آن برای آینده فرزند خود و موفقیتش اهمیت زیادی قائل هستند، با این نرخهای سر به فلک گذاشته شهریه، به هر ضرب و زور و مشکلی که هست ثبتنام فرزند دلبند خود را در مدارس غیرانتفاعی انجام میدهند، که قاعدتاً این هزینه در چارچوب خرج قرار میگیرد و جزء ضروریاتی است که البته بستگی به توان و تصمیم و اراده دارد. ولی مشکل اینجاست که دقیقاً بعد از ثبتنام و پرداخت نقد و چکهای مدتدار، قسمت دوم هزینهها یعنی جناب بَرج، رخنمایی میفرمایند…!
ابتدا نوبت فرم مدرسه و لوازمالتحریر و هزینه سرویس و خردهریز دیگر است که خُب برای همه دولتی و غیردولتیها هست و ظاهراً کاری نمیتوان کرد، کیف و کفش هم که همان اول صف بودهاند و به ضرب و زور فرزند دلبند، خیلی زودتر تهیه شدهاند و بخشی از حقوق شهریور را پیشخور کردهاند! بعد از اینهاست که نوبت به پرداخت هزینه کلاسهای فوقبرنامه و لباس ورزشی و ایضاً وسایل و تجهیزات کمکآموزشی و نمیدانم فرم آزمایشگاه و کم و کسری کارگاه و چیزهای دیگر میرسد که هر مدرسه براساس کلاسها و برنامه خودش آن را مطالبه میکند که مبلغش از چند میلیون شروع شده و تا چندین میلیون بالا میرود، یکی دیگر از اقلام لازمالخرید دیگر کتابهای کمکآموزشی است که جنابان معلمین گرانقدر توصیه یا بهتر بگوییم الزام به خرید آن میکنند، که همینها هم حداقل یکی، دو میلیونی خرج بر میدارد که چارهای نیست و باید پرداخت کرد، یعنی اصل هزینه ثبتنام یکطرف ولی پرداخت این خردهخرجها که برخی از آنها بیشتر به بَرج شبیه است تا خرج در طرف دیگر، البته بخشی از شهریه را میتوان نقدی داد و بقیه را چند چک تقدیم کرد ولی هزینههای دیگر همگی عندالمطالبه هستند و برای همین است فشارشان مضاعف میشود، مخصوصاً هفته اول مهر گذشته باشد و شما هنوز حقوق شهریور یا حتی مرداد را هم نگرفته باشی!
خلاصه اینطور بگویم که اگر عزیزان متولی و اولیای مدرسه، ضرب آهنگ و شدت هزینهها را ملایمتر کنند و یکدفعه همه فشارها در شهریور و مهر وارد نشود به صلاح نزدیکتر است!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.