مجتبی قدیری – سیاستگذاری و نظارت بر اجرای این سیاستها از مهمترین وظیفه دولتهاست، سیاستهایی که خطمشی کسبوکار در جامعه براساس آن تعیین و اجرا میشود و حد و مرزهای وظایف دستگاهها و نهادهای اجرایی بر مبنای سیاستهای تعریف شده مشخص میشود. اما متأسفانه دولتها به جای سیاستگذاری به ایدهپردازی روی آوردهاند و با ایدهپردازی تلاش […]
مجتبی قدیری – سیاستگذاری و نظارت بر اجرای این سیاستها از مهمترین وظیفه دولتهاست، سیاستهایی که خطمشی کسبوکار در جامعه براساس آن تعیین و اجرا میشود و حد و مرزهای وظایف دستگاهها و نهادهای اجرایی بر مبنای سیاستهای تعریف شده مشخص میشود. اما متأسفانه دولتها به جای سیاستگذاری به ایدهپردازی روی آوردهاند و با ایدهپردازی تلاش دارند به جنگ مشکلات و چالشها در حوزههای مختلف اقتصادی بروند.
برخی دولتمردان با این تفکر که رویاهای امروز ما واقعیتهای فردا است، تلاش دارند به جای سیاستگذاری در بخش تحت امر خود برای حل و فصل مشکلات به ایدهپردازی روی بیاورند. این در حالی استکه رویاهای آنها واقعیتهای فردا نیست! چرا که امروز حجم مشکلات، چالشها، موانع و… آنقدر زیاد است که این رویا و ایدهپردازی نمیتواند این مشکلات و چالشها را حل و فصل نماید.
البته این ایدهپردازی به این دلیل است که دولتها و دولتمردانشان بدون اتکا به آرا و نظرات بخشهای مختلف اقتصادی، خود میبرند و میدوزند و سپس میبینند که قبای بریده شده به تن هیچکدام از بخشهای اقتصادی برازنده نیست و شاید همین امر باعث شده تا بگویم دولتها به جای سیاستگذاری و نظارت که وظیفه اصلیشان است به ایدهپردازی روی آوردهاند و آنچه را فکر میکنند خوب است، مصوب میکنند، بدون آنکه تبعات آن را بر روی بخش مورد نظر و ارتباط آن را با بخشهای مختلف در نظر بگیرند.
این ایدهپردازی باعث میشود که دولتها از وظیفه خود دور شده و حتی خود به مجری ساده تبدیل شوند. در حالیکه وظیفه دولتها سیاستگذاری و نظارت است. دولت مجری، قطعاً نه میتواند سیاستگذاری کند و نه نظارت و عدم نظارت بر هرگونه فعالیتی که از سوی دولت مصوب شده است، با چالشهای فراوان همراه میباشد. اجرای سلیقهای قوانین که در دستگاههای اجرایی کشور حاکم شده، ناشی از همین ایدهپردازیها بوده است.
اگر دولتها سیاستگذاری نمایند و نظارت بر سیاستهای مصوب را بهطور جد دنبال کنند در کمترین مدت، شاهد شکوفایی خواهیم بود. و این شکوفایی است که میتواند جهش اقتصادی در پی داشته باشد.
به جرأت میتوان گفت ایدهپردازی از مهمترین وظایف بخش خصوصی است که به دنبال سهم بیشتر از بازار میباشد. اما با توجه به حجم مشکلات و نبود سیاستهای مشخص و مدون در جامعه سقف ایدهپردازی بخش خصوصی بسیار کوتاه است چرا که افق آینده برای آنها روشن نمیباشد. سیاستگذاریهای در لحظه تغییر میکند و نظارتی بر اجرای سیاستهای مصوب وجود ندارد.
اما فضای کسبوکار نامناسب، مدیران را درگیر روزمرگی کرده است و مجالی برای ایدهپردازی نگذاشته است. در چنین فضایی قطعاً ایدهپردازیهای دولتها هم موفق نیست و سرانجام خوشی ندارد. لذا دولتها و دولتمردان باید به جای ایدهپردازی به سیاستگذاری و نظارت بر سیاستهای روی آورند و به دنبال این باشند که سیاستهای مصوب سلیقهای اجرا نشود و این سیاستها آنقدر ماندگار و پا برجا باشد که دولتهای بعدی هم نتوانند آن را تغییر دهند.
ولی متأسفانه ایدهپردازی جای سیاستگذاری را گرفته است و با کوچکترین تغییر در بدنه دولت و نه حتی تغییر خود دولتها، شاهد تغییرات گسترده این ایدهها هستیم به گونهای که بسیاری از این ایدهها حذف و ایدههای جدید تعریف میشود ایدههایی که اجرای آنها هم مستمر و قانونمند نیست!
لذا باید گفت هرچقدر سقف ایدهپردازی دولتها و دولتمردان بلند و بلندتر شود، سقف ایدهپردازی بخش خصوصی کوتاه و کوتاهتر میشود و همین امر باعث شده تا بخش خصوصی همواره نگران آینده بوده و از دولتها گلایهمند باشد که توجهی به مشکلات آنها ندارد. چرا که ایدهپردازی دولتها در پی سرکوب بخش خصوصی صورت میگیرد و به جای آنکه اقتصاد کشور شکوفا شود، هر روز وابستهتر و بیمارتر میشود. به امید سیاستگذاری و نظارتهایهای دولتمردان و دولتها.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.