نگاهی به تأثیر اقتصاد بر انسان و محیطزیست(بخش دوم) مدلهای خطی اقتصادی روی یک سیاره محدود کارآمد نیستند. مدلهای اقتصادی ما براساس اصول خطی بنا شدهاند که بر توان، بهینهسازی و بهرهوری هزینهـ فایده متمرکز است. ما با بهرهبرداری از منابع تولید ارزش کرده و سپس منابع استفاده شده را دور میاندازیم. چنین پیشرفتی […]
نگاهی به تأثیر اقتصاد بر انسان و محیطزیست(بخش دوم)
مدلهای خطی اقتصادی روی یک سیاره محدود کارآمد نیستند.
مدلهای اقتصادی ما براساس اصول خطی بنا شدهاند که بر توان، بهینهسازی و بهرهوری هزینهـ فایده متمرکز است. ما با بهرهبرداری از منابع تولید ارزش کرده و سپس منابع استفاده شده را دور میاندازیم. چنین پیشرفتی در انقلاب صنعتی چهارم با ۹ میلیارد شهروند امکانپذیر نیست، اگر بر مبنای اصول اقتصاد خطی بنا شده باشد. بنابراین ما نیاز داریم اقتصادمان را به سوی اصول اقتصاد دایرهای تغییر دهیم که در آن بازیابی بخشی از سیستم ارزشسازی است. استفاده از منابع در چنین جهانی است که شکل پایدار خواهد گرفت، در غیر این صورت مطابق آنچه به تله مالتوسی مشهور است ما در آیندهای نهچندان دور به جایی میرسیم که ناگهان نمودار جمعیت و منابع در دسترس یکدیگر را قطع کرده و منابع در دسترس به شدت کاهش یافته و شاهد سقوط در منابع سرانه در دسترس و در نتیجه سقوط جمعیت خواهیم بود تا استفاده از منابع به سطح پایدار برسد. بنابراین ما یا باید با تغییر در مدل اقتصادیمان به سوی پایداری برویم یا سیاره به شکلی خشونتبار پایداری را دوباره برقرار خواهد کرد. این پیشبینی به این دلیل واضح است که یک سیستم ناپایدار به مدت طولانی دوام نخواهد داشت و سقوط رخ میدهد. مدلهای توسعه جهان که در پروژه موسوم به World 3 توسط کلاب رم ساخته شدهاند و در سال ۲۰۱۲ به روز شدند، این سقوط را جایی حوالی سال ۲۰۴۰ میلادی پیشبینی کردهاند.
مدل فعلی اقتصادی با هزینه تعداد زیادی از مردم نفع عده محدودی را تأمین میکند
یک باور قدیمی وجود دارد که میگوید؛ مشکلات محیطزیستی به شرطی حل میشوند که ما میزان مناسبی ثروت اقتصادی تولید کنیم، در این صورت میتوانیم هزینه حفظ محیطزیست را بپردازیم. اما واقعیت چیز دیگری است و ما باید برای همیشه شیوه تفکر متکی بر «منحنی کوزنتز» را فراموش کنیم. این تئوری هیچگاه واقعیت پیدا نمیکند و باید یک برای همیشه و به نفع بشریت آنرا کنار بگذاریم. اگر کامیابی و نجات بشریت روی زمین برایمان مهم است. منحنی کوزنتز میگوید؛ با توسعه اقتصادی، ابتدا نابرابری افزایش و سپس کاهش پیدا میکند. اما آمارهای اقتصادی نشان میدهد ما هرگز به نقطه اوج این منحنی نرسیدهایم و شکاف اقتصادی و نابرابری اقتصادی حتی در کشورهای توسعهیافته به شدت افزایش یافته و در حال افزایش است. گزارش اخیر مؤسسه آکسفام نشان داد که ۸ مرد در جهان به اندازه ۳٫۶ میلیارد نفر از مردم جهان ثروت دارند و جهان هرگز شاهد چنین نابرابریای نبوده است.
تئوری کوزنتز میگوید با شروع رشد اقتصادی نابرابری افزایش یافته و پس از رسیدن به نقطه کم خواهد شد. برآوردهای جدید نشان میدهند این نقطه اوج که در آن شیب نمودار تغییر میکند وجود خارجی ندارد
در واقع حقیقت بدبینانه این است که به لطف فقر و توسعهنیافتهها است که ما در حال حاضر تغییرات اقلیمی فاجعهبار را شاهد نیستیم و شانس اندکی برای نجات داریم. آمارها نشان میدهند برخلاف مردم کشورهای توسعهیافته، مردم کشورهای توسعهنیافته نقش اندکی در انتشار گازهای گلخانهای به جو زمین دارند. علاه بر این رشد اقتصادی همانطور که «توماس پیکتی» و دیگران نشان دادند، هرگز به نفع فقرا نخواهد شد. کارهای پیکتی نشان داد مادامی که در درازمدت، نرخ بازگشت سرمایه بیشتر از نرخ رشد اقتصادی است، (که در جهان ما اینچنین است) ما شاهد تجمع ثروت، نابرابری و در نتیجه عدم پایداری اقتصادی و اجتماعی خواهیم بود. در حقیقت نابرابری اقتصادی به دلیل این واقعیت که ثروت اقتصادی در جهان تا به اینجا در اثر بهرهبرداری ناپایدار از منابع به دست آمده، تشدید شده است. در واقع هزینههای این برداشت ناپایدار بهطور کلی توسط جوامع فقیر و توسعهنیافته تحمل شده است.
تله مالتوسی، نقطه فاجعه جایی است که نمودار جمعیت و منابع در دسترس یکدیگر را قطع کنند.
آنالیز هزینه و فایده در طولانیمدت برای منابع طبیعی کارآمد نیست
این شیوه همچنین برای پایداری و انعطافپذیری سیاره هم کارآمد نخواهد بود. در سیستم اقتصادی فعلی ما قادر نیستیم که خطرات بلندمدت و ارزشها را کنار هم ارزیابی کنیم. ما همین حالا که از مرز ۲درجه سانتیگراد گرمایش (مرزی که در توافق پاریس برای نگاه داشتن گرمایش جهانی زیر آن توافق شد) را رد نکردهایم، شاهد آغاز ذوب بیبازگشت صفحات یخی گرینلند هستیم. نه در چند دهه اما در ابعاد قرن، این پدیده نسلهای آینده را در معرض افزایش ۷ متری سطح آب دریاها قرار خواهد داد، که به وضوح یک آینده غیرقابل تصور است. شوربختانه اقتصاد فعلی هنوز هم قادر به برآورد میزان ریسک و ارزش این پدیدهها نیست.
پایداری جهانی در حال حاضر تنها راه امن به آینده است و پیشرفت فراگیر و جهانی میتواند اهداف توسعه پایدار و توافق اقلیمی پاریس را فراهم کند. برای موفقیت ما باید هرچه سریعتر به مرزهای سیارهای که محدوده عملیاتی امن برای محیطزیست و اقتصاد جهانی را مشخص میکند، تن در دهیم و آنها را با بالاترین دقت تعیین کنیم.
در یک شرایط پایدار و رو به رشد، بازار آزاد میتواند کارآفرینی کرده، بهرهوری را تضمین و تولید ثروت کند. اما این شرایط برای طولانیمدت پایدار نخواهند بود. خطرات جهانی بسیار زیاد هستند و فواید تغییر به یک سیستم توسعه پایدار هنوز شناخته نشده است. سیستم اقتصادی موجود موفق به ایجاد مشوقهای صحیح برای توسعه پایدار در بازار نشده و رفتارهای ناپایدار هنوز بیشترین میزان بازگشت سرمایه را دارند. به همین دلیل است که در آمریکا به عنوان سمبل سرمایهداری، شاهد ظهور سرمایهدار سنتی چون ترامپ هستیم که میخواهد با شیوههای به شدت ناپایدار قرن بیستمی شکوفایی اقتصادی را به این کشور بازگرداند و این رویای غیرقابل تعبیر، رأی دهندگان بیسواد آمریکایی را فریب میدهد.
پایداری جهانی در حال حاضر تنها راه امن به آینده است و پیشرفت فراگیر و جهانی میتواند اهداف توسعه پایدار و توافق اقلیمی پاریس را فراهم کند. برای موفقیت ما باید هرچه سریعتر به مرزهای سیارهای که محدوده عملیاتی امن برای محیطزیست و اقتصاد جهانی را مشخص میکند، تن در دهیم و آنها را با بالاترین دقت تعیین کنیم. این یعنی محدود کردن انقلاب صنعتی چهارم به مرزهای اجتماعی و محیطزیستی. این رویکرد به معنای توقف انقلاب صنعتی نیست، بلکه متضمن ارتقای نوآوری و تغییرات گام به گام به سوی یک اقتصاد سالم و پویای جهانی است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.