قیمت‌ها به کجا می‌روند!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی قیمت‌ها به کجا می‌روند!   اینجور که ما می‌بینیم و یحتمل شما تأیید می‌فرمایید، دولت جوانبخت مسعود، آنقدری سرش شلوغ است که تا مدت‌ها نتواند فکری به حال وعده‌ها و شعارهای هنگامه انتخابات و ایضاً اخذ رأی اعتماد نماید، البته دقت فرمایید که عرض کردیم که نمی‌تواند و اصلاً و […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

قیمت‌ها به کجا می‌روند!

 

اینجور که ما می‌بینیم و یحتمل شما تأیید می‌فرمایید، دولت جوانبخت مسعود، آنقدری سرش شلوغ است که تا مدت‌ها نتواند فکری به حال وعده‌ها و شعارهای هنگامه انتخابات و ایضاً اخذ رأی اعتماد نماید، البته دقت فرمایید که عرض کردیم که نمی‌تواند و اصلاً و ابداً حرفی از نخواستن و بی‌خیال شدن و خود را به کوچه چپ زدن، نزدیم!

اینکه ما می‌بینیم، گرانی هر روزه و دَم‌به‌ساعت اقلام مختلف است که برخی از حضرات کاسب و تاجر و دلال با فراغ بال و بدون هیچ‌گونه نگرانی و تشویشی روی قیمت کالا‌ها می‌گذارند و حظ‌وافر می‌برند، قیمت آن اقلام و کالاهایی هم که در ید اختیار و توان مردم نیست، جناب دولت، زحمتش را می‌کشد، از لبنیات گرفته تا نان و تعرفه‌ها و قس‌علیهذا. و به‌طور کلی هماهنگی و هم‌داستانی برخی کاسب‌نما‌ها و عزیزان اجرایی به‌نحو تحسین‌برانگیزی در حال انجام است!

راستش را بخواهید قسمت منفی‌باف ذهن هوشنگ‌خانی ما دومرتبه به کار افتاده و فرمایش می‌کند که بچه‌زرنگ‌های قیمت‌ساز دلال و شبه‌کاسب و تصمیم‌گیر و تأییدکنندگان افزایش قیمت‌ها در یک پیمان نانوشته، میزان تحمل و تاب‌آوری خلق‌ا… را به بوته آزمایش گذاشته‌اند و هر آن فشار را بیشتر و بیشتر می‌کنند تا لحظه بیادماندنی شکستن کمر مردم را ثبت نمایند!

ما که تاکنون این مدلش را ندیده بودیم که رسماً انگار کسی به کسی نیست و اگر کسی هست یا دستور و فرمان و هماهنگی و اقدامی می‌شود، نتیجه‌‌اش گرانی و تورم و نوسان بازار‌ها و فراموشی قول و وعده‌هاست، نمی‌دانم عزیزان مربوط و متولی و مسئول و مجری و نهادی و اتحادیه‌ای و اصنافی و تعزیراتی و بازرسی و ضابطی و برنامه‌ریز و… بالاخره قرار است چه موقع وارد گود مبارزه نتیجه‌بخش با گرانی و گران‌فروش و کم‌فروش و تورم و سفته‌باز و بچه‌زرنگ‌ها و مصوبات کمرشکن شده و لااقل شمعی کم‌نور و یا پنجره کوچکی از امید به خلق‌ا… هدیه دهند!

از دست تو قلبم شده بیمار تورم             با یاد تو شب تا سحر، بیدار تورم

از جان من خسته چه خواهی که رسانی     هر لحظه و هر دم به دم، آزار تورم

چشمم که دگر سو ندارد چه ببیند!            نرخ همه اجناس به بازار، تورم

تا حرف ز رأی است و حضور همه مردم     داغ است بساط وعده و شعار، تورم (سید فخرالدین علوی بلداجی)

نمی‌دانم…، شاید این ساده‌دلی و فراموش‌کاری ماست که یادمان می‌رود که تا بوده همین قصه برقرار و مستدام بوده و حرف این دولت و آن دولت و امسال و پارسال نیست تا آنجا که شاعر فرموده است بشنو از نی چون حکایت می‌کند، از گرانی‌ها شکایت می‌کند!

توجه شما خواننده گرامی را به شعر استاد صابری فومنی (همان گل آقای فقید) که بیش از ۳۰ و چند سال پیش که خدائیش وضع گرانی و تورم افسار پاره کرده این روز‌ها هیچ خط و ربطی به گرانی و تورم‌های آن روز‌ها ندارد، جلب می‌کنم تا بهتر و راحت‌تر قبول بفرمایید که بحث تورم و گرانی در زمانه مولای روم هم حضور مبسوط داشته‌اند.

از نو، همه اجناس به بازار گران شد

گردید گران، آن چه که ده بار گران شد

کالای به دکان و توی حجره و پستو

هم جنس تلنبار به انبار گران شد

زیاده عرضی نیست که گفتنی‌ها آنقدری گفته شده است که خودمان هم از گفتنش کهیر می‌زنیم چه رسد به خیل عظیم متنوع رنگین‌کمانی آنهایی که هنر و کفایت و بچه‌زرنگی و بی‌انصافی و حواس‌پرتی‌شان این بساط نامیمون را پهن کرده و هر روز بر رنگ و لعابش می‌افزایند و یک حد یَقفی، ترمزی، زمان استراحتی بین آن داده نمی‌شود که لااقل خلق‌ا… آن روی صورت خود را جلو بیاورند که همه گلگونی و گُرگرفتگی به یک‌طرف نرسد و از قضا در این یک فقره، عدالت رعایت شود!

هوشنگ‌خان