حرفهای خودی و بیخودی ناهنجاری صنفی! در خبرها آمده بود که برخی از بانکها چند سالی است که به صادرات پسته و خرما روی آوردهاند و ایضاً برخی صرافان هم چند وقتی است که به این صرافت افتادهاند که خرما و پسته صادر کنند و از آنجا که بهخاطر شغل اصلیشان، مشتریان خارجی […]
حرفهای خودی و بیخودی
ناهنجاری صنفی!
در خبرها آمده بود که برخی از بانکها چند سالی است که به صادرات پسته و خرما روی آوردهاند و ایضاً برخی صرافان هم چند وقتی است که به این صرافت افتادهاند که خرما و پسته صادر کنند و از آنجا که بهخاطر شغل اصلیشان، مشتریان خارجی این اقلام را از قبل میشناسند، در این کار موفق هم بودهاند!
قبل از آنکه این ناهنجاریهای صنفی که در این ملک بهوفور یافت میشود را معاینه و ویزت نماییم، باید عرض کنیم که همانطور که میدانید صادرکنندگان ناچارند دلارهای حاصل از فروش خود را، با نرخ نیمایی و سنایی به واردکنندهها بفروشند و این یعنی از دست رفتن بخش قابلتوجهای از سود صادرکننده و مهمتر از آن سوار شدن واردکننده گرامی بر رانتی که کلی سود قبل از هر وارداتی نصیبش کرده است، بماند که برخی از همین جنابان واردکننده محصولات خود را که با ارز نیمایی و سنایی ابتیاع فرمودهاند را با ارز آزاد محاسبه و میفروشند و قطع بهیقین برای شما خیلی جالبانگیز هولناک خواهد بود که اگر عرض کنیم که بخشی از این بزرگواران خصوصاً آن قماشی که دستی در واردات خودرو دارند یک ضریب ناقابل چند ۱۰ تا ۱۰۰ درصدی را به قیمت کالای خود هدیه داده و تقدیم خلقا… میکنند!
به عبارت ساده و خودمانیاش، همچین بفهمی نفهمی، صادرکننده را آچمز میکنیم و به واردکننده پاداش داده و فربه و تپلش میکنیم و فارغ از اینکه چه بلایی بر سر صادرات محصولات میآید، عزیزانی که در عرصه واردات اقلام مختلف فعالیت میکنند را به سمت تبدیل شدن به صادرکننده هدایت میکنیم، آنها هم که از خداخواسته اقلام صادراتی را با تخفیف به خارجیهای دهان باز میفروشند و بدون اینکه مجبور به ارزانفروشی دلار در سامانههای ارزی داخلی شوند، خودرو و موبایل و دیگر اقلام را به کشور وارد کرده و تا آنجایی که جا دارد و زورشان میرسد، دولا شاید هم سهلاپهنا قیمتگذاری کرده و روانه بازار میکنند.
خب، با این تفاسیر شما به من بفرمایید آیا اینکه بانک و صراف و فلان سازمان و بهمان ارگان در کنار شغل و وظیفه خود به امر ارزشمند صادرات روی آوردهاند، عجیب است، غریب است یا خیلی هم طبیعی و منطقی است، ما که میگوییم هیچ کدام از اینها نیست، آنقدری مضحک است که از قیاسش خنده آمد خلق را… و خنده من از گریه غمانگیزتر است!
عجالتاً وقت آن رسیده که احوالی هم از صادرکنندگان بپرسیم و برای نمونه ببینیم وقتی رقبای نوظهور به بازار خرما و پسته و زعفران و دیگر اقلام و محصولات وارد میشوند، چه بلایی بر سر فعالان این عرصه و کسانی که عمری را در صادرات استخوان خرد کرده و سابقه دارند، میآید، نگران نباشید اتفاق خاصی برای کسی نمیافتد، تعداد معدودی از این بزرگواران با هر زور و ضربی هست خودشان را در بازار حفظ کرده و با تکیه بر تجربه و ارتباطات و سوابق خوبی که دارند گلیم خود را از آب بیرون میکشند و روزگار میگذرانند و بخش قابلتوجهی مجبور به خداحافظی شده و خود را از مشقت و محنت صادرات و دردسرهای روزافزون آن نجات میدهند و در واقع هر دو گروه رستگار میشوند و همانطور که عرض کردیم، جای نگرانی نیست!
از آنجا که لازم و ضروری است در آخر هر خودی و بیخودی، افاضه فضلی کرده باشیم، بنابراین خدمت عزیزان متولی و مسئول عرض میکنیم که اظهرمنالشمس است که این قاعده ایجاد شده یک پایش بدجور، لنگ میزند و چرخه معیوب کمکم کار را از ناهنجاری صنفی و تداخل کسبوکاری به ناهنجاری حرفهای و ارتباطی با مشتریان خارجی و از دست رفتن بازارها و مشتریان خارجی محصول و کالاهای داخلی میکشاند و همان بلایی که با قوانین و مقررات نادرست و اقدامات سلیقهای و فردی و دخالتها بر سر فرش و کفش و زعفران و صنایعدستی و محصولات صنعتی آوردیم بر سر باقیمانده اقلام صادراتی کشور هم خواهیم آورد، به همین سادگی و بدمزگی!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.