حرفهای خودی و بیخودی آگهیهای دولتی! نمیدانم این چه حکایتی است که هر یکی، دو سال یکبار، زمزمه و برخی اوقات دستورات موکد در رابطه با حذف درج آگهیهای دولتی و ثبتی از راه میرسند و تن و بدن اهالی رسانه مکتوب روزنامه را میلرزاند و بعد از مدتی با پیگیری و مطالبه […]
حرفهای خودی و بیخودی
آگهیهای دولتی!
نمیدانم این چه حکایتی است که هر یکی، دو سال یکبار، زمزمه و برخی اوقات دستورات موکد در رابطه با حذف درج آگهیهای دولتی و ثبتی از راه میرسند و تن و بدن اهالی رسانه مکتوب روزنامه را میلرزاند و بعد از مدتی با پیگیری و مطالبه روزنامهچیها و با پادرمیانی و یا نامهنگاری و برخی اوقات هم با برگزاری جلسهای، چالش پیشآمده کارش به بحران کشیده نشده و ختم بهخیر میشود!
بالاخره باید عزیزان مسئول و متولی و مجریان و وکیلالملهها و قضایی و حقوقیها، برای یکبار هم که شده تکلیف اهالی رسانه خصوصاً روزنامهها را معلوم و مشخص کنند، اصل قصه این است که درآمد حاصل از آگهیها و گزارش آگهیهای دولتی و عمومی برای ادامه حیات و بقای روزنامهها نقش کلیدی دارد، بنابراین تکلیف مشخص است، اگر قائل به داشتن روزنامه و رسانههای سراسری هستیم و وجود خبرنگار و نویسنده و روزنامهنگار و عکاسخبری و تحلیل و بررسی مباحث مختلف اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و تنویر افکار عمومی و هشدار و انذار به مسئولین و مدیران و چرخش سیال اخبار و اطلاعات سالم و درست و موثق و کلی چیز دیگر، هستیم که خب باید یا راهی برای ماندگاری و تأمین هزینههای ایشان پیدا کنیم و جلو پایشان قرار بدهیم و یا همین روال نهچندان قوی و نیمبند، بخور نمیر را حراست و حمایت و مراقبت کنیم که بخش مهمی از کانال آگهیها و گزارشات خبری میگذرد.
در کشورهای پیشرفته که هوشمصنوعی و فناوریهای دیجیتال مرزی نمیشناسند و خیلیخیلی از ما در این امور جلوتر هستند و حتی خود ایجادکننده و منبع توسعه آن هستند، نیز همچنان روزنامهها حضور فعال دارند و کسی برای آنها خوابهای آشفته ندیده است، عجالتاً ساختار حمایتی و پشتیبانی از آنها را نمیدانم ولی اصل همین حضور و وجود است که نشان میدهد، اینکه بخواهیم هوشمندسازی و استفاده از فناوریهای نوین را در مقابل و در تعارض و تزاحم با حیات روزنامهها قرار بدهیم، برای درست کردن ابرو، سراغ چشم رفته و فاتحه بیمار نیمبسمل را خواندهایم.
به هرحال نظر هوشنگخانی ما این است که هم جنابان متولیان و صاحبان روزنامه و دیگر رسانههای مکتوب و دیجیتال و هم مسئولین و برنامهریزان مالی و فرهنگی و قانونگذار، فکری اساسی برای اقتصاد رکن چهارم دموکراسی بنمایند که هم خوب و ارزشمند باشد، هم مؤثر و قابل اجرا باشد و هم با ثبات و پایدار بوده و شأن و منزلت فعالان فرهیخته و زحمتکشان این عرصه را نیز به خوبی حفظ نماید، راستش را بخواهید اصل و اساس این وابستگی مالی به آگهیها آنقدرها دلچسب نیست، مضافاً اینکه برخی اوقات این وابستگی مالی و چتر حمایتی برخی سازمان و شرکتها و نهادها، شائبه هم ایجاد کرده و تبعیض و ناعدالتی را به ذهن متبادر کرده و بعضاً امر بر مدیران مربوطه مشتبه میشود که زبان گویا و صریح و چشم بینای اهالی رسانه قابل تعدیل و ملایمت بیش از حد و چشمپوشی خواهد بود!
به هرحال علیالحساب تا این جای کار از آن بزرگواران مسئول و عزیزان مدیر که هر چند وقت یکبار و در هنگامه بالا گرفتن موضوع حذف درج آگهیها در روزنامهها، اسباب و منشأ خیر میشوند و بنابر مسئولیت و یا تعهد خود، پا وسط گذاشته و یا با ریشسفیدی، قائله را ختم بهخیر میکنند، کمال تشکر و امتنان را دارد، ولی همانطور که عرض کردیم این وابستگی به پول آگهیهای مجموعهها و سازمان و شرکتهای دولتی و عمومی و ثبتی و اسنادی خوب نیست، وای به اینکه کار به دلبستگی و خدایناخواسته غش و ضعف برای یکطرف هم برسد و نوسان و ناپایداریاش هم که مزید بر علت است که حکما فرمودهاند، آنچه نپاید دلبستگی نشاید!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.