حرفهای خودی و بیخودی وارونگی هدفمند! نمیدانم این ذهن منفیباف ماست که فکر میکند از هدفمندسازی یارانهها و مدیریت بازار و کاهش تورم و قیمتها رسیدهایم به افزایش نرخها و میانبر و وارونگی هدفمند، یا واقعاً عزیزان مسئول و تصمیمساز و برنامهریز از آنجا که در رسیدن به اهداف شعاری و برنامههای موعود […]
حرفهای خودی و بیخودی
وارونگی هدفمند!
نمیدانم این ذهن منفیباف ماست که فکر میکند از هدفمندسازی یارانهها و مدیریت بازار و کاهش تورم و قیمتها رسیدهایم به افزایش نرخها و میانبر و وارونگی هدفمند، یا واقعاً عزیزان مسئول و تصمیمساز و برنامهریز از آنجا که در رسیدن به اهداف شعاری و برنامههای موعود نمره قبولی نگرفتهاند، مسیرهای جدید و نقض غرض و وارونگی را در پیش گرفتهاند و بهجای آنکه به دنبال شتر بگردند، افسارش را جستجو میکنند!
در فقره بنزین که بهطور کل مصرف بالای خودروهای وطنی را تا آنجا که میشود به روی مبارک نمیآورند، البته در حرف و سخن گاهگاهی منباب خالی نبودن عریضه، گریزی به آن میزنند ولی ظاهراً در هنگامه تصمیم و تنظیم برنامه و حساب و کتاب همچین کفبُر، این فقره از ذهن مبارکشان رفته و دچار سهو قلم و تصمیم میشوند و به جای آنکه به دنبال شتر کاهش مصرف تا دو برابری خودروهای تولیدی دوقلوهای افسانهای باشند تا کمر حجم کمرشکن واردات بنزین را بشکنند و میلیاردها دلار بیزبان را صرفهجویی کرده و حال ناخوش ناترازی بنزینی را به خوشی و خرمی تعادل و تراز برسانند، افسار افزایش قیمت بنزین را هدف قرار دادهاند که از یکطرف جبران کسری و مابهالتفاوت نرخ بنزین وارداتی و قیمت فروش داخلیاش بشود و از طرف دیگر و به کم و بیش خلقا… از خیر سواری گرفتن از خودروهای چند ۱۰۰میلیونی شخصی بگذرند و ناوگان بیبدیل و همه جا حاضر و درجه یک حملونقل عمومی و شاید هم پیادهروی مفرح را انتخاب کنند و در نتیجه اگر مصرف بیشتر از تولید داخلی باشد که مردم پیشاپیش پولش را داده باشند و اگر هم مصرف آنقدری پایین بیاید که وارداتی نیاز نباشد که چه بهتر، این وسط بعد از سالها حسرت، یک سود تپلی هم از فروش بنزین در جیب بیتالمال میرود!
در این یکی، دو ساله هم که وارونگی هدفمند، جلوهگری جدیدی آغاز کرده است، از یکطرف آن دلار نیمایی و سنایی دَم بهساعت در حال رشد و نمو هستند و از طرف دیگر اقلام وارداتی با دلار ترجیحی و نیمایی، یک به یک در حال غیب شدن از لیست این دلارات ارزان گرانبها بوده و معلوم نیست چطور یکدفعه خودشان را چند سطح ارتقاء داده و آبی زیر پوستشان میرود، این روزها هم که زمزمههایی به گوش میرسد که ای بابا، اصلاً چرا باید فیمابین دلار آزاد (که در روزگاری نهچندان دور برخی مسئولین اساساً آن را به رسمیت نمیشناختند) و دلار نیما و سنا فاصله و اختلاف باشد، چه بهتر آنها را به هم نزدیک و نزدیکتر کنیم!
البته عزیزان مطرحکننده این تکنرخی ارز و نزدیک کردن برادران از هم جدا افتاده نیما و سنا و آزاد، دلیل اصلی این پیشنهاد را حذف رانتهای میلیاردی و چند همتی در اعطای ارزهای ترجیحی و نیمایی و سنایی اعلام میکنند، و برای همین ظاهر فرمایش این جنابان، همچین موجه و سر و ته معلوم است اما داستان از آنجا شروع میشود که ظاهراً همان وارونگی و اینبار هدفمندتر از قبل، در این فقره، تمامقد حاضر و آماده است، یعنی کمتر بزرگواری در این مورد حرف میزند که باید با اجرای برنامههای اقتصادی و افزایش تولید و مدیریت هزینههای عمومی و ارتقای نرخ رشد اقتصادی و سامان دادن به بازار و تورم و معیشت خلقا… و در یک کلام، جان بخشی دوباره به ریال مادر مرده، آن دلار و یورو آزاد بر قله نشسته را به زیر بکشیم و یکسانسازی نرخ ارز و یا حداقل نزدیک کردن قیمت آنها را دنبال کرده و به سامان برسانیم، بلکه عجالتاً کسی برنامهای برای این موضوع ندارد و اگر هم حرف و حدیث و برنامه باشد، مؤثر و کارآمد و نتیجه بخشیاش جزء امور ناپیدا و مبهم است و در نتیجه تنها گزینهای که روی میز میماند، افزایش نرخ ارزهای نیمایی و سنایی است که از اتفاق خیلی ساده و راحت است و با یک اشاره، مثل یک بچه حرف گوش کن میچسبند به نرخ ارز کف خیابان و کلی ناترازی، تراز میشود! !
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.