غبارخواری خلق‌ا…!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی غبارخواری خلق‌ا…! واقعاً فکر می‌کردید وقتی به هر دلیلی مبارزه با زمین‌خواری و کوه و جنگل‌خواری برخی از عزیزان نشسته بر قله دهکی جامعه، آنقدر‌ها جواب نمی‌دهد و هر روزه شاهد رشد و گسترش و سربرآوردن ویلاهای کوچک و بزرگ و چندطبقه و خانه‌هایی که دست کمی از کاخ‌ها ندارند […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

غبارخواری خلق‌ا…!

واقعاً فکر می‌کردید وقتی به هر دلیلی مبارزه با زمین‌خواری و کوه و جنگل‌خواری برخی از عزیزان نشسته بر قله دهکی جامعه، آنقدر‌ها جواب نمی‌دهد و هر روزه شاهد رشد و گسترش و سربرآوردن ویلاهای کوچک و بزرگ و چندطبقه و خانه‌هایی که دست کمی از کاخ‌ها ندارند و چه بسا خیلی شیک‌تر هم باشند، هستیم، نتیجه‌‌اش این می‌شود که به‌ازای هر خوارشی که متمولین دورزن پیچشی، انجام می‌دهند، بخشی از فضای سبز و محیط‌های تولید اکسیژن و هوای پاک، کوچک و کوچک‌تر شده و دود و غبار محلی و سرب و گوگرد جولان بیشتری می‌دهند و به عبارت ساده‌تر، از زمین‌خواری اقویا می‌رسیم به غبارخواری ضعفا!

نمی‌دانم چه عادت بدی هست که ما داریم، پاییز به نیمه نرسیده، یاد وارونگی هوا و دود و دم و مازوت‌سوزی نیروگاه‌ها می‌افتیم و جوری که انگار دلمان برایشان تنگ شده باشد، صفحات خبر گوگل‌جان و وب‌سایت‌های هواشناسی و پیش‌بینی را زیر و رو می‌کنیم تا ببینیم، موج دود و آلودگی مربوط به فصل سرما قرار است از چه موقع از راه برسد، حالا نخواهیم بگوییم لحظه‌شماری می‌کنیم ولی لااقل هر دو، سه روز یکبار جوری کاووش می‌کنیم، انگار گمشده خود را می‌جوییم!

تا این لحظه که قربانش بروم، پاییز خشک و پر از باد و بود و طوفان لحظه‌ای گرد و خاک بوده است، کمی هم که سردتر شده و مصرف گاز صعودی شود، سهم گاز خانگی آنقدری بالا می‌رود که سهمیه گاز نیروگاه‌ها به مشکل می‌خورد و طبق آنچه که در این چند ساله اخیر شاهد بوده‌ایم، ذخایر مناسب و کافی گاز هم که برای نیروگاه‌ها تدارک دیده نشده است، بنابراین آرام آرام عزیزان مسئول و متولی به صرافت می‌افتند که به سراغ مشعل‌های مازوت‌سوز رفته و گرمای لازم برای تولید برق را از این مایع در دسترس پرسوز و گداز، به دست بیاورند تا برق‌رسانی به خانه‌های مردم یک لحظه هم قطع نشود!

خب از آنجا که از قدیم هم گفته‌اند که برای به دست آوردن هر چیزی باید هزینه‌‌اش را پرداخت کنی، مردم هم از یکطرف جریان برق پایدار را به دست می‌آورند و از طرف دیگر گاز دی اکسید گوگرد که تا دلتان بخواهد سمی و خطرناک است، نصیب شان می‌شود، یعنی اگر بخواهم خیلی ساده و خودمانی‌‌اش را عرض کنم، کم‌کاری متولیان مربوطه جهت ذخیره‌سازی و تأمین گاز و ساخت نیروگاه‌های پربازده و بروز ناترازی گازی، خروجی‌‌اش می‌شود هدیه گاز سمی فوق‌الذکر به شُش و ریه و چشم و چال خلق‌ا…!

البته دود غلیظ سرچشمه گرفته از عدم کیفیت موتور و فیلتر‌های خودروهای در حال تردد (اصلاً به این مقوله وارد نمی‌شویم که از هر ۱۰۰ خودرو در حال تردد، ۱۰۱ عدد آن تمام وطنی است) در کنار آلاینده‌های میکرونی و ریزگردهای خارج شده از دودکش صنایع ریز و درشت (که به هر دلیلی که ما نمی‌فهمیم، نمی‌توان ایشان را مجبور کرد که از فیلتراسیون درست‌درمان استفاده نمایند و به‌موقع هم آن‌ها را تعویض کنند و کلاه هم سر خودشان و ناظران و خلق‌ا… نگذارند) به کمک مازوت‌سوزی آمده و در رکاب جناب وارونگی هوا که عدل در فصل سرد سر و کله‌‌اش پیدا می‌شود، غزل خداحافظی مردم با هوای پاک و تمیز و ریه‌های سالم را در یک همسرایی بی‌نظیر، می‌خوانند!

نمی‌دانم شما هم مثل جنابمان هستید یا نه، ولی ما یکی که نمی‌توانیم زمستان را بدون چتر گسترده دود و غبار و سموم ریز و درشت بر سر شهر و دیارمان تصور کنیم و هرچه می‌خواهیم تصویر‌سازی ذهنی خود را با برف و باران، آراسته و حداقل در خیال خود، حظ‌وافر ببریم، باز این غول سیاه بدترکیب آلاینده‌ها از راه می‌رسد تا همه ساله از پاییز و زمستان، فقط سرما و یخبندان و تنگی نفس و چشمان اشک ریزان نصیب ما شود، حتی آن خزان زیبا هم به‌واسطه اوضاع ناجور سفره‌های زیرزمینی آب، از اواسط تابستان شروع شده است و دیگر آنچنان رمقی در پاییز ندارد!

 

 

 

هوشنگ‌خان