آیا سیستم ترامپ را به قدرت رساند؟ بسیاری، رییسجمهور شدن دونالد ترامپ را امری شانسی و اتفاقی قلمداد کرده و گمان میکنند که سیستم، از روی کار آمدن او شوکه شده است. اما این تحلیل به هیچوجه منطقی به نظر نمیرسد. به گزارش مهر، اگر کمی سیستم سرمایهداری جهانی را بشناسیم، میدانیم که یکی از […]
آیا سیستم ترامپ را به قدرت رساند؟
بسیاری، رییسجمهور شدن دونالد ترامپ را امری شانسی و اتفاقی قلمداد کرده و گمان میکنند که سیستم، از روی کار آمدن او شوکه شده است. اما این تحلیل به هیچوجه منطقی به نظر نمیرسد.
به گزارش مهر، اگر کمی سیستم سرمایهداری جهانی را بشناسیم، میدانیم که یکی از فعالیتهای اصلی این سیستم، شناختن احتمالات و اتخاذ روشهایی برای غافلگیر نشدن در مقابل عوامل ناشناخته است. سیستم با استخدام هزاران کارشناس و تحلیلگر در زمینههای مختلف علوم انسانی (جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد…) تلاش میکند تعداد عوامل ناشناخته را به صفر برساند تا بدین طریق کنترلش را بر محیطی که تحت سیطره گرفته حفظ کند و با تهدیدی علیه قدرتش روبهرو نشود. بنابراین، سادهلوحانه است که گمان کنیم دونالد ترامپ صرفاً به خاطر قابلیتهای فردی، یا صرفاً به دلیل دگرگونی جامعه آمریکا، یا آزاد بودن حداکثری انتخابات این کشور به ریاست جمهوری برگزیده شد.
در مورد انتخابات آمریکا باید گفت که بانیان سیستم سیاسی این کشور مکانیسمهایی را بهکار بردهاند تا احتمال هر گونه غافلگیری را به صفر برسانند. وجود سیستم دو حزبی و سیستم انتخاباتی الکترال و تحت نظر بودن سلسله مراتب حزبی و کلا صحنه سیاسی توسط سیستمهای اطلاعاتی و جاسوسی، امکان اینکه یک نفر با قابلیتهای فردیِ صرف ناگهان پلهها را بپیماید و در انتخابات اول شود را از بین میبرد. نیز باید به سیستم سلسله مراتب پنهان حاکم بر صحنه سیاسی آمریکا اشاره کرد و به اینکه سران اغلب ناشناخته سیستم، بدنه را هدایت میکنند و سیاستمداران، که اصلیهایشان یا عضو حزب دموکراتند یا حزب جمهوریخواه، در اصل مرئوساند و متعهد به حفظ منافع سیستم، و اگر احیاناً کسی به بالاها رسید و متمرد شد، سرنوشتش مشابه کندی شده یا اگر کم اهمیت تر باشد، با واترگیت کله پا میشود.
درمورد جامعه آمریکا نیز باید گفت که هزاران دانشمند علوم انسانی، به صورت دقیق در حال آنالیز و بررسی جامعه هستند و با ساختن سیستمهای تحلیلی جامع، تقریباً به آسانی میتوانند کنشها و واکنشهای جامعه را پیشبینی کنند و اگر بخواهند، با عوامل خارجی هدایت شده نظیر رسانهها یا اتفاقات کنترل شده، جامعه را به سمتی که میخواهند، هدایت میکنند.
درمورد شخصیت دونالد ترامپ؛ در اینکه او یک پوپولیست قهار است شکی نیست، و میدانیم که پوپولیستها کم و بیش در هر جامعهای، آن هم در جامعه محافظهکار آمریکا، دارای رای هستند. این را ما میدانیم و خود سیستم حاکم بر آمریکا هم خوب میداند.
اگر رسانههای آمریکا را مرور کنید، میبینید که اکثر آنها (فاکسنیوز استثناست) مواضع ضد ترامپ دارند. آیا رسانههای اصلی آمریکا مستقلند؟ اگر بپذیریم که نیستند(!) و نیستند! پس باید خود سیستم به آنها دستور داده باشد که ضدترامپ موضع بگیرند. آیا چنین به نظر نمیرسد که خود سیستم دوست دارد مردم گمان کنند ترامپ به شکل شانسی و تصادفی و با حمایت صرف رأیدهندگان، رییسجمهور شده و سیستم از انتخاب او ناراضی است؟
پاسخ من به گزاره بالا مثبت است. اما چرا باید سیستم چنین چیزی بخواهد؟ در اینجا یک پاسخ بیش از بقیه منطقی به نظر میرسد: برای اینکه مسؤولیت کارهای آتی ترامپ، بر گردن خودش باشد، نه بر گردن سیستم.
در واقع، سیستم با وانمود کردن به اینکه ترامپ از ما نیست، اولاً مسؤولیتی در قبال اقدامات او بر عهده نمیگیرد. ثانیاً خود را با او مخالف نشان میدهد تا اگر لازم شد و کارها آنطور که باید پیش نرفت، با نمایش خلع کردن او، جلوی اقداماتی که انجام داده (و در واقع خود سیستم میخواسته انجام شوند) را بگیرد و تغییر سیاست دهد.
اینها یعنی ترامپ مأموریتهایی دارد. آغاز جنگی جدید در خاورمیانه، اتخاذ رویکردی تهاجمیتر علیه چین و روسیه، اعزام نیرو به اوکراین، پلیسی تر کردن جامعه آمریکا و بازتعریف روابط این کشور با اروپا و ناتو، میتوانند جزیی از این مأموریت باشند؛ مأموریتهایی احتمالی که این بار، به خاطر شعبدهبازیهای سیستم، صرفاً به گردن یک شخص میافتند؛ شخصی که تصویری دیوانهوار از وی ارایه شده و هر کاری کند، پذیرفته خواهد شد، چرا که رییسجمهور آمریکاست و دارای اختیارات نامحدود. اکنون باید صبر کرد و امیدوار بود این تحلیل غلط از کار در بیاید.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.