مقابله آماری با حوادث! اینکه برخی دستاوردها و موفقیتها جنبه امنیتی و محرمانه دارد و نباید هر خبری بدون در نظر گرفتن تبعات و اثرات آن، منتشر شود حرف درست و به جایی است، اما دلیلی ندارد که موفقیت و دستاوردی که این محدودیتها را ندارد، منتشر نکرد و از آنها با افتخار نام […]
مقابله آماری با حوادث!
اینکه برخی دستاوردها و موفقیتها جنبه امنیتی و محرمانه دارد و نباید هر خبری بدون در نظر گرفتن تبعات و اثرات آن، منتشر شود حرف درست و به جایی است، اما دلیلی ندارد که موفقیت و دستاوردی که این محدودیتها را ندارد، منتشر نکرد و از آنها با افتخار نام نبرد.
یکی از دستاوردهایی که ظاهراً در همین اواخر توسط اهل فن به دست آمده و مربوط به دوران پساپلاسکو میباشد، فرمول جدیدی است که با آن حوادثهای مختلف، خصوصاً حوادث کار به نحو چشمگیری کاهش مییابد و قطعاً با انتشار آن، موجی از شادی و نشاط و صد البته روحیه جامعه را فرا خواهد گرفت. و به نظر میرسد به غیر از اینکه کاشفان آن باید نسبت به بیان آن اقدام نمایند، بلکه باید به نحو مقتضی و بدون آنکه جزییات مهم و حساس آن لو برود، موضوع را بینالمللی هم نمایند و اگر امکان آن وجود داشت، ثبت جهانی آن را هم انجام بدهند که ۴ روز دیگر یک کشور دیگر آن را به نام خود ثبت نکند و مصادره نشود!
نمیدانم بنده اجازه آن را دارم که خبر آن را رسانهای نمایم یا نه، ولی به دلیل آنکه هرچه تلاش کردم موفق به شناسایی صاحب این روش و مبدع آن را نشدم، بنابراین براساس اصل دانستن حق مردم است، تمامی تبعات احتمالی آن را پذیرفته و عرض میکنم که برخی از عزیزانی که دستی در آتش حادثه و ایمنی و آمار و پیشگیری و این قسم مباحث دارند، موفق گردیدهاند با روش تغییر در جامعه آماری و حذف آمار مزاحم و استفاده از فیلتراسیون آماری، حوادث را به نحو چشمگیری کاهش داده و استنتاج نمایند که آمار حوادث در کشور به دو بخش مهم تقسیم میگردد دوره پیشپلاسکو و دوره پساپلاسکو.
باتوجه به اظهارات یک منبع مطلع، مقرر گردیده است که با این روش بسیار پیچیده و مبتکرانه، آمار حوادث، خصوصاً حوادث ناشی از عدم ایمنی و کارگاهی، در طی دورههای زمانی مشخص، با نرخ چند درصد! (متأسفانه به دلیل سری بودن، جزییاتی مانند بازه زمانی و میزان درصد افشا نگردیده است) کاهش یافته تا پس از انجام تمهیدات تکمیلی و تغییرات در اساس و بنیانهای علم آمار، نرخ حوادث با کشورهای پیشرو در این زمینه همطراز گردد.
البته پس از آنکه اطلاعات فوقالذکر بهدست بنده رسید، بلافاصله احساس نمودم که بر این مژده گر جان فشانم رواست!
بنابراین به دلیل غلیان احساسات نمیتوانم بیش از این، در این مورد صحبت نماید. البته دو بیت آماری از شاعران معاصر نظر بنده را به خود جلب نمود که متأسفانه بخاطر شرایط احساسی خاصی که بنده دارم نتوانستم نام شاعر آنها را پیدا نمایم.
فواصل را تو پر کن با حضورت مشعشع کن مرا از روی و نورت
و چون کم آید فهم آمار، بد شود یک بلا ده گردد و ده، صد شود.
به هر حال بنده وظیفه خودم میدانستم که قبل از آنکه این روش عمومی و همگانی شود، اولین نفری باشم که تبریکات صمیمانه خود را خدمت ایدهپردازان، طراحان، مجریان، حامیان و هر آنکه در این باب قدمی برداشته و یا دستی داشته است، تقدیم نمایم.
بهتر است، اینگونه رفتار سرلوحه همه ما قرار گیرد و با درس گرفتن از اتفاقات و شرایط بحرانی و نگرانکننده، تمامی شرایط بحرانی و نگرانکننده را مدیریت نماییم و به شدت کاهش دهیم، البته ناگفته پیداست که طی دورههای زمانی و نرخ مشخص، تا جامعه دچار شک بیمشکلی و بیحادثهای و بیتورمی و بیبیهای دیگر نشود!
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.