دو سر باخت!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی دو سر باخت! قبل از اینکه وارد این قصه ۲ سر باخت بشویم، خدمت جنابتان عرض کنیم که هوشنگ‌خان در کار خودش هم مانده است، چه رسد به اظهارنظر در مسائل اقتصادی و تحلیل‌های مالی بازار‌ها و این قسم موضوعات غریبه، بنابراین اگر احتمالاً به حرف درست و منطقی در […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

دو سر باخت!

قبل از اینکه وارد این قصه ۲ سر باخت بشویم، خدمت جنابتان عرض کنیم که هوشنگ‌خان در کار خودش هم مانده است، چه رسد به اظهارنظر در مسائل اقتصادی و تحلیل‌های مالی بازار‌ها و این قسم موضوعات غریبه، بنابراین اگر احتمالاً به حرف درست و منطقی در ادامه نوشته‌های جنابمان برخوردید، مطمئن باشید که با قصد و غرضی گفته شده است و هیچ خط و ربطی به صحبت‌های دقیق و حساب شده و تحلیل‌های درجه یک متولیان و مسئولان مربوطه نداشته و کاملاً خودجوش و شهودی است!

یعنی اینجور برایتان بگویم که درست است که جنابمان اقیانوسی از علم و دانش هستیم، ولی بر حسب اتفاق و همینجور شانسی شانسی، عمق این اقیانوس براساس آخرین برآورد‌ها کمتر از یک میلیمتر گزارش شده است، بنابراین اگر حرف اصولی زدیم بگذارید پای همین یک میلیمتر و اگر گافی داده و چَرندی بافتیم، پای هر چیزی که دلتان خواست بگذارید اما لطفاً به حساب تدبیر و سیاست‌بازی و قصد و مرض نگذارید که جداً دلخور می‌شویم چون همین کار‌ها هم خودش نوعی هنر است که لااقل در وجود ما سابقه‌ای ندارد!

اما برسیم به اصل حرف‌مان و از تعارف کم کنیم و بر مطلب افزاییم، جانم برایتان بگوید که، از حدود شونصد هزار سال پیش تاکنون، من عامی و خیلی دیگر از اهل نظر و متخصص و حتی شما خواننده که از خواص روزگار هستید (لااقل به‌خاطر خواندن این بی‌خودی‌های در قاب خودی قرار گرفته ما) عرض کردیم و کردند که نباید کالا و محصول و خدمات داخلی به جناب ارز گره بخورد، و این اقلامی که با هزینه‌های ریالی و نیروی انسانی که حقوقش براساس ریال مادرمرده می‌باشد، تولید می‌شود، اگر دُم خود را به دُم دلار گره زدند یا باید حقوق‌ها و اصلاً واحد پول ارزی شود و یا بالاخره کار تا آنجا جلو می‌رود که فی‌المثل یک قلم کالا (مثلاً لبنیات) که دم به ساعت و لحظه به لحظه چشمش به قیمت دلار و یورو و طلا و سکه است و پیگیر افزایش قیمت و چانه‌زنی با دولت و قله‌نوردی تورمی باشد، به مرور و اندک‌اندک کار به جایی می‌رسد که قیمت‌ها آنقدری بالا می‌رود که خیل خریداران به مرور آب رفته و پس از مدتی آنقدری تقاضا کاهش پیدا می‌کند که یا باید تعداد زیادی از تولیدکننده‌ها از خیر تولید بگذرند و یا فکری برای صادرات کرده تا بتوانند خود را از لبه بحران یا خدای ناخواسته ورشکستگی نجات دهند، اگر بخواهیم در همین فقره لبنیات که جزء اقلام ارزان است و کاهش عدم اقبال عمومی به آن‌ها به سرعت قابل سنجش نیست، کمی ریزتر شویم، می‌توانیم خدمت عالیجناب مستطاب «کره» برسیم که در این روز‌ها آنقدری گران شده است که یحتمل بخش زیادی از تقاضای داخلی را از دست خواهد داد و راهی جز صادرات و یا عدم تولید برای تولید کنندگان مشتاق صادرات باقی نخواهد گذاشت که البته برای ایشان خبر خوبی است (قصه‌‌اش سر دراز دارد)!

به هرحال وقتی در اقلام مصرفی این چنین بن‌بست پُردردسری در انتظار گره زدن قیمت‌ها به ارز خارجی است، شما حساب کنید که بزرگواران دوقلوهای افسانه‌ای خودروساز یا سازندگان تجهیزات صنعتی و لوازم خانگی و دیگر لوازم و ابزار و پوشاک و قس‌علیهذا چه مسیر پرخوف و خطری را می‌روند، که اگر به چاه و دره منتهی نشود، قطع به یقین هیچگاه روی رونق و گشایش و شادابی که هم خلق‌ا… راضی باشند و هم خودشان را نخواهند دید.

این‌ها را عرض کردیم تا برسیم به پابوس جناب مسکن، این عزیز بر برج عاج نشسته که سال‌هاست عاشق و دلباخته نوسانات ارزی بود و با هر بالا رفتنی خود را حتی جلوتر از افزایش‌های ارزی، طلایی، به صدر می‌نشاند و در هر پایین آمدن و تعدیل نرخ ارزی، روی مبارک را به دیگر سو می‌کرد و سوت بلبلی می‌زد، و آنقدری از دسترس‌ها دور و با حقوق و درآمد خلق‌ا… غریبه و بی‌ربط شد که دیگر هیچ تقاضای مؤثری در بازار نیست و انقریب است که کل صنعت ساختمان دست‌ها را به نشانه تسلیم بالا ببرد…!

 

 

هوشنگ‌خان