حرفهای خودی و بیخودی وارونگی! قبلترها، حالا نه خیلی قبل، تقریباً همین پنج، شش سال پیش، فکر میکردیم که وقتی عزیزان مسئول و مدیر، از ناترازی صحبت میکنند، منظورشان این است که کمی نوسان و بالا و پایین وجود دارد که با یک تنظیم و ریگلاژ همه چیز درست میشود، نمیدانستیم که معنی و […]
حرفهای خودی و بیخودی
وارونگی!
قبلترها، حالا نه خیلی قبل، تقریباً همین پنج، شش سال پیش، فکر میکردیم که وقتی عزیزان مسئول و مدیر، از ناترازی صحبت میکنند، منظورشان این است که کمی نوسان و بالا و پایین وجود دارد که با یک تنظیم و ریگلاژ همه چیز درست میشود، نمیدانستیم که معنی و مفهوم ناترازی یعنی چند قدم فراتر از چالش و کمی مانده به بحران و یکی، دو قدم قبل از ورشکستگی (مایه کاری و با اغماض حساب کردیم تا مشتری شوید!) البته در آن روزگار چون جناب بودجه، خیلی با عبارت «کسری» حال نمیکرد، بنابراین «ناترازی» را برایش ابداع کردند که ایشان به همراه خیل کارشناسان بودجهای و برنامهریزی از دست اقتصاددانها و صاحبنظران و اهل فن و ایضاً رسانهایها دلگیر نشوند و اینگونه بود اولین ناترازی با عنوان شیک و مجلسی ناترازی بودجه، پا به عرصه گذاشت!
البته میدانید و میدانیم که کار به همین جا خاتمه پیدا نکرد و این فقط اول کار بود، و از فردای آن روز ناترازیهای مختلف یکی پس از دیگری از راه رسیدند، ناترازی برق، ناترازی بنزین، ناترازی گاز، ناترازی آب، ناترازی محیطزیست و کلی ناترازی دیگری که بزنم به تخته همچنان در حال ظهور و بروز هستند و در این موقع فهمیدیم که ای دل غافل ما فکر میکردیم یک ناترازی گوگولی و جذاب در جلوی بودجه میگذاریم و خودمان را از نگاه چپ و غیظ و ناراحتی ایشان نجات میدهیم و این کسری بودجه را رهسپار بایگانی واژهها میکنیم، نگو که یک کرور کسری و بینظمی و ورشکستگی، از این فرصت سوءاستفاده کرده و در قاب ناترازی خوش مینشینند تا دل ما را آب کنند!
راستش را بخواهید، امروز میخواستیم در مورد جناب وارونگی حرف بزنیم نمیدانم چرا یهویی سر از ناترازی و چه فکر میکردیم و چه شد و عبارت و واژههای به قربانگاه سیاستبازی رفته، درآوردیم.
بله عرض میکردم که «وارونگی» عبارت جالب و باحالی است، خیلی وقت پیشها (شاید دوره نوجوانی) فکر میکردیم این وارونگی نوعی از همان ناهنجاری و یا چین خوردگی در زمان و این جور چیزهاست، بعد فهمیدیم که خیر، وقتی که در زمستان هوای سرد در قسمت بالاتر آسمان مانند یک دمی یا پتو پهن و نرم و بدون منفذ روی گرمای حاصل از احتراق و آلودگی و سیستمهای گرمایشی و فعالیتهای مختلف طبیعی و صنعتی و…، قرار میگیرد و اجازه نمیدهد چرخه معمول که همان بالا رفتن گرما و پایین آمدن سرماست اتفاق بیفتد، اسمش را گذاشتهاند وارونگی (بهنظر میرسد شیک و مجلسی بودن اسامی در نامگذاری ما ایرانیها از جایگاه و مرتبه خاصی برخوردار است) و البته این جناب، از روزی که حافظه ما یاری میرساند، در هیچ پاییز و زمستانی ما را تنها نگذاشت و هر سال زودتر از سال قبل یا قویتر و برخی اوقات، خطرناک و خوفناکتر از راه میرسد و حالمان را اساسی میگیرد.
اما انگار این تنوع مسئولیت که در «ناترازی» دیدیم در اینجا هم بهطور ناجوری به چشم میآید، یعنی وارونگی هوا که نه راهحلی دارد و نه کسی قرار است برای آن فکری بکند و هر ساله هم بدتر و شدیدتر میشود را که بیخیال بشویم، چند وقتی است چشممان به جمال بیمرام «بورس» آن هم از مدل وارونگیاش افتاده، البته لازم به ذکر است که بورس خیلی وقت است که ناترازی را بهعنوان صفت مورد علاقه خود انتخاب کرده، ولی از بس اهل دل و همراهی است، خود را در وارونگی هم میهمان کرده و انصافاً خوش میدرخشد، همینقدر بگویم که همه شاخصهای بورس، خصوصاً آن شاخص کل هر روز در حال قلهنوردی و رکوردشکنی است، ولی معلوم نیست چرا ارزش سهام بسیاری از شرکتها و گروهها و مجموعههای بورسی، حالشان مساعد نیست و اگر در شیب دره و یا ته آن نباشند، عجالتاً تپهای را هم فتح نکرده، چه رسد به قلههای مرتفع شاخص کل. نمیدانم ولی ما میگوییم این هم نوعی وارونگی است ولی هنوز کشف نشده و حتی اگر توضیح علمی برایش نباشد، توضیح شبهعلمی قطعاً وجود دارد!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.