پرداخت به حلقه آخر زنجیره!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی پرداخت به حلقه آخر زنجیره! فکر می‌کنم شما هم لااقل چندین و چندبار این جمله کلیدی و طلایی را از زبان مسئولین آن هم لااقل در سه دولت اخیر شنیده‌اید که باید یارانه به جای آنکه در ابتدای زنجیره و به مواد اولیه و نهاده و واردکننده و تولیدکننده و… […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

پرداخت به حلقه آخر زنجیره!

فکر می‌کنم شما هم لااقل چندین و چندبار این جمله کلیدی و طلایی را از زبان مسئولین آن هم لااقل در سه دولت اخیر شنیده‌اید که باید یارانه به جای آنکه در ابتدای زنجیره و به مواد اولیه و نهاده و واردکننده و تولیدکننده و… پرداخت شود، به حلقه آخر زنجیره، یعنی مصرف‌کننده نهایی پرداخت شود و ایضاً به همین میزان از موفقیت اجرایی شدن برنامه و طرح‌های مرتبط و رضایت مردم و واقعی شدن یارانه‌ها و عدالت در توزیع آن و این قسم صحبت‌های شیرین جذاب، شنیده و در رسانه‌های میلی و ملی دیده‌اید و لابد قند هم در دلتان آب شده است!

امروز حال و حوصله آسمان ریسمان‌بافی و مقدمه‌چینی و این قسم کارها و روش معمول هوشنگ‌خانی را ندارم، برای همین یک‌راست می‌روم سراغ آن قسمت زِبر و ناخوشایند خودی و بی‌خودی و عرض می‌کنیم که عزیزان مسئول و رئیس در دولت جوانبخت مسعود، لطف بفرمایند، بر سر ما منت بگذارند و پایان این فرضیه نچسب غیرقابل اجرای پرداخت یارانه به حلقه آخر و مصرف‌کننده نهایی را اعلام کنند و بیشتر از این خودشان و ما را از گرفتاری این طرح‌هایی که شونصد تا باگ و ضعف و رخنه و منفذ و راه فرار دارد، نجات دهند و طرحی نو در اندازند!

البته عجالتاً حذف ارز نیمایی و خروج فله‌ای بسیاری از کالا‌ها از طرح‌های حمایت ارزی با این توجیه که این نیماجان، منشأ خیر و صلاح و مردم‌داری که نبود بماند، شده بود منبع رانت و پول‌پاشی و سفره چرب و شیرین برای عده‌ای، به‌نظر می‌رسد مسئولین اجرایی و خصوصاً عزیزان اقتصادی و بانکی، در این دولت، موضوع انتقال پرداخت یارانه از ابتدای زنجیره تأمین به انتهای آن را جدی‌تر از اسلاف خود گرفته و تصمیم دارند تخت گاز و به سرعت تا ته خط این طرح بروند!

البته امیدواریم در پشت این بستن کمربند‌ها و فشار مضاعف بر پدال گاز، یک برنامه و روش و طرح جدیدی برای مدیریت و کنترل قیمت‌ها باشد و اساساً تصمیمی برای پرداخت یارانه به مصرف‌کننده نهایی باشد و خدای‌ناخواسته تصمیم بر این نباشد که همه این هزینه‌ها از جیب خلق‌ا… پرداخت شده و عزیزان اجرایی قصد آن را نداشته باشند که اقدام به اخذ مالیات غیرمستقیم که چه عرض کنم، دریافت کمک بلاعوض اجباری از خلق‌ا… بکنند!

راستش را بخواهید، با همه هوشنگ‌خانی که در ما سراغ دارید (این جمله دیگه چه سمی بود!) نتوانسته‌ایم سر از کار این بزرگواران درآوریم، یعنی قانون یک چیزی می‌گوید، مقررات یک چیزی، برنامه بودجه سال آتی چیز دیگر، حرف‌ها و گفته‌های مسئولین مربوطه هم که از هر دری سخن می‌گوید، این وسط نمی‌دانیم بالاخره حرف چه کسی، خط و رسم و تصمیم و تصویب چه کسانی و تصمیم و حرکت چه جاهایی، اصل قصه و خروجی کار است و قرار است اوضاع بر چه مداری جلو برود، آنقدر هم هیاهو و سر و صدا و منم‌منم و من نبودم دستم بود و کی بود کی بود، زیاد شده که اصلاً صدا به صدا نمی‌رسد و اگر صدایی هم هست، همچنان همان رویه تک‌صدایی مرسوم است که قرار بود عذرش را بخواهند و برای همیشه مرخصش کنند!

این را هم بگویم و بروم پی زندگی‌ام (که این نوشتن و قلم‌فرسایی برای کسی نه نان شده و نه آب!) عزیزان مستقر در دولت جوانبخت مسعود، حواس‌شان جمع باشد که گفتار و شعار و وعده‌درمانی و حرف‌های خوشگل خوشگل و باید و نباید و دستور و فرمان و آرزو و امید و آینده‌نگاری و این قسم رفتار و روش و گفتار، تا دلتان بخواهد توسط متولیان و مسئولین قبل از شما تجربه شده، گفته شده و نتیجه و آخر و عاقبتش هم معلوم شده و دیگر نه کاربرد و اثری دارد و نه اساساً صلاح است که به سراغ آن‌ها بروید که آنقدری فرسوده است که نخ‌نما شده، بنابراین با توجه به اینکه این دوران ماه عسل، قرار نیست تا ابد ادامه پیدا کند، خلق‌ا… را به نتیجه ملموس و واقعی و دلچسب و گوارا میهمان کنید که وقت تنگ است و اعمال بسیار!

هوشنگ‌خان