ارز و هزار راه نرفته!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی ارز و هزار راه نرفته! خاطر مبارکتان هست که هر چند وقت یکبار که جناب ارز سر به شورش می‌گذاشتند و قله‌نوردی خود را آغاز می‌کردند، ما در همین یادداشت خودی و بی‌خودی سؤال می‌کردیم که دلار به کجا می‌رود و یک چند خطی فرمایش می‌کردیم که دلار فلان شیب […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

ارز و هزار راه نرفته!

خاطر مبارکتان هست که هر چند وقت یکبار که جناب ارز سر به شورش می‌گذاشتند و قله‌نوردی خود را آغاز می‌کردند، ما در همین یادداشت خودی و بی‌خودی سؤال می‌کردیم که دلار به کجا می‌رود و یک چند خطی فرمایش می‌کردیم که دلار فلان شیب و بهمان قله را برای جایگاه خودش و ایضاً تورم قیمت کالاهای کف بازار در نظر گرفته است و شتابان به سوی آن می‌رود، ولی راستش را بخواهید در این شرایط جدید و روزهایی که نرخ ارز افسار پاره کرده است و هر روز ترسناک‌تر از قبل می‌شود، دیگر این قصه‌ها که دلار به کجا می‌رود و در کدام ارتفاعی آرام می‌گیرد و این حرف‌ها، محلی از اعراب ندارد، بلکه باید سؤال کنیم که جناب دلار قرار است ما را به کجا ببرد، قرار است چه روزگاری بسازد و شوک و تنش این نقشه‌های شومی که برای اقتصاد و اجتماع و کسب‌وکار و زندگی خلق‌ا… ایرانی جماعت کشیده است قرار است با قیمت کالا و خدمات و ایضاً نرخ کرایه و حمل و نقل و رشد اقتصادی و جایگاه صنعت و معیشت خلق‌ا… و… چه معامله کرده و به چه توافقی برسند!

اینجور که پیداست در فقره رفتار و برخورد مسئولین و وارد عمل شدن ایشان هم، اوضاع تومانی، ۱۰ ریال! فرق کرده است، اگر قبلتر‌ها اصرار و ابرام داشتیم که عزیزان متولی و مسئول وارد گود شده با خلق‌ا… حرف بزنند، با اقدامات خود مدیریت و کنترل بازار را در دست بگیرند تا این حس ر‌هاشدگی و افسارگسیختگی بازار به آدمی دست ندهد، در این دوره با خود می‌گوییم ‌ای کاش دست روی دست گذاشته قدمی برنداشته و اقدامی نکنند که انگار با هر اقدامی کار بدتر می‌شود و یا نگران و دغدغه داریم که عزیزان حرف و سخنی به زبان نیاورند چون هر بار صحبتی کردند بازار روی خوش نشان داد و نرخ‌ها چند پله بالاتر نشستند و کار بدتر شد.، خلاصه یک وضع ناجوری است که نیاز به گفتن نیست (خودتان به‌صورت لایو در حال دیدن و شنیدن و حس کردن و زیر فشارش لِه شدن هستید).

عجالتاً در شرایطی قرار گرفته‌ایم که نمی‌دانیم دلار به دنبال جا و مکان امن و دور از دسترسی برای خودش است، قرار است ما را به زمین زده و پوست‌مان را قلفتی بکند، اصلاً این بنده‌خدا، خودش هم بازی خورده و یا همه‌‌اش زیر سر ریال مارموز است که می‌خواهد پس از عمری واحد پول بودن، کم‌کم زحمت را کم کرده و برود به دوران خوش بازنشستگی و یا… (هر چیز دیگری که ممکن است به عقل جن هم نرسد) از طرف دیگر نمی‌دانیم عزیزان مسئول قرار است کاری بکنند، می‌خواهند ولی نمی‌توانند، اصلاً همین اوضاع احوال دستپخت خودشان است، حرف بزنند، نزنند، حرف زدن بلد هستند یا از قصد این مدل تهییج بازار را انجام می‌دهند شاید هم همه این داستان‌ها بخشی از یک کابوس است که به‌واسطه خوردن غذای چرب و سنگین شب، حادث شده و انقریب است که از خواب پریده و نفسی به‌راحتی بکشیم!

نظر هوشنگ‌خانی ما این است، در شرایطی که هر چیزی ممکن است (حتی آن کابوس شبانه) بهتر است به جای غصه و ناراحتی و دعای سخت و غُر زدن به جان این و آن، اگر شغل دوم داریم به سراغ شغل سوم برویم، اگر شغل سوم داریم، فکری برای پیدا کردن شغل چهارم بکنیم و همینجور الی آخر!

آهان، تا یادمان نرفته است این را بگوییم که چرا همیشه افراد وقتی بالای گود نشسته‌اند خیلی حرفه‌ای و درجه یک، در رابطه با چطور و چگونگی ضربه‌فنی کردن مشکلات و محدودیت‌ها و سرکشی ارز و طلا و کشیدن ترمز خلق پول و… صحبت می‌کنند ولی در وسط میدان که می‌آیند، قصه جور دیگری می‌شود، اشکال از ماست، از آنهاست، از زمین است، مسبوق به سابقه است، مجهول‌الهویه است، وسط یک بازی بزرگ هستیم یا حتی ما را بازی هم نداده‌اند، در اوج بحران هستیم یا کف اتفاق و یا… نمی‌دانم ولی هر جوری که هست، ناجور است!

 

 

هوشنگ‌خان