ضرورت توجه به برنامه‌ریزی‌های شهری

مهندسان و غفلت از مفهوم ایران در ایران ضرورت توجه به برنامه‌ریزی‌های شهری عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی در یادداشتی به مناسبت روز مهندس (۵ اسفند) بر ضرورت توجه به ایران در برنامه‌ریزی‌های شهری و ضرورت بازخوانی مفهوم ایران در ایران پرداخته است. متن نامه را زیر می‌خوانید: اندیشیدن به پیشینه تمدن ایران‌شهری در […]

مهندسان و غفلت از مفهوم ایران در ایران

ضرورت توجه به برنامه‌ریزی‌های شهری

عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی در یادداشتی به مناسبت روز مهندس (۵ اسفند) بر ضرورت توجه به ایران در برنامه‌ریزی‌های شهری و ضرورت بازخوانی مفهوم ایران در ایران پرداخته است. متن نامه را زیر می‌خوانید:

اندیشیدن به پیشینه تمدن ایران‌شهری در مسیر توسعه پایدار بازگشت به مفهوم ایران را مطرح می‌سازد. توسعه پایدار مفهومی است که توسط طرفداران محیط‌زیست رواج یافت. مبنای این رویکرد این بود که توسعه باید در چارچوب رعایت حق طبیعت محقق گردد تا عدم تعادل‌های گسترده را در پی نداشته باشد. براساس پیام اصلی مبدعان این نظریه، سرانجام هرگونه توسعه و ترقی بدون توجه به منابع زیست‌محیطی، انتقام طبیعت و ناپایداری را به همراه خواهد داشت.

این تعبیر از توسعه پایدار، پرسش‌هایی بنیادین را پیش‌روی می‌نهد که آیا مفهوم تعادل تنها دربرگیرنده تعادل در طبیعت است و یا آن‌که نتیجه اقدامات دولت‌ها، عمران‌گران و ما مهندسان نیز ممکن است موجب عدم تعادل در ساحت معنا و ناآرامی‌های گسترده در زندگی روز‌مره شهروندان شود. اساساً سهم ما در توسعه پایدار به مفهوم ساحت معنایی زندگی چیست؟ گفته می‌شود که جنگ ۷۲ ملت زمانی رخ می‌دهد که زندگی جوامع انسانی دچار عدم تعادل‌های معنایی می‌شود و گرنه جنگی واقع نمی‌شود. به‌نظر می‌رسد که ریشه‌ بسیاری از گرفتاری‌ها از بی‌توجهی به مفهوم معنا نشات می‌گیرد.

در این راستا اگر به تعادل معنایی در ساحت تمدنی ایران و ایران‌شهری برگردیم آن‌گاه باید بار دیگر توسعه فیزیکی مبتنی بر مهندسی را از منظری بالاتر مورد توجه قرارداده و دریابیم که اقدامات انجام شده در این حوزه تا چه حد سبب برهم خوردن تعادل‌های مذکور شده و تا چه حد بی‌وزنی، از جاکندگی و گمگشتگی را موجب شده است. اینجاست که ما مهندسان باید نسبت به پیامد اقداماتمان بیش‌تر تأمل کنیم.

ضرورت بازخوانی مفهوم ایران در ایران

مجموعه اقدامات در حوزه میراث فرهنگی و توسعه پایدار، حاکی از آن است که اگرچه غالب آنها از سر خیرخواهی و در جهت توسعه و ترقی ایران بوده است، اما حلقه مفقوده بسیار بزرگی در این میان وجود دارد که آن غفلت از مفهوم ایران به عنوان منبع الهام و کانون تعادل منطقه‌ای است؛ این مفهوم اهرم و منبع اثرگذار بزرگی در اختیار ملت-دولت ایران بوده، که از ظرفیت آن بهره‌برداری نشده است.

مبانی توسعه چه در برنامه‌های ۵ ساله پیش از انقلاب و چه در برنامه‌های ۵ ساله پس از انقلاب، جایگاه ایران را آن‌چنانکه باید و شاید مشخص نکرده‌اند. از چنین وضعیتی می‌توان تحت عنوان غربت ایران در ایران یاد کرد. برنامه‌های نوشته شده باید همچنان‌که از دستاوردهای دانش جهانی برخوردار می‌بودند، در چارچوب تاریخ ایران و تمدن ایران‌شهری نیز طراحی می‌شدند. اما عمدتاً دربرگیرنده پیام‌هایی بسیار عمومی‌اند تا پیام‌هایی ویژه ایران. اگرچه نگرش برنامه‌نویسان در برنامه‌های ۵ ساله گذشته، اغلب سیستمی و علمی بوده، در اکثر آنها ساختاری به نام ایران مورد غفلت قرار گرفته‌ است. این بی‌توجهی تقریباً عمومیت داشته و شامل برنامه‌ریزی با رویکردهای متمرکز و چپ‌گرایانه در ابتدای انقلاب و همچنین رویکردهای به ظاهر مبتنی بر بازار آزاد در دوره‌های اخیر می‌شود. برای جبران این وضعیت، باید به جستجوی راهی برآمد تا مجموعه اقداماتی که با هدف توسعه اتخاذ می‌شوند، منجر به گسترش عدم تعادل‌های رفتاری در جامعه نشوند.

کارکردهای منطقه‌ای ایران و برنامه‌های توسعه

طی سالیان اخیر، منابع الهام‌بخشی تمدنی در ایران‌شهر کم‌فروغ شده است. از منظر دامنه نفوذ داخلی و منطقه‌ای، مفهوم ایران دربرگیرنده کانونی تمدنی از سیحون تا خلیج‌فارس و از سند تا فرات بوده‌ است. آیا هنگام تدوین برنامه‌های توسعه، سرانجام نقش ایران در منطقه مورد توجه قرار گرفته است؟ ایرانی که می‌خواهیم پس از یک برنامه ۵ ساله داشته باشیم، چه جایگاهی در این منظومه در حوزه‌های سیاست خارجی، توسعه فرهنگی، توسعه اجتماعی و توسعه اقتصادی پیدا خواهد کرد؟ اگر ایران به عنوان کانون این حوزه تمدنی باز‌شناخته شود و مسؤولیت متناظر آن نیز پذیرفته شود. در این منظومه‌ فکری روند‌ها و تحولات پاکستان و افغانستان و یا کشورهای آسیای میانه با آبادانی و توسعه ایران به‌هم گره‌خورده است. این به مفهوم بازگشت به بارمعنایی است که نام‌هایی چون سمرقند، بخارا، جیحون و سیحون در ادبیات ایران داشته‌اند و اکنون غباری بر آنها نشسته است.

بخشش سخاوتمندانه سمرقند و بخارا به خال آن ترک شیرازی، نشان از حضور این نام‌‌ها در جهان‌بینی حافظ است. اگرچه وی به روایت خودش کم‌تر شیراز را ترک کرده است، اما ایران فرهنگی در جهان معنایی وی حضور فعال دارد. شیرین آن‌که، نام حافظ در زمان حیات خودش در جغرافیای ایران فرهنگی، حضور داشته و هندیان به شوق شکر شکن شدن چشم به راه سفر وی به هند بودند. این‌که «جای ایران فرهنگی در برنامه‌های توسعه مهندسی ایران کجاست» پرسش قابل تأملی است. از این رو است که باید مفهوم جاده ابریشم را بار دیگر بازخوانی کنیم. این بازخوانی در تمام اشکال ارتباطی، از جمله فضاهای عمومی که به‌دست مهندسان ساخته می‌شود مصداق می‌یابد.

آیا برنامه‌هایی که طراحی شده‌اند توانسته‌اند مفهوم کریدور توسعه اقتصادی، فرهنگی، علمی، مهندسی و ارتباطی را با کل منطقه متجلی سازند؟ تاریخ و همچنین موقعیت کنونی ایران نشان می‌دهد که فلات ایران مرکز تعادل منطقه در امنیت و توسعه تجاری، اقتصادی، فرهنگی و دانش بوده و دادوستد ایران در گستره‌ تمدنی خویش در تعامل تمامی موارد ذکر شده با هم رخ می‌داده است. تعداد زیادی از بزرگانی که از آنها به افتخار یاد می‌کنیم در چارچوب دولت – ملت ایران در وضع موجود قرار نمی‌گیرند. شماری از آنان به خراسان بزرگ تا شبه‌قاره، عده‌ای به آسیای میانه و گروهی دیگر به آذربایجان و قفقاز تعلق دارند. ولی همه‌ آنان به ایران در گستره‌ تمدنی آن تعلق دارند و ما همه آنان را به عنوان منابع معنوی خود تلقی می‌کنیم و به آنها افتخار می‌نماییم.

اشاره به نام بزرگان تاریخ ایران فقط به‌منظور یادآوری افتخارات تاریخی نیست. ما مهندسان در برابر این تاریخ پرافتخار مسؤولیت داریم و باید گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم. در گام نخست، بپذیریم که از ایران غفلت کرده‌ایم، و باید این غفلت را جبران نماییم. البته برخی قدرت‌های بزرگ عامدانه تلاش داشته‌اند به صورت تصنعی و با بارگذاری‌های غیرعادی در نقاط دیگر، مرکز تعادل منطقه را از ایران بیرون برند و مرکز و یا مراکز تعادل‌بدلی در پیرامون ایران ایجاد کردند. اینک همان مراکز تعادل‌های بدلی ناامنی در منطقه را موجب شده‌اند. آنچه در عراق، افغانستان، سوریه و شمال آفریقا و کشورهای دیگر رخ می‌دهد، محصول ایجاد کانون‌های بدلی توسعه بوده است. امنیت و توسعه منطقه در گرو بازگشت همه چیز به جایگاه اصلی خود است. البته به همین اندازه، درک صحیح از سهم و مسؤولیت ایران و ما مهندسان ایرانی به نگاه دوباره به منطقه و مفهوم ایران‌شهری مهم است.

ما ایرانیان و ما مهندسان ایران در برابر تمام کسانی که دنیای ذهنی‍شان ایران است، مسؤولیت داریم. این‌که در عرصه عمومی ایران مفهوم یکپارچگی ایران فرهنگی کم‌سو شده است، بیانگر آن است که تا چه حد از مفاهیم بنیادین دور شده‌ایم. سخن از ایران مقتدر بدون توجه به منظومه ایران‌شهری، غیرممکن است. اتفاق بسیار مهمی با توافق برجام رخ داده است و آن نگاه دوباره دنیا به حضور ایران در منطقه و جهان به عنوان کانون تعادل منطقه‌ است. توافق، البته اولین گام بود، و تداوم آن بازاندیشیِ معرفتی ژرف‌‌تر به توسعه پایدار در منطقه را طلب می‌کند.

تأمل در مفهوم ایران برای ما مهندسان، تفننی و رویاپردازانه نیست، بلکه امری راهبردی است. این نگاه معرفتی چون چراغی فرا روی ما است و راه را به ما نشان می‌دهد. برای مثال این نگرش در حوزه راه و شهرسازی در قالب ایجاد کریدورهای منطقه‌ای، اتصال شبکه راه‌های ایران به تمام شبکه راه‌های منطقه، شبکه راه‌های آسیایی، کریدور هوایی، توسعه قطار ایران تا کاشغر و مسیر ریلی از خلیج‌فارس تا فراتر از سیحون و یا از سند تا فرات، معنا پیدا می‌کند و راهنمای علما در این وزارتخانه است. در حوزه تجارت و تبادلات اقتصادی و خدمات مهندسی، نیز تأمل راهبردی و نگاه معرفتی در بازگرداندن ایران به کانون نظام برنامه‌ریزی بر مبنای دانش روز جهان راهنمای عمل خواهد بود؛ در برنامه‌های توسعه نیازمند برنامه‌ای هستیم که جایگاه ایران را در آن بازیابی کنیم و دچار از جاکندگی و بی‌وزنی نشویم و البته مهندسان از جمله ارکان اجرای این برنامه‌ها خواهند بود.

ایران باید بار دیگر کانون تفکر شود و ضروری است تا همه ما به منابعی که تمدن ایران‌شهری برایمان ایجاد می‌کنند بازگردیم، و مسؤولیت‌های خود را در این راه طولانی بپذیریم. امید است که ما مهندسان با گسترش این اندیشه، در اولین پرده، ارتباط با خود را که منجر به خلق اثرهای مهندسی در حوزه‌ معماری، شهرسازی، سازه‌ و صنعتی می‌شود و در پرده‌های بعدی ارتباط با منطقه و جهان که شناسای ایران و هویت ایرانی در جهان است را مورد ارزیابی و بازخوانی مجدد قرار دهیم.

 

(منبع صما)