توهم عصر دیجیتال استارت‌آپی!

توهم عصر دیجیتال استارت‌آپی!      از قدیم گفته‌اند که آدمیزاد، نباید دو بار از یک سوراخ گزیده شود، اما این‌که چرا ما ایرانی جماعت‌ اساساً میل داریم که راه به راه از یک سوراخ گزیده بشیم و عین خیالمان هم نیست را نمی‌دانم، حالا اگر این ضرب‌المثل از ممالک فرنگ به کشورمان رسیده بود، می‌گفتیم […]

توهم عصر دیجیتال استارت‌آپی!

     از قدیم گفته‌اند که آدمیزاد، نباید دو بار از یک سوراخ گزیده شود، اما این‌که چرا ما ایرانی جماعت‌ اساساً میل داریم که راه به راه از یک سوراخ گزیده بشیم و عین خیالمان هم نیست را نمی‌دانم، حالا اگر این ضرب‌المثل از ممالک فرنگ به کشورمان رسیده بود، می‌گفتیم آنها برای خودشان چیزی گفته‌اند و دخلی به ما ندارد!

    اول یک وسیله جدید و یا یک پدیده تکنولوژی، فرهنگی، اقتصادی را با سلام و صلوات و بدون ملاحظه و سبک و سنگین کردن و البته با شور و هیجان به استقبالش می‌رویم و به زندگی و کسب و کار و جامعه راهش می‌دهیم و با تعریف و تمجید از مزایای آن، شروع به استفاده می‌کنیم و خوب که در کار و زندگی‌مان جا افتاد و ریشه دواند و کم‌کم سر و کله معایب و مشکلات و دردسر‌های استفاده بی‌حساب و کتاب آن، پیدا شد و صدای چند نفر درآمد و از یکطرف کلی عاشق سینه چاک پیدا کرد و از یک طرف کلی مخالف و منتقد، به فکر مبارک‌مان می‌رسد که برای آن برنامه‌ای، قانون و مقرراتی، فرهنگی، پیوستی و یا حداقل اما و اگری دست و پا کنیم تا همینطور برای خودش و بسته به میل افراد جلو نرود و خسارت به بار نیاورد.

    از خودرو و تلویزیون و موبایل و اینترنت و بازی و ابزار و لوازم گرفته تا لباس و ماهواره و خرده‌فرهنگ و اصطلاحات خارجی و من درآوردی و شبکه مجازی و اجتماعی، همینطور دیمی و خودجوش و زیرپوستی می‌آیند و با هیجان و کلاس و درآمد و پز و رفاه‌‌اش هفت جوشی می‌شود که نه سرش پیداست و نه دمش!

    کلی برنامه و زحمت و تلاش و آموزش و برخورد و مقاومت و قانون و مقررات و بگیر و ببند راه می‌افتد تا جلو آن را بگیریم و کنترلش کنیم و به مدیریتش در آوریم، آخر کار هم از پس آن بر نمی‌آییم و دلخوش به آنچه از آموزش و فرهنگ‌سازی و هشدار و فیلتر و … کرده‌ایم، می‌نشینیم بالای گود و شعارهای خوشگل و دهن پرکن می‌دهیم و همیشه هم هستند یک عده که برایمان دست می‌زنند و هورا می‌کشند و احسنت و آفرین نثارمان می‌کنند.

    حالا هم نوبت استارت‌آپ‌ها و کسب و کارهای نوپا و نرم‌افزار و اپلیکیش و خدمات اینترنتی و دیجیتال است که آنقدر دچار ذوق‌زدگی و هیجان و شور و شعف شده‌ایم که دوباره حواسمان پرت شده است که برای آن، برنامه‌ای، فرهنگی، قاعده و قانونی، پیوستی، اجازه‌ای، مجوزی، مرجع ذی‌صلاح تخصصی، چیزی، تدارک ببینیم و همین‌طور به امان خدا رهایشان کرده‌ایم و دلمان را به مرکز ملی و شورای عالی و فتا و نماد خوش کرده‌ایم و برایمان مثل روز روشن است که اینها جور همه دستگاه‌های اجرایی و نهاد‌های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و اتحادیه و اصناف را می‌کشند و جای هیچ نگرانی نیست!

    عقل هوشنگ خانی ما اینطور می‌رسد که اگر با همین دست فرمان برویم، ۴ صباحی دیگر، هر کسی که از راه می‌رسد و پول و یا سوادی دارد از این نمد برای خودش کلاهی می‌دوزد که یا به سرش گشاد است و یا به سر دیگران! عده‌ای هم از آب گل‌آلود ماهی کپی، پیست را می‌گیرند و به اسم نرم‌افزار و اپلیکیش وطنی و ساخت ایران به هر شغل و کسب و کاری سرک می‌کشند و راه صد ساله را یک شبه طی می‌کنند و کم‌کم از فروشگاه مجازی و حراجی و آژانس اینترنتی و قالیشویی و سوپری و تأسیساتی و هزار و یک چیز دیگر مجازی، می‌رسیم به بانک مجازی و صرافی مجازی و دفتر خانه مجازی و مطب مجازی و نمی‌دانم مدرسه و دانشگاه و لابد بازداشتگاه و زندان مجازی!

    خیلی هم بد نیست، یک چند صدتایی کسب و کار مجازی پرسود و بی‌ضابطه و بدون در و پیکر به وجود می‌آید و یک چند صد هزارتایی کسب و کار از بین رفته و شغل‌های نابود شده و میلیون‌ها نفر بیکار سرگردان. بالاخره هر چه باشد برای عبور از عصر سنت و عقب‌ماندگی و رسیدن به تکنولوژی و مدرنیته، باید هزینه داد و البته اگر این هزینه از جیب مردم و به قیمت بدبخت کردن دیگران باشد، خیلی‌خیلی به مذاق سینه‌چاکان این نوع مدرن شدن و پیشرفت کردن، خوش می‌آید. خدا به دور…

 

هوشنگ خان