فصلنامه حقوق، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره ٤١، شمارۀ ٤، زمستان ١٣٩٠ مطالعهای بر میانجیگری بهعنوان روش دوستانه حلوفصل اختلافات یوسف درویشی هویدا استادیار گروه فقه و حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز * از این نویسنده تاکنون مقاله زیر در همین مجله منتشر شده است: «استفاده مستقیم از کارشناس در حلوفصل […]
فصلنامه حقوق، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره ٤١، شمارۀ ٤، زمستان ١٣٩٠
مطالعهای بر میانجیگری بهعنوان روش دوستانه حلوفصل اختلافات
یوسف درویشی هویدا
استادیار گروه فقه و حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
* از این نویسنده تاکنون مقاله زیر در همین مجله منتشر شده است: «استفاده مستقیم از کارشناس در حلوفصل اختلافات» سال ١٣٨٩، شماره ٤
چکیده:
میانجیگری یکی از مهمترین شیوههای دوستانه حلاختلاف است که اختلافات را در خارج از دادگاههای دولتی به صورت خصوصی و محرمانه و همچنین به طور سریعتر و ارزانتر نسبت به دادگاههای دولتی حلوفصل میکند. جلسات رسیدگی و حلوفصل اختلاف در میانجیگری مطابق با اراده طرفین جریان مییابد و توانایی و شخصیت میانجی و به ویژه تمایل و خواست طرفین به حلوفصل اختلاف مهمترین عامل در موفقیت شیوۀ میانجیگری و انعقاد موافقتنامه حلوفصل میباشد. میتوان با بهرهگیری بیشتر از میانجیگری، بخش مهمی از اختلافات را خارج از دادگاههای دولتی حلوفصل کرد و از تراکم دعاوی در دادگاهها کم کرد.
واژگان کلیدی: میانجیگری، میانجی، داوری، سازش، اختلاف.
مقدمه
اختلافات همزاد آدمی و جزو واقعیات زندگی بشری است. چرا که هـر یک از ما چشماندازها، منابع و آرمانهای خود را داریم، از طرز نگرش و انتظارهای خاصی برخورداریم و بر همین اساس نگرانیها و منافع هر یک از ما متفاوت از دیگران است. بنابراین طبیعی است که این تعلقات خاص ما با تعلقات سایر افراد تداخل نماید و در نتیجه اختلافات پدیدار شوند. (Moffitt and Bordon, 2005, p.1)
بدین سان از دیرباز دعوا و اختلاف در جوامع بشری وجود داشته است و برای حل آنها نیز روشها و راهحلهایی موجود بوده که در هر عصر و زمانی تغییر و تکامل یافته است. افزایش جمعیت در کنار رشد شهرنشینی و مسائل خاص آن، تحول سریع علوم و فنون و ورود صنایع ﻭ تولیدات جدید، نهضت خصوصیسازی و جهانی شدن و گسترش بازرگانیهای داخلی و خارجی از جمله عوامل مهمی بوده است که اختلافات را بیشتر و در عین حال پیچیدهتر از قبل گردانیده است. پدیدهای که دامنه و وسعت آن همچنان روبه فزونی است.
با افزایش اختلافات حلوفصل آنها از طریق نظام قضایی دولتی یعنی از طریق دادگاههای دولتی و توسط قضات منتخب دولت گذشته از اینکه هزینه زیادی را بر دولتها تحمیل میکند، منجر به تراکم کار و انباشته شدن پروندهها در دادگاههای دادگستری میگردد و این امر به دلیل تبعاتی همچون کُندی جریان حلوفصل اختلافات و پایین آمدن کیفیت رسیدگی ﻭ آراء و در نتیجه عدم اجرای صحیح و سریع عدالت نارضایتی اصحاب دعوا را به دنبال خواهد داشت.
همچنین خود طرفین اختلاف به ویژه در بسیاری از اختلافات تجاری به دلیل ماهیت خاص روابط و اختلافات تمایل چندانی به مراجعه به دادگاههای دولتی جهـت حلوفصل اختلافات خود ندارند چرا که میخواهند اختلاف خود را سریع تر و حتیالمقدور با هزینه کمتر و توسط اشخاصی که نسبت به موضوع مورد اختلاف تخصص دارند و بهطور محرمانه، خصوصی و غیرعلنی حلوفصل نمایند. (Houtte, 2002, p385) گاه نیز روابط کاری و ارتباطات آینده طرفین ایجاب میکند که اختلافات طرفین در یک محیط دوستانه و توأم با همکاری و تفاهم حلوفصل شود (همانند اختلافات بین همسایهها، زوجین، کارگر و کارفرما وخصوصاً اختلافات بین تجار) در نقطه مقابل حل اینگونه اختلافات در دادگاهها به روابط کاری و آتی طرفین لطمه وارد میسازد و طرفین را در حالت درگیری و نزاع باقی میگذارد. در این میان یکی از شیوههای مهم غیرقضایی حلوفصل اختلاف میانجیگری است که پیشینه طولانی در حلوفصل اختلافات دارد. (Mistelis, 2001, p 168, Stychin, 1999, p334
گفتار اول: مفهوم میانجیگری (Mediation)
الف- تعریف و اهمیت میانجیگری
در میان اقسام شیوههـای جایگزین حلوفصل اختلاف، میانجیگری پس از داوری، مهمترین و پرکاربردترین شیوۀ حلاختلاف است و از آن بهعنوان روشی که در مرکز ثقل شیوههای جایگزین حلوفصل اختلاف قرار دارد یاد شده است. (Marriott, 2005,p.450)
تعاریف مختلفی از میانجیگری شده است که به پارهای از آنها اشاره میکنیم. طبق یک تعریف، «میانجیگری روشی است که به وسیله آن طرفین اختلاف به کمک شخص ثالث به دنبال رسیدن به توافق مشترک هستند» (Hess,2005,p.70) تعریف فوق کلی است و بسیاری از شیوههای جایگزین حلوفصل اختلاف را دربر میگیرد. بنابر تعریف دیگر میانجیگری عبارتند است: «مداخله یک شخص ثالث مورد قبول (بیطرف) که اختیاری برای صدور رأی ندارد و به طرفین درگیر در اختلاف برای اینکه بهطور اختیاری به حلوفصل دو جانبه قابل قبول راجع به موضوعات مورد اختلاف دست یابند کمک میکند». (Berger, 2002,p.120)
بعضی از نویسندگان میانجیگری را بهعنوان پروسه ای تعریف میکنند که از طریق آن یک شخص ثالث بیطرف یعنی میانجی، مذاکرات میان طرفین را به منظور کمک به آنها در رسیدن به حلوفصل اختلاف تسهیل میکند. هدف پشت پروسه میانجیگری آن است که سریع ارزان و محرمانه باشد.(Tweeddale, 2005, p.6) همسو با همین تعریف در تعریفی دیگر، میانجیگری بهعنوان روش غیرالزامآوری توصیف شده است که در آن شخص ثالث بیطرف به طرفین اختلاف جهت رسیدن به حلوفصل مورد توافق درخصوص اختلاف مساعدت میکند و بنابراین میانجیگری بهعنوان هنر جمع کردن طرفین اختلاف جهت حلوفصل اختلاف تلفی میشود. یکی دیگر از نویسندگان در تعریف میانجیگری بر الزامآور نبودن نظر میانجی تأکید میکند. طبق این تعریف «میانجیگری جریانی است که به موجب آن میانجی که شخص ثالث بیطرف است با طرفین برای حلاختلافاتشان از طریق (انعقاد) موافقتنامه کار میکند به جای اینکه راهحلی را به آنها تحمیل کند.» (Mistellis,2001, p.205)
سرانجام طبق تعریف دیگر «میانجیگری روشی است که در آن یک ثالث بیطرف ]میانجی[ به طرفین اختلاف در حصول «حلوفصل خوشایند دو جانبه» (Mutually agreeable resolution) کمک میکند. هدف میانجیها تسهیل مبادله اطلاعات، تحریک تفاهم میان طرفین و تشویق ارائه راهحلهای مؤثر و سازنده است». (Kovach, 2005, P.304)
با توجه به آنچه گفته شد میتوان گفت میانجیگری روشی است که در آن شخص ثالث به طرفین اختلاف کمک میکند تا از طریق مذاکره و گفتگو و سنجش راهحلهای مختلف، اختلاف را بهطور دوستانه و بر مبنای توافق حلوفصل کنند. میانجی با کمک به طرفین در انجام مذاکره و پیشنهاد راهحلهای مختلف روند حلاختلاف را تسهیل میکند.[۱] چنانچه میانجی در پایان نظری هم ارائه کند این نظر برای طرفین الزامآور نیست و همچون پیشنهادی است که باید طرفین درخصوص آن توافق کنند. مزایای میانجیگری در مقایسه با داوری و روش قضایی حلوفصل اختلافات و به ویژه مزایایی از قبیل کم هزینهتر بودن، انعطافپذیری بیشتر، خصوصی و محرمانه بودن، حلوفصل اختلاف با توافق طرفین و امکان حفظ روابط آنها سبب شده است(James,1997, p.15) که در میان شیوههای مختلف غیرقضایی حلوفصل اختلاف میانجیگری بیشترین رشد را دارا باشد تحقیقات صورت گرفته نیز میزان بالای موفقیت میانجیگری را در حلوفصل اختلافات نشان میدهد که همین امر نیز موجب شده است که به میانجیگری به عنوان یک روش موفق و مؤثر در حلوفصل اختلافات نگریسته شود. (Berger,2002. P.281)
ب – تفکیک میانجیگری از داوری
وجوه تشابه زیادی میانجیگری را به داوری نزدیک میسازد: در هر دو روش اختلافات در خارج از دادگاههای دولتی حلوفصل میشوند. شخص یا اشخاص ثالث بیطرف (بهعنوان داور یا میانجی) در جریان حلاختلاف دخالت دارند. اختلافات به صورت غیرعلنی و خصوصی فیصله مییابند و نقش و اراده طرفین در جریان حلاختلاف (چگونگی رسیدگی داوری یا میانجیگری) پررنگ است. با این حال میان داوری و میانجیگری تفاوتهـای اساسی وجود دارد. این تفاوتها به ویژه از نحوۀ جریان حلاختلاف در این شیوهها و نتیجه کار آنها نشأت میگیرد: داوری همانند روش قضایی حلاختلاف به صورت ترافعی جریان مییابد و هر یک از طرفین شهود و ادله خود را نزد داور یا داوران معرفی و ارائه میکنند و پس از پایان رسیدگیها، رأی داور طرف ذی حق را مشخص میسازد. در آن سو میانجیگری روشی غیرترافعی است و حلاختلاف در محیطی دوستانه صورت میگیرد. از همین روست که هرگونه حلوفصل اختلافی تنها با توافق و رضایت طرفین صورت میگیرد و میانجی نمیتواند راهحلاختلاف را به آنها تحمیل کند.
رأی داور همانند حکم قاضی الزامآور است و نیازی به توافق طرفین ندارد اما میانجی با نزدیک ساختن طرفین به یکدیگر و روشن ساختن منافع واقعی آنها به جای موقعیتهای صرف حقوقی و ارائه راهحلهای مختلف تلاش میکند اختلاف را با رضایت طرفین حلوفصل کند.
اگر میانجی درخصوص اختلاف و حلوفصل آن نظری هم ابراز کند الزامآور نیست و در هر صورت حلاختلاف با توافق طرفین صورت میگیرد.
نقش طرفین در میانجیگری پررنگتر از نقش آنها در رسیدگیهای داوری است و انعطاف بیشتر آن اجازه میدهد که طرفین میانجیگری را با نیازها و خواستههای خود منطبق سازند. به دلیل حل دوستانه اختلاف فاصلهای که گاه میان طرفین در رسیدگیهای داوری ایجاد میشود در میانجیگری وجود ندارد. این امر در کنار بعضی مزایای دیگر موجب شده است که در موارد زیادی طرفین اختلاف، میانجیگری را بر داوری ترجیح دهند. در جهـت مقابل داوری از این امتیاز برخوردار است که اختلاف را به صورت قاطع فیصله میدهد اما حلوفصل اختلاف در میانجیگری مستلزم توافق طرفین است و ممکن است به دلیل عدم حصول توافق میانجیگری با شکست مواجه گردد و طرفین با وجود صرف هزینه و زمان، مجبور شوند اختلاف را از طریق روشهای دیگر (داوری یا رجوع به دادگاههای دولتی) حلوفصل کنند.
ج – تفکیک میانجیگری از سازش (Conciliation)
سازش یکی از روشهای ساده، غیررسمی و انعطافپذیر حلوفصل اختلافات است که مذاکرات دوستانه، سریع و کم هزینه را میان طرفین با کمک و مساعدت شخص ثالث مسیر میسازد. یکی از نویسندگان آن را بهعنوان «حلوفصل دوستانه (مصالحهآمیز) دعاوی با کمک شخص ثالث» تعریف کرده است (همسو با تعریف بالا بعضی دیگر از نویسندگان نیز سازش را بهعنوان روش مسالمتآمیز Mode Pacifiqe حلوفصل اختلافات تعریف کردهاند: (Jarrosson, 1987, p.176) در تعریف دیگری گفته شده است که «سازش یکی از روشهـای حلوفصل اختلافات است که از طریق آن طرفین درصدد بر میآیند که با جستجوی یک راهحل رضایت بخش برای هر دو طرف به اختلاف خود پایان دهند». شخص ثالث بیطرف موسوم به «سازشدهنده» (سازشگر=conciliator) تلاش میکند که طرفین درخصوص اختلافات موجود و راهحلهای آن مذاکره کرده و در پایان اختلاف طرفین، را با رضایت آنها حلوفصل کند.
درخصوص رابطه سازش و میانجیگری و معیار تفکیک این دو از هم نظر قاطعی وجود ندارد و حتی برخی از نویسندگان تفاوتی بین این دو نهـاد قائل نیستند و آنها را مترادف یکدیگر به کار میبرند. به نظر این قبیل نویسندگان سازش و میانجی که متضمن استفاده از شخص ثالث بیطرف به منظور حلوفصل اختلاف با توافق طرفین است تفاوت اساسی با هم ندارند و این واژهها را میتوان به عنوان واژههای مترادف[۲] به جای هم به کار گرفت. یکی دیگر از نویسندگان فرانسوی برای سازش و میانجیگری تعریف واحدی ذکر میکند. (Beguin,1987,p.3)
بعضی از دیگر نویسندگان تفاوت سازش با میانجیگری را ناشی از نقشی که شخص ثالث بیطرف یعنی سازشدهنده و میانجی در این دو روش برعهده دارند میدانند.
پاره ای از نویسندگان اعلام میدارند که اساس کار میانجی با سازشدهنده تفاوتی ندارد و تنها میتوان گفت که سازشدهنده در جریان حلوفصل اختلاف، بیشتر دخالت میکند (Hiberrid and Newman, 1004, p.19; Terre, 1991, p.476) و به تعبیر برخی از آنان سازشدهنده بهطور تاریخی شخصی است که گامهای بیشتری از میانجی برمیدارد.
فعالتر بودن نقش سازشدهنده نسبت به میانجیگری به این دلیل است که سازشدهنده جهت حلوفصل اختلاف علاوه بر ارائه پیشنهاد و راهحلهای ممکن، به تنظیم سازشنامه نیز مبادرت میکند.
در مقام ارزیابی این نظر باید گفت که علاوه بر آنکه میانجی نیز میتواند به طرح پیشنهاد و تنظیم موافقتنامه حلوفصل بر مبنای شروط مورد توافق طرفین اقدام کند معیار فوق در حالتی که تلاشهای شخص ثالث به حلوفصل اختلاف منجر نشود هیچگونه کارآیی ندارد.
به عبارت دیگر بر فرض اینکه پذیرفته شود ملاک تفکیک سازش از میانجیگری فعالتر بودن سازشدهنده نسبت به میانجی به دلیل شرکت نکردن میانجی در طرح پیشنهاد و تنظیم سازشنامه باشد این معیار تنها در صورتی سازش را از میانجیگری جدا میسازد که طرفین درخصوص اختلاف به توافق برسند.
معیار دیگری که ممکن است بهعنوان ملاک تفکیک میانجیگری از سازش مطرح باشد این است که در سازش گذشت طرفین و اعطای متقابل امتیاز از سوی هر یک از طرفین، ماهیت سازش را تشکیل میدهد اما ممکن است موافقتنامه حلوفصل که در پایان میانجیگری منعقد میشود چنین گذشتهای متقابلی وجود نداشته باشد و طرفین یا یکی از آنها را هـیچ یک از حقوق خود صرفنظر نکند. (Kemicha, 1996,p.69)
[۱] به همین دلیل است که از میانجیگری به عنوان «مذاکره تقویت شده« (Superchargeg Negotiation) و یا «مذاکره سازمانیافته» (Structured Negotiation) یاد شده است: (Soo, 2000, p.207; Marriott, 1998, p.471)
[۲] رنه داوید استاد بزرگ فرانسوی نیز بدون آنکهصراحتاً مقایسهای میان سازش و میانجیگری به عمل آورد ذیل عنوان «داوری و سازش»(arbitrage et conciliation) مینویسد: «با این همه بین داوری و سازش تفاوت اساسی وجود دارد: راهحل پیشنهادی به وسیله «سازشدهنده» یا «میانجی» باید به وسیله طرفین ذینفع مورد قبول قرار گیرد.» (David, op.cit,p.11)
این نظر نیز تنها به نتیجه سازش و میانجیگری پرداخته است در آن علت اصلی تفاوت و تمیز میانجیگری و سازش بهعنوان روشهای حلاختلاف بیان نشده است. برخی از نویسندگان ما در بیان تفاوت سازش و میانجیگری ضمن اشاره به فعالتربودن نقش سازشگر نسبت به میانجی به این دلیل که سازشگر در پایان سازشنامه یا […]
دیدگاه بسته شده است.