این نظر نیز تنها به نتیجه سازش و میانجیگری پرداخته است در آن علت اصلی تفاوت و تمیز میانجیگری و سازش بهعنوان روشهای حلاختلاف بیان نشده است. برخی از نویسندگان ما در بیان تفاوت سازش و میانجیگری ضمن اشاره به فعالتربودن نقش سازشگر نسبت به میانجی به این دلیل که سازشگر در پایان سازشنامه یا […]
این نظر نیز تنها به نتیجه سازش و میانجیگری پرداخته است در آن علت اصلی تفاوت و تمیز میانجیگری و سازش بهعنوان روشهای حلاختلاف بیان نشده است.
برخی از نویسندگان ما در بیان تفاوت سازش و میانجیگری ضمن اشاره به فعالتربودن نقش سازشگر نسبت به میانجی به این دلیل که سازشگر در پایان سازشنامه یا گزارش اصلاحی تنظیم میکند ولی در میانجیگری نقش میانجی محدود بوده و تنها طرفین را به حلاختلاف تشویق میکند، نوشتهاند «در نظامهای حقوقی که سازش عمل تشریفاتی بوده و سازشنامه میان طرفین الزامآور است (مانند ایران) تفاوت سازش و میانجیگری آشکار میباشد چرا که میانجیگری نیاز به تشریفات نداشته و رأیی هم در آن صادر نمیشود تا الزامی باشد» (مصلحی و صادقی، ١٣٨٣، ص ١٣٧). این نظر نیز تفاوت اساسی میان سازش و میانجیگری را بهعنوان دو روش حلاختلاف بیان نمیکند. زیرا صرف نظر از آنکهصرفاً به نتیجه سازش یعنی سازش به عنوان حلوفصل اختلاف و نه روشی جهت حلاختلاف توجه شده است به این مسأله پاسخ نمیدهد که اگر طرفین از طریق میانجیگری به حلوفصل اختلاف بپردازند و موافقتنامه حلوفصل تنظیم کنند این موافقتنامه چه تفاوتی با سازش نامهای دارد که طرفین در خارج از دادگاه و خارج از اسناد رسمی امضاء کردهاند و چگونه باید تشخیص داد که در روش اول از میانجیگری استفاده شده است و در روش دوم از سازش.
میتوان گفت در عرف مامعمولاً به سازش بیش از آنکه بهعنوان یک روش حلاختلاف نگریسته شود نتیجه میانجیگری جهت حلاختلاف به شمار میآید یعنی شخص ثالث بین طرفین اختلاف اقدام به میانجیگری میکنند تا بین آنها سازش برقرار کند و سازش در این میان بهعنوان یک روش حلاختلاف اصالت ندارد. در قانون آیین دادرسی مدنی نیز همین نگرش در مورد سازش غلبه کرده و سازش غالباً معادل حلوفصل اختلاف تلقی شده است.
بر همین اساس سازش میتواند با کمک شخص ثالث و یا بدون دخالت و مشارکت وی تحقق یابد اما در میانجیگری لزوماً، اختلاف با مساعدت میانجی فیصله مییابد.
گفتار دوم: اقسام مختلف میانجیگری
الف میانجیگری قضایی و غیرقضایی (Médiation eXtrajudiciaire et judiciaire)
تقسیم میانجیگری به میانجیگری قضایی و غیرقضایی بر مبنای نحوۀ ارجاع اختلاف به میانجیگری صورت میگیرد. چنانچه طرفین خود توافق کنند که اختلاف را از طریق میانجیگری حلوفصل کنند با میانجیگری غیرقضایی یعنی میانجیگری خارج از دادگاه یا میانجیگری به موجب موافقتنامه مواجه هستیم. میانجیگری قضایی ناظر بر حالتی است که پس از طرح اختلاف در دادگاه و در اثنای رسیدگی به دعوا، قاضی اختلاف طرفین را به میانجیگری ارجاع کند. این روش بدان معنی است که رسیدگی به دعوا در دادگاه تا مشخص شدن نتیجه میانجیگری معلق میماند و چنانچه تلاش میانجی جهـت حلاختلاف مثمرثمر نباشد، رسیدگی به دعوا در دادگاه از سر گرفته خواهـد شد. ارجاع اختلاف به میانجیگری توسط دادگاه میتواند به پیشنهاد طرفین و یا به ابتکار خود قاضی صورت گیرد. (Tarzia, 2005, p.22)
با توجه به اینکه ارجاع اختلاف به میانجیگری اصولاً با توافق طرفین صورت میگیرد میانجیگری قضایی را جز در صورتی که هر دو طرف راضی به ارجاع اختلاف به میانجیگری باشند میتوان ارجاع اجباری نامید و از این لحاظ میتوان میانجیگری را به میانجیگری اجباری و اختیاری (Mediation facultative ou obligatoire) تقسیم کرد. مبنای تقسیمبندی اخیر، اختیاری یا اجباری بودن ارجاع اختلاف است. در میانجیگری اجباری نیز که در موارد خاص قانونی قاضی با وجود عدم رضایت طرفین یا یکی از آنها اختلاف را به میانجیگری ارجاع میکند. حلوفصل اختلاف مستلزم توافق طرفین است و از این حیث تفاوتی با میانجیگری اختیاری ندارد و اجباری بودن تنها ناظر بر ارجاع اختلاف است.
ب میانجیگری میان زیان دیده و مجرم (Victim offender mediation)
میانجیگری میان مجرم و زیاندیده از جرم که سالیانی است وارد ادبیات حقوقی کشورهای مختلف شده اصطلاحی است که در محدودۀ عدالت کیفری (‘riminal justice) مورد استفاده قرار میگیرد. امروزه استفاده از میانجیگری بهعنوان یکی از مهمترین شیوههـای ای.دی.آر از مرزهای حقوق خصوصی گذر کرده و به قلمرو حقوق کیفری رسیده است. برخلاف مدلهـای سنتی و کلاسیک عدالت کیفری یعنی عدالت سزادهنده که تأکید بر جرم و مجازات مجرم و عدالت بازپرورانه که تأکید بر بزهکار و اصلاح وی دارد در عدالت ترمیمی (Restorative justice) با رویکردی جدید توجه اصلی به زیان دیده معطوف میشود. در این راستا و با هـدف جبران خسارت زیان دیده از جرم و از بین بردن یا کاستن از آلام وی تلاش میشود که در چارچوب فرایند مذاکره و مصالحه اختلاف بین زیاندیده و بزهکار حلوفصل شود و به بهترین طریق ممکن و مطابق با نیازها و خواستهای قربانی جرم، ضررهای وارد بر او جبران گردد (نجفی ابرندآبادی، ١٣٨٢، ص ٣).
تفاوت این نوع میانجیگری با سایر اقسام میانجیگری این است که در اینجا میانجیگری میان اشخاصی مطرح است که درگیر در جرم و تحت تأثیر آن بودهاند. تمرکز و تأکید اصلی در این نوع میانجیگری بر نیازها و انتظارات قربانی جرم و بررسی این امر است[۱] که چگونه مجرم میتواند ضررهای وارد شده بر وی را جبران کند.
ج میانجیگری تسهیلکننده (facilitative mediation) و ارزیابیکننده (evaluative
(mediation
تقسیم میانجیگری به میانجیگری تسهیلکننده و ارزیابیکننده مبتنی بر نقش میانجی در جریان میانجیگری است. در میانجیگری تسهیلکننده میانجی به تسهیل مذاکرات میان طرفین و حلوفصل اختلاف بر مبنای توافق آنها میپردازد. تعریف کلی میانجیگری نیز که پیشتر از آن یاد شد ناظر بر همین قسم از میانجیگری است که تسهیل مذاکرات میان طرفین و حلوفصل اختلاف را هدف خود قرار میدهـد. از این دیدگاه میانجیگری چهـرههایی از علم جامعه شناسی، روان شناسی، اخلاق و سایر علوم و زمینههای غیرحقوقی را با خود همراه دارد.
ساختارسازی برای مذاکرات طرفین، بازکردن مجدد کانالهای ارتباطی مسدود شده، تشویق مستقیم مذاکرات میان طرفین و ترغیب آنها به انعقاد موافقتنامه اعمالی است که در زمرۀ مأموریتهای میانجی قرار میگیرد بیآنکه در این میان بر حقوق قانونی طرفین اختلاف تأکید گردد.
اما در میانجیگری ارزیابیکننده میانجی بیشتر بر حقوق قانونی طرفین درگیر در اختلاف تکیه میکند. میانجی بهطور مستقیم (شخصاً) ویا غیرمستقیم (از طریق دیگران) به ارزیابی حقوق و موقعیتهای قانونی طرفین میپردازد و دربارۀ موضوع مورد اختلاف ارزیابی و نظر خود را اعلام میدارد و تلاش میکند که طرفین را به حلوفصل اختلاف بر مبنای نظر مزبور ترغیب کند طبیعتاً موفقیت این میانجیگری زمانی روشن میشود که طرفین موافقتنامه حلوفصل منعقد کنند. (Ibid)
با وجود آنچه گفته شد نباید در تفاوت و جدایی این دو سبک میانجیگری زیادهروی کرد. میانجیگری میتواند هم تسهیل کننده و هم ارزیابی کننده باشد. در واقع نوع میانجیگری یعنی تسهیل یا ارزیابیکننده بودن آن موضوعیت ندارد، بلکه آنچه دارای اهمیت است و میانجی باید مدنظر قرار دهد این است که استفاده از چه روشی احتمال حلوفصل اختلاف را افزایش میدهد. در اغلب مواد نیز میانجیها با بهرهگرفتن هم زمان از هر دو روش اختلافات را حل و فصل میکنند. (Tackaberry and Marriott, 2003,p.453; Berger, 202, p.246)
در مورد میانجیگری تقسیمبندی دیگر نیز صورت گرفته است که از مهمترین آنها تقسیم میانجیگری به میانجیگری سازمانی یا نهادی (institutional mediation) و میانجیگری موردی یا اتفاقی (ad hoc mediation) است. همچون داوری، در میانجیگری سازمانی یا نهادی نیز، طرفین توافق میکنند که میانجیگری مطابق با قواعد و مقررات یک مؤسسه (یکی از مؤسسات فعال در امر حلوفصل اختلاف که دارای قواعد خاص میانجیگری باشد) صورت گیرد.
در جهت مقابل، در میانجیگری موردی یا اتفاقی، طرفین توافق میکنند که اختلاف خود را به کمک یک میانجی حلوفصل کنند بدون آنکه اجرای قواعد یک مؤسسه خاص در میان باشد. بنابراین در این میانجیگری، نحوۀ انتخاب میانجی، وظایف و اختیارات وی و در کل چگونگی جریان میانجیگری و تشریفات حاکم بر آن با توافق طرفین مشخص میگردد.
از لحاظ نوع اختلافات و یا طرفهای اختلاف، میانجیگری را میتوان به میانجیگری داخلی و بینالمللی تقسیم کرد. میانجیگری محلی یا جامعهای (community mediation) و میانجیگری همسایگی (neighbothod mediation) عنوانهـای دیگری است که برای توصیف قلمرو و محدودهای که در آن موضوعات مورد میانجیگری مطرح میشود به کار میروند. در میانجیگری محلی یا جامعهای میانجیگری برای حلوفصل اختلافات و تعارضات میان اشخاص در قلمرو یک جامعه، گروه یا جماعت خاص به کار گرفته میشود.
میانجیگری همسایگی اصطلاحی است که برای حلاختلافات میان اشخاصی که در یک جامعه محلی یا در همسایگی هم زندگی میکنند به کار میرود و در آن اختلافات مختلفی از قبیل اختلافات ناشی از سروصدا و شلوغی (noise) رفتارهـای ضداجتماعی (antisocial behavior) مسائل مرزی (boundary problems) و غیره حلوفصل میشود. این میانجیگری بهویژه در صورتی که توسط میانجی مجرب اداره شود میتواند به درصد قابل توجهی از اختلافات فیصله دهد.
گفتار سوم: نحوة حلوفصل اختافات
الف- ارجاع اختلاف به میانجیگری
جز در موارد استثنایی که اختلافات به صورت اجباری به میانجیگری ارجاع میشود، علی الاصول به جریان افتادن میانجیگری نیز همچون سایر شیوههـای غیرقضایی حلوفصل اختلاف مستلزم توافق طرفین است.
موافقتنامه میانجیگری قراردادی است که طبق آن طرفین توافق کنند که اختلافات خود را از طریق میانجیگری حلوفصل کنند. این قرارداد میتواند قبل از بروز اختلاف یعنی بهعنوان یکی از شروط قرارداد اصلی منعقد گردد و یا پس از حدوث اختلاف و به صورت قراردادی مستقل (Berger,2002, p.129) تفاوتهای میان موافقتنامه میانجیگری و موافقتنامه داوری این است که انعقاد موافقتنامه میانجیگری به معنای حلوفصل قطعی و حتمی اختلاف نیست چرا که ممکن است تلاشهای میانجی در جهت حلاختلاف به نتیجه نرسد و طرفین مجبور شوند که اختلاف خود را از طریق روشهای دیگر حلوفصل کنند. برخلاف داوری و روش قضایی حلاختلاف که رأی الزامآور نتیجه دعوا را در هر حال معلوم خواهد ساخت در میانجیگری حلوفصل اختلاف، تنها با توافق طرفین امکانپذیر است. (Ibid, p.133)
تفاوت دیگر موافقتنامه میانجیگری با موافقتنامه داوری این است که هر یک از طرفین به تنهایی نیز میتواند موافقتنامه میانجیگری را نادیده بگیرد و در هر زمان به جریان میانجیگری خاتمه دهد امری که در داوری ممکن نیست و هیچ یک از طرفین نمیتواند با چشمپوشی از موافقتنامه داوری، دعوی خود را در دادگاه مطرح کند.
سرانجام این نکته قابل ذکر است که میانجیگری جهت حلوفصل اختلاف ممکن است به ابتکار میانجی آغاز گردد. یعنی بدون آنکه موافقتنامهای وجود داشته باشد خود میانجی جهـت حلوفصل اختلاف میان طرفین تلاشهای خود را آغاز کند. با آغاز تلاشهـای میانجی، طرفین با شرکت در پروسه میانجیگری رضایت فعلی خود را اعلام میدارند. چنانچه تلاشهای میانجی به حلوفصل اختلاف منجر گردد، موافقتنامهای که در پایان منعقد میگردد تفاوتی با موافقتنامه در سایر موارد یعنی جایی که میانجیگری با توافق اولیه طرفین به جریان افتاده است نخواهد داشت. (Kemicha, 1996, p.65)
ب – آیین رسیدگی میانجیگری
آیین رسیدگی میانجیگری و قواعد حاکم بر حلوفصل اختلاف به صورت انعطافپذیری به توافق طرفین و نیز تشخیص و ارادۀ شخص میانجی بستگی دارد.[۲] جریان کلی میانجیگریها بدین صورت است که پس از ارجاع اختلاف به میانجیگری و تعیین میانجی هر یک از طرفین در حضور طرف دیگر خلاصه ای از دعوا و ادعاها و دلایل خود را بیان میدارد و اسنادی که ادعاهای وی را ثابت میکند ارائه میکند. در ابتدای جلسه مشترک، میانجی کلیاتی راجع به ماهیت پروسه میانجیگری و فرصت های حاصله از آن بیان خواهد کرد. پس از این مرحله که میانجی با اختلاف طرفین و ادعاها و دلایل آنها آشنا میشود وی با هر یک از طرفین بهطور جداگانه و خصوصی درباره اختلاف و ادعاها و مستندات و خواستههـای آنها گفتگو میکند و تلاش میکند دیدگاه های آنها را به هم نزدیک سازد.
در صورتی که میانجیگری به صورت نهادی یا سازمانی جریان یابد، مقررات مؤسسه یا سازمانی که طرفین بر اجرای قواعد آن توافق کرده اند تشریفات حاکم بر میانجیگری را مشخص خواهد کرد. بهعنوان نمونه «در قواعد میانجیگری دیوان داوری بینالمللی لندن» (London ‘ourt of international arbitration mediation procedure) که از اول اکتبر ١٩٩٩ به مرحله اجرا گذاشته شده است و دارای ١١ ماده و یک شرط پیشنهادی جهت درج در قراردادها است نحوۀ ارجاع اختلاف به میانجیگری و چگونگی رسیدگی میانجی و حلوفصل اختلاف و نیز نحوۀ خاتمه میانجیگری مشخص گردیده است.
ج میانجی و نقش وی در جریان حلوفصل اختلاف
میانجی شخص ثالث بیطرفی است که بدون داشتن اختیار صدور رأی الزامآور، به طرفین در حلوفصل اختلاف کمک میکند. نقش میانجی در موفقیت میانجیگری بسیار مهـم و حیاتی است بهگونهای که یکی از عوامل اصلی حلوفصل اختلافاتی که به میانجیگری ارجاع میشود وجود میانجی مجرب و با صلاحیت است (Shaw, 1996, p.85) هر چند میانجی، قاضی یا داور نیست که تصمیمات الزامآور اتخاذ کند اما حضور وی در جریان میانجیگری پایه اساسی این روش را تشکیل میدهد و در کنار سایر بسترهای لازم، تلاشهـای وی در جهـت کم کردن فاصله میان طرفین و نزدیک کردن خواست های آنها به هـم به حلوفصل اختلاف منجر میشود. طرفین اختلاف میتوانند با مشخص کردن چارچوب میانجیگری وظایف و اختیارات میانجی را نیز مشخص کنند وطبیعتاً میانجی باید با رعایت توافق طرفین به میانجیگری بپردازد. با این حال ماهیت میانجیگری به نحوی است که آزادی عمل میانجی از وی سلب نمیشود و میانجی همواره میتواند از ابتکار و داشتهها و مهارت خویش در حل و فصل اختلاف بهره گیرد.
در مورد وظایف میانجی در یک نگاه کلی میتوان گفت که میانجی باید به طرفین جهـت حلوفصل اختلاف مساعدت کند و راهحلها و انتخابهای مختلفی را که ممکن است مورد پذیرش طرفین قرار گیرد ارائه و پیشنهاد کند.
اما بهطور دقیق تر باید گفت که میانجی باید به طور دقیق و همراه با صبر و حوصله، حرفها و ادعاهای طرفین را بشنود و مهارت «خوب گوش کردن» را در خود تقویت و در میانجیگری به کار بندد. لازم است میانجی کشمکشها و برخوردهـای احساسی و هیجانی طرفین را کنترل کرده و کانالهای تماس میان طرفین را باز نگه دارد. او باید با تشویق انعطافپذیری، توجه و تمرکز طرفین را از گذشته به آینده تغییر دهد. میانجی علاوه بر طرح راهحلهای مختلف باید طرفین را تشویق کند که خود آنها نیز پیشنهادها و راهحلهای سازنده و مؤثر درخصوص حلوفصل اختلاف ارائه کنند.
د- موافقتنامۀ حلوفصل
هدف اصلی میانجیگری حلوفصل سریع و منصفانه اختلاف است و میانجی باید به همین منظور و با نزدیک ساختن دیدگاههای یکدیگر به هم، آنها را به پذیرش راهحل مشترک ترغیب کند. با این حال میانجی باید از اعمال فشار بر طرفین اجتناب کند و اگر چنین به نظر برسد که جریان میانجیگری در حال سوءاستفاده قرارگرفتن است و هیچگونه حلوفصلی درخصوص اختلاف حاصل نخواهد شد به میانجیگری خاتمه دهد. (Marriott, 2003, p.452) حتی از لحاظ اخلاقی گفته شده است که میانجی حق دارد و حتی تکلیف دارد که علیه موافقتنامه ای که بهطور آشکار برای یکی از طرفین به دلیل در تنگنا قرار گرفتن توسط طرف قویتر غیرعادلانه است وارد عمل شود.
در کنار یک میانجی خوب و بیطرف، مهمترین عاملی که برای موفقیت میانجیگری لازم است تمایل طرفین به حلوفصل دوستانه اختلاف است. چنانچه طرفین یا یکی از آن دو قصد واقعی برای حلوفصل مسالمتآمیز اختلاف نداشته باشند و تنها بر موقعیت حقوقی صرف خود و نه منافع حقیقی خود تکیه کنند، تلاشهای یک میانجی خوب و توانا نیز نتیجهای در بر نخواهد داشت.
در صورتی که طرفین یا یکی از آنها به هر دلیل تمایل به ادامه میانجیگری نداشته باشد و یا احساس کند که روش میانجیگری قادر به حلوفصل اختلاف نیست و یا میانجی به همین نتیجه برسد میانجیگری خاتمه خواهد یافت. در مورد شکل موافقتنامه حلوفصل نیز باید گفت که هر چند توافق طرفین میتواند به صورت شفاهی نیز منعقد شود در عمل غالب این موافقتنامهها به ویژه در اختلافات مهم به صورت کتبی منعقد میشوند و به طور معمول شخص میانجی است که مفاد موافقتنامه را تنظیم و به امضاءءی طرفین میرساند نحوۀ اجرای موافقتنامهها موضوع دیگری است که در اینجا مجال ورود به آن و بحث بیشتر دربارۀ آن نیست و فقط بدین نکته اشاره میکنیم که در حالحاضر، برخلاف رأی داوری امکان اجرای مستقیم قراردادهایی که پس از خاتمه میانجیگری منعقد میشوند وجود ندارد و در صورت استنکاف از اجرا، طرف ذینفع بر مبنای قرارداد باید اقامه دعوا کند. هر چند که چون در میانجیگری اختلافات به صورت دوستانه و بر مبنای تراضی حلوفصل میشود اغلب توافقات به صورت اختیاری اجرا میشوند.
گفتار چهارم: استفاده بیشتر از میانجیگری در ایران
بهطور کلی میتوان گفت که حلوفصل اختلافات خارج از دادگاهها و رجوع به اشخاصی غیر از قضات منصوب، از لحاظ شرعی فاقد اشکال و حتی مورد تأکید قرار گرفته است.
نه تنها در مورد مشروعیت سازش (صلح) بین مسلمانان و جواز حلوفصل اختلافات از این طریق نیز همانند داوری، تردیدی وجود ندارد بلکه بر حلاختلافات میان مسلمانان و رفع منازعات بر مبنای سازش و تلاش در این جهت بسیار تأکید شده است. آیات و روایات زیادی مسلمان را به صلح و سازش حل منازعات از این طریق فرا میخواند. در قرآن کریم آمده است:
«و الصلح خیر» (سورۀ نساء، آیه ١٢٨= صلح بهتر است). «انما المؤمنون اخوۀ فاصلحوا بین اخویکم» (سورۀ الحجرات، آیه ١٠= همانا مؤمنان با هـم برادرند پس میان برادران خود صلح و سازش برقرار نمایید). در آیات دیگری نیز همچون آیه ٣٥ و ١١٤ سورۀ نساء و آیه ١ سورۀ انفال و آیه ٩ سورۀ حجرات تأکید قرآن کریم بر صلح و سازش مشاهده میشود.
آیات و روایت مزبور نشانه اهمیت صلح و سازش در اسلام و تأکید بر حلوفصل دوستانه اختلافات در این دین آسمانی است. بالاتر از آن در بسیاری از متون اسلامی تشویق به سازش از سوی قاضی بهعنوان یکی از آداب شایسته قضاوت، مورد تأکید قرار گرفته است (صادقی، ١٣٨٤، ص ١٦٥). به همین منظور قاضی میتواند بین اصحاب دعوا اقدام به میانجیگری کند و آنها را به سازش و حلوفصل دوستانه اختلاف ترغیب کند و این اقدام و اختیار که بعضی از فقها بر استحباب آن نظر دادهاند، مختص امور مدنی نیست و امور کیفری (جرائم تعزیری) را نیز در بر میگیرد (حسینی، ١٣٧٨، صص ٣٦٨).
گذشته از آنکه جواز و مشروعیت روشهای دوستانه حلاختلاف از لحاظ شرعی مورد تردید قرار ندارد، با توجه به نحوۀ حلوفصل اختلاف در این روشها و از جمله میانجیگری باید گفت که کلیه شرایط و حساسیتهای خاصی که فقها در مورد روش داوری قابل اعمال دانستهاند در این روشها الزامی نیست. این تفاوت ناشی از نحوۀ حلوفصل اختلاف در داوری و سایر شیوههای جایگزین حلوفصل اختلاف است. همانگونه که گفته شد، داور همچون قاضی، به تمییز حق از ناحق میپردازد و رأی وی همچون حکم قاضی، حقوق طرفین دعوا را مشخص میسازد. بنابراین طبیعی است که در مورد روش داوری و شخصی که به داوری میپردازد حساسیت های زیادی وجود داشته باشد کهاحیاناً حقوق اشخاص بازیچه افراد ناصالح قرار نگیرد و عدالت در برابر خواستها و یا ناآگاهی این اشخاص قربانی نشود. اما در روش میانجیگری مسؤولیت تعیین و تمییز حقوق بر عهدۀ خود طرفین قرار میگیرد. میانجی هم اگر در این میان دخالت دارد، نقش وی تنها نزدیک کردن طرفین به هـم و تسهیل حلوفصل اختلاف است. پس بهعنوان مثال اگر در مورد داوری بسیاری از فقها عقیده دارند که شرط رجولیت در مورد قاضی تحکیم نیز جاری است، نمیتوان این حکم را به میانجی نیز تعمیم داد. چرا که میانجی رأی الزامآور صادر نمیکند و تنها تلاش میکند که اختلاف را با تراضی طرفین فیصله دهد.
بنابراین میتوان گفت که از لحاظ شرعی نفوذ میانجیگری و سازش و حلوفصل اختلافات از این طریق مورد تأکید قرار گرفته است و پسندیده است که اشخاص اختلافات خود را با استفاده از این روشهای دوستانه حلوفصل کنند و لازم نیست که اختلافات خود را با مراجعه به قضات (قضات منصوب) حلوفصل کنند.
نتیجه
با توجه به آنچه بیان شد میتوان گفت که بنا به دلایلی که مهمترین آن، تراکم موجود در دادگاههای دولتی و کندی و گرانی رسیدگیهای قضایی است در کنار داوری شیوههای جدیدی در نظام حلوفصل اختلافات داخلی و بینالمللی پدیدار شده است. مشخصه اصلی این شیوهها، حاکمیت اراده طرفین بر جریان رسیدگی و حلاختلاف است. بهگونهای که در آنها رأی الزامآور صادر نمیشود و اختلافات به صورت دوستانه و با توافق طرفین اختلاف حل و فصل میشود. میانجیگری یک شیوۀ مناسب و مؤثر جهت حلوفصل اختلافات است. حلوفصل اختلافات از طریق میانجیگری و نیز سایر شیوههای جایگزین حلوفصل اختلافات به کاهش اختلافات در دادگاهها منجر میشود و بدین ترتیب دعاوی مطرح در دادگاهها با سرعت بیشتر و کیفیت بهتری رسیدگی و حلوفصل میشوند.
میانجیگری یکی از شیوههای جایگزین حلوفصل اختلاف است که به صورت غیرترافعی ﻭ بر مبنای توافق طرفین، اختلاف را حلوفصل میکند و رسیدگی و روند حلاختلاف مطابق با اراده و خواست طرفین جریان مییابد. تجربه و مهـارت میانجی و آشنایی وی با موضوع مورد اختلاف و تمایل طرفین به حلوفصل دوستانه اختلاف مهمترین عوامل موفقیت میانجیگری است. استفاده از میانجیگری برای طرفین اختلاف مزایای زیادی را در بر دارد که از آن جمله حلوفصل سریعتر و ارزانتر اختلاف، خصوصی و محرمانه بودن جریان رسیدگی و حلاختلاف، حاکمیت اصل ارادۀ طرفین و دوستانه بودن روند رسیدگی و حلاختلاف قابل ذکر است. به منظور کاستن از تراکم کار دادگاهها و حلوفصل اختلافات از طریق میانجیگری لازم است اقدامات مناسب جهت ترویج و شناسایی بیشتر این شیوه صورت گیرد. از جمله اقدامات مهم در این خصوص، ایجاد بستر مناسب جهـت فعالیت مؤسسات داوری و سایر مؤسسات فعال در حلاختلاف که حلوفصل اختلافات از طریق میانجیگری ﻭ سازش و نیز ترویج این شیوههای حلاختلاف و تهیه و انتشار قواعد میانجیگری و معرفی میانجیهای واجد صلاحیت و اقدام به میانجیگری در موارد لازم، جزو فعالیتهـای آنها باشد قابل ذکر است.
منابع و مآخذ
الف فارسی
قرآن کریم
۱- حسینی، سیدمحمد، (١٣٧٨)، «نقش میانجیگری در فصل دعاوی و پاسخدهی به نقض هنجارها»، مجله دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره ٤٥.
٢.-شیری، عباس، (١٣٨٥)، «پارادایمهای عدالت کیفری، عدالت سزادهنده و عدالت ترمیمی»، مجله دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره ٧٤.
۳- صادقی، محمدهادی، (١٣٨٤)، «قضازدایی در حقوق جزای اسلامی»، الهیات و حقوق مجله دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره ١٥ و ١٦.
۴- مصلحی، علی حسین و صادقی، محسن، (١٣٨٣)، «نگاهی به شیوههای جایگزین حلوفصل اختلاف »(ADR)، نامه مفید، مجله دانشگاه مفید، شماره ٤٦.
انگلیسی
– Béguin, Jacques, (1987), L’arbitrage Commercial International, Universite McGill.
– Berger, K. P., (2002), Private Dispute Resolution: Negotiation Mediation Arbitration, Vol. 2.
– Caprass, Oliver, (2002), Les Sociétés et l’arbitrage, LGDJ, Paris.
– Connerty, Anthony, (2001),“Dispute Resolution in the Oil and Gas Industry: Recent Trends”, Arbitration: the Journal of the Chartered Institute of Arbitrators, Vol. 67, No. 2.
– David, René, (۱۹۸۲), L’arbitrage dans le commerce international, Paris, Economica.
– Hess, Berkhard, (2005), “Médiation et Contentieux de la Consommation”, Mediation et Arbitrage: Alternative Dispute Reolution, Loïc Cadiet et Thomas Clay et Emmanuel Jeuland (ed), Paris.
– Hibberd, P. R., and Newman, Paul, (2004), ADR and Adjudication in Construction Disputes.
– Houtte, H. V., (2002), The Law of International Trade, 2 nd Edition, London
[۱] در کنار عناصری همچون اظهار حقیقت (لازم است که بزهکار با پذیرش حقیقت گناهکاری خود را بپذیرد و پیش شرط شرکت در فرایندهای ترمیمی، پذیرش مسئولیت به جای انکار بزه است) رودررویی (ملاقات یا تماس چهـره به چهـره و مستقیم میان طرفین) توافق (توافق بزه دیده و بزهکار بر سر نحوۀ جبران آسیبهای وارد شده) حمایت (تأکید بر جنبههـای حمایتی به ویژه حمایت از زیان دیده) غیرعلنی و محرمانه بودن (غیرعلنی و محرمانه برگزارشدن محاکمه) یکی از عناصر اصلی عدالت ترمیمی داوطلبانه بودن است. عدالت ترمیمی نیاز به شرکت داوطلبانه بزه دیده و بزهکار دارد و هیچ گونه اجبار، تهدید و ترسی نباید در بین باشد: شیری، ١٣٨٥، صص ٢٣١-٢٣٩.
[۲] به تعبیر یکی از نویسندگان محدوده شیوههای میانجیگری تنها با قدرت خیال طرفین و میانجی محدود میشود: (Pryles, 1998, p.112)
فصلنامه حقوق، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره ٤١، شمارۀ ٤، زمستان ١٣٩٠ مطالعهای بر میانجیگری بهعنوان روش دوستانه حلوفصل اختلافات یوسف درویشی هویدا استادیار گروه فقه و حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز * از این نویسنده تاکنون مقاله زیر در همین مجله منتشر شده است: «استفاده مستقیم از کارشناس در حلوفصل […]
دیدگاه بسته شده است.