از هرچه بگذریم، از مد نمیتوان گذشت! همیشه هم وضع اینطور نمیماند، یعنی به نظر هوشنگخانی ما، نمیشود که هر چند وقت یکبار یک موضوعی اتفاق بیفتد و بعد داستان دنباله دار آن شروع شود، حالا شانسی و اتفاقی و یا حساب شده، نمیدانم، ولی انگار یکدفعه یک چیزی مد میشود و در زمان […]
از هرچه بگذریم، از مد نمیتوان گذشت!
همیشه هم وضع اینطور نمیماند، یعنی به نظر هوشنگخانی ما، نمیشود که هر چند وقت یکبار یک موضوعی اتفاق بیفتد و بعد داستان دنباله دار آن شروع شود، حالا شانسی و اتفاقی و یا حساب شده، نمیدانم، ولی انگار یکدفعه یک چیزی مد میشود و در زمان کوتاهی از انواع مدل آن هم رونمایی شود.
بحث اختلاس و رانت میشود از چند ده میلیون و چند صد میلیون شروع میشود و به هزار هزار میلیون میرسد و هر کسی در هر جایی یک جابهجایی و یا حرکت مالی مشکوک میبیند، اسمش را میگذارد اختلاس و رانت و اگر از دستش بربیاید در صفحه اول و تیتر اصلی و سر خط خبرهای روزنامهای خبرگزاری، بخش خبری، قرارش میدهد و اگر هم سمبهاش پر زور نباشد خدا برکت دهد به شبکههای اجتماعی که اساساً کشته مرده همین خبرها هستند. البته این افراد کاشف الرانت بر دو دستهاند یا میخواهند درست یا غلط رانت و اختلاسی را بر ملا سازند و یا اینکه قرار است بنده خدایی را کله پا سازند!
شور و هیجان رانت و اختلاس هنوز تمام نشده است که یکدفعه حرف و حدیث فیشهای نجومی و در ادامهاش حقوقهای نجومی و کمکم املاک نجومی و در همین اواخر هم استخدام نجومی و نمیدانم مصوبه شبه نجومی و بعد جوابیهای بر دروغهای نجومی و کلاً همه چیز، نجومیاش مد میشود و باز همان کاشف الرانتها به کشف و شهود کهکشان رو میآورند و راه به راه نجوم رصد میکنند.
البته همهاش بحثهای کلان اقتصادی و حرف و حدیثهای سیاسی و جناحی هم نیست، اول سال یک طرحی، لایحهای مصوب میشود و حرف از وام مسکن چند صد میلیون ریالی همه جا را پر میکند، بلافاصله داستان شروع میشود هنوز قسطی شدن خانهها تکلیفش معلوم نشده است، خودروی قسطی از راه میرسد و بعد نوبت به یخچال و اجاق و الایدی قسطی میشود و کمکم میرسیم به لباس و آجیل عید قسطی و اگر سال زودتر تمام نشود به نان و شیر و تخممرغ قسطی هم میرسیم!
البته در برخی مواقع هم کار آنقدرها هم سلسلهوار و پیوسته نیست، یک چیزی پیش میآید و عدهای خوششان میآید و آن کار میشود مد، از مد شدن احساس تکلیف و روشنفکری و مردمی بودن گرفته تا مد مدرک و نشان و عنوان، از لباس و پوشاک و کفش و کلاه گرفته تا مدل مو و گوش و ریش و چشم و چانه!
هر چه هست، حکماً یک حکمتی دارد که یکدفعه خلایق اینجور پشت سر یک مد، سینه میزنند و سر و دست میشکنند. تا آنجا که حتی دیده شده است، برای پاسداشت و زنده نگهداشتن و اثبات آن از جان گرامی هم مایه میگذارند و خم بر ابروی مبارک هم نمیآورند! از زندانی شدن بابت اختلاس و رانتتراشی و آبروریزی گرفته تا دردسرهای کاشفالنجومی و مرگومیر سلفی گرفتن و عملهای مانکنی، تا هدیه گرفتن دستبند فولادی بخاطر معوقات قسط و بدهیهای بانکی، تا انواع و اقسام پایمردیها و استواریها که برای حفظ و صیانت از مد و از مد نیفتادن آن انجام میدهند و همه مصیبتهای آن را به جان میخرند!
عقل هوشنگخانی ما آنقدرها قد نمیدهد که این چیزها را آنطور که باید و شاید، بفهمد و درک کند. کمتر کسی را هم اطراف خودمان میشناسیم که به این حد از درک و فهم رسیده باشد که بتواند توضیحی یا دلیلی درست درمان در باب مد شدن تب مد پرستی به ما بدهد، بنابراین و علیالحساب صبر میکنیم تا این چهارصباح باقی مانده از سال هم به آخر برسد شاید با عوض شدن سال، یک حول حالی یا منقلبالقلوبی و یا عقل و تدبیری در کار این سینهچاکان مد، اتفاق بیفتد و فرجی حاصل شود!
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.