بالای گودنشینان گودنشین! از اول هم همینطور بوده، همیشه عدهای قبراق و سرحال و همه فن حریف، بالای گود نشستهاند و حواسشان ششدانگ جمع است و بهتر از آن وسط گودیها کار بلدند و راه به راه کوچینگ میکنند و نظریه میدهند و من آنم که رستم جهان را گرفت فرمایش میفرمایند و عدهای […]
بالای گودنشینان گودنشین!
از اول هم همینطور بوده، همیشه عدهای قبراق و سرحال و همه فن حریف، بالای گود نشستهاند و حواسشان ششدانگ جمع است و بهتر از آن وسط گودیها کار بلدند و راه به راه کوچینگ میکنند و نظریه میدهند و من آنم که رستم جهان را گرفت فرمایش میفرمایند و عدهای هم وسط معرکه جان میکنند و عرق میریزند و با اکوان دیو دست و پنجه نرم میکنند و همیشه هم بدهکار زمین و زمان هستند و باید بحر طویل حضرات بالای گود را به گوش جان بشنوند!
ای بابا، کاری که ندارد، زیر یک خم رکود را بگیریند کمی همت و مدیریت چاشنی کار کنید و بعد بزکشش کنید برود پی کارش! تورم مادر مرده هم که رقمی ندارد یعنی از اولش هم نداشت، دیگر چوب زدن بر افتاده که هنر نمیخواهد که مدعی خاک مال کردن دماغ ایشان، شدهاید. آن بیکاری هم که دوایش کار است و چیزی که در این آب و خاک فراوان است کار، اینکه شما اهل تعامل و گفتوگو نیستید و هر چه زور زدید نتوانستید این دو دلداده را به هم برسانید، تقصیر دیگران که نیست حتماً یک کاسهای زیر نیم کاسه هست وگرنه کنتراتی میدادید به بروبچ، حالا یک روزه که نه ولی خانهپُرَش یک ماهه ملتی را سرکار میگذاشتند چه برسد به چند میلیون نفر!
گپ و گفت و پای میز نشستن و با بیگانه به زبان بیگانه سخن گفتن که افتخار و مباهات ندارد، ما هم سالها همین کار را کردیم البته به زبان شیرین فارسی، حالا شما آخرش یک برنامه جامع اقدام مشترک بیرون دادید ما یک بیانیه! آنقدرها توفیری ندارد که یک کلاغ، چهل کلاغش میکنید.
کافی است یک حساب دو، دو تا، چند تا بکنید میبینید لااقل ۲۰۰، ۳۰۰ درصدی تورم روی دست ملت گذاشتهاید، حالا کلاهتان را قاضی کنید ما حساب و کتابمان ضعیف است یا کارنامه مشروطی شما! ما که با مهر و محبت، این بازار خانه و کاشانه را زمینگیر کردیم، آنقدر تعلل کردید و سالتو و بارانداز و درخت افکن نزدید که دوباره نفسش چاق شده و یک خشت از آن اجتماعیهایتان روی خشت نرفته است. اقتصاد که قربونش بروم هم که نه بیمار بود نه حال ندار، حالا هم بیمار است و هم حال ندار، سالم تحویل گرفتید، لااقل سالم تحویل میدادید! بگذریم …
ما که از بدشانسی یا از خوششانسی است نمیدانم، ولی تا حالا وسط گود نبودهایم، اما بالای گود، تا دلتان بخواهد بودهایم، بگویید نگویید، غر و لند هم کردهایم و البته خواهیم کرد، از فنون کشتی و زیرآبزنی و کیک بوکسینگ هم نه سر در میآوریم و نه دلمان میخواهد سر در بیاوریم، نسخه پیچی صفر تا صددرصدی و قضاوت و حکم نهایی بدون فرجامخواهی هم صادر نکردهایم، خیلیها هم مثل بنده هستند که نه میدان دیدهاند و نه هماوردی در گود داشتهاند، اما زبان مبارکشان آنچنان به نوازش و نیش و کنایه و زبان مبارکمان لال آمار و ارقام یکهویی و خلقالساعه سرشان گرم است که انگار باید مارادونا و مسی و رونالدو را رها کرد و استاد را گرفت!
حال دلمان را خوش میکنیم که ایشان میدان ندیدهاند و زیر و بم نمیدانند و بر آنها حرجی نیست، دلمان از این دوستان بالای گودنشین که عمری را در آن وسط گود بهسر بردهاند و از فشار تماشاگر و ناداوری و تحریم و چوب لای چرخ کردن و بیپولی و بد بدن بودن رقبا و ۱۰ تا به یکی آنها و دشمنان دوستنما و هزار و یک جور داستان و قصه و سناریو و غصه خبر دارند، پر است که چرا مرغشان یک پا دارد و لااقل یک خط در میان از آنچه شده و کاری که انجام گرفته و موفقیتی که کسب شده و راهی که رفته شده حرف و سخنی از باب تنوع هم که شده به زبان گلهمندشان جاری نمیشود.
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.