پایان یک استراتژی؛ تجاوز خارجی جواب نداد حوادث و اتفاقاتی که این روزها در منطقه جنوب غرب آسیا در حال وقوع است، بیش از هر چیز بیانگر آن است که دوران کارآمدی «استراتژی تغییر حکومتها با استفاده از تجاوز خارجی» به سر آمده و نه تنها در متون تئوریک روابط بینالملل جایگاهی ندارد که در […]
پایان یک استراتژی؛ تجاوز خارجی جواب نداد
حوادث و اتفاقاتی که این روزها در منطقه جنوب غرب آسیا در حال وقوع است، بیش از هر چیز بیانگر آن است که دوران کارآمدی «استراتژی تغییر حکومتها با استفاده از تجاوز خارجی» به سر آمده و نه تنها در متون تئوریک روابط بینالملل جایگاهی ندارد که در صحنه عمل هم با شکست مواجه شده است.
به گزارش مهر، سکه این استراتژی البته؛ نزد بازیگران نظام بینالملل سالهاست که از رونق افتاده اما در پی مواجهه نظام سلطه با بیداری اسلامی از سال ۲۰۰۹ به بعد، این راهبرد این بار با تاکتیک جنگ نیابتی و به پشتوانه بازوان منطقهای غرب کلید خورد به این امید که نقشه سیاسی منطقه به شکل مطلوب خودشان تغییر پیدا کند.
در این سناریو، اتاق فکر عبری-غربی با اتکا به شهوت سیریناپذیر حکام دستنشانده عربی و بلاهت آنان در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران، تلاش کرد ضمن مشغول ساختن محور مقاومت، از الگو شدن انقلاب اسلامی ایران در دومینوی انقلابهای عربی جلوگیری کند و از این رهگذر طراحی مناسب خود را برای نقشه سیاسی جنوب غرب آسیا به مرحله اجرا گذارد.
این طراحی اما؛ امروز پس از گذشت چندین سال به دلیل اشتباهات محاسباتی متعدد، نه تنها نتیجه مطلوبی در پی نداشته که عملاً موجبات اقتدار بیشتر جبهه مقاومت و شکست سنگین حامیان تروریسم تکفیری را فراهم آورده است.
امروز صحنه میدانی نبرد در عراق و سوریه از سویی و صحنه سیاسی این مواجهه از سویی دیگر، شاهد دست برتر جریان مقاومت و شکست و زبونی کسانی است که به خیال باطل برتری در منطقه آتش تروریسم تکفیری را شعلهور ساختند، نکتهای که در ادامه عراق و سوریه در بحرین و یمن هم قابل مشاهده است.
این رخدادها همان چیزی است که هفتههای اخیر پدرخواندههای تروریسم در منطقه را به تکاپو انداخته تا شاید بتوانند با حفظ آبرو از این مهلکه بگریزند و لذا سفر ناگهانی عادلالجبیر به عراق و سفر ملک سلمان به جنوبشرق آسیا از یک سو و تلاش گسترده ترکیه برای حفظ سازمان و ساختار سیاسی جریان معارضه به ویژه در سوریه در همین راستا قابل ارزیابی است.
از سویی برآوردهای سیاسی-امنیتی از اوضاع منطقه بیانگر شکست تروریستهای نیابتی در عراق و سوریه است به گونهای که هم تحکیم و تثبیت موضع دولت بشار اسد را در سوریه به دنبال داشته و هم اقتدار دولت عراق را به رخ کشیده است. از سوی دیگر هم شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد موضع دولت دونالدترامپ در مواجهه با بحران ایجاد شده در جنوبغرب آسیا تفاوتهای زیادی با رویکرد و موضع دموکراتها دارد، به گونهای که دیکتاتورهای منطقه را از بابت تداوم حمایتهای کاخ سفید دچار تردید و نگرانی کرده است.
بر این اساس؛ آنچه میتوان برای آینده منطقه جنوب غرب آسیا متصور بود، قطعاً خلاف آن چیزی است که در محاسبات تروریستها و حامیان منطقهای و بینالمللی آنها آمده بود، به گونهای که محور مقاومت با راهبری جمهوری اسلامی ایران و هماهنگی دولتهای عراق و سوریه و کمک سیاسی و نظامی روسها و البته با مجاهدت نیروهای میدانی قدرت و توان رزمی-سیاسی خود را به رخ کشیده و در حال جمع کردن بساط فتنهگری تکفیریها در منطقه است.
در این میان نشست و برخاستهای گاه و بیگاه اقمار دولت سعودی در منطقه نظیر شورای همکاری خلیجفارس و… هم نتوانسته و از این پس هم نخواهد توانست اراده خود را با فتنه گری و تزریق پول و تسلیحات، بر ملتهای منطقه تحمیل کند. به همین دلیل هم هست که در ماههای اخیر شاهد برخی وساطتهای ملتمسانه از سوی این کشورها برای بازسازی روابط خود با تهران بودهایم، چه، همه اینها به درستی دریافتهاند که حرکت بر مدار کینهتوزانه آلسعود در رابطه با موضوعات منطقه نه تنها منفعتی برایشان نداشته و ندارد که در آینده منطقه و با وجود یک ایران مقتدر با حلقهای از حامیان قدرتمند، اساساً جایگاه مناسبی برایشان متصور نیست.
در پایان باید به این نکته مهم اشاره داشت که بحران تحمیل شده به جنوب غرب آسیا که با هدف تجزیه منطقه و تغییر برخی حکومتها صورت گرفت، تاکنون حداقل دو نتیجه روشن به دنبال داشته است، اول اینکه؛ راهبرد تغییر حکومت با استفاده از زور بیگانه و تجاوز خارجی دیگر جواب نخواهد داد و دوم اینکه؛ هندسه جغرافیایی-سیاسی- امنیتی منطقه جنوب غرب آسیا براساس خواست و اراده ملتهای این منطقه رقم خواهد خورد و دیگر نمیتوان در کاخ سفید نشست و برای خاورمیانه و نقشه آن طراحی و سناریونویسی کرد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.