همینه که هست!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی همینه که هست! خیلی در لفافه و ایهام و ایجاز می‌خواستم خدمت مبارک شما خوانندگان گرانقدر عرض کنم که رویم به دیوار، زبانمان لال، یک‌خط درمیان ما خلق‌ا… ایرانی‌جماعت هم همین‌جور الکی و از باب تخیل و توهم و خود بزرگ‌بینی و کمی تا قسمتی ساده‌دلی و خجستگی، دیگه زیادی […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

همینه که هست!

خیلی در لفافه و ایهام و ایجاز می‌خواستم خدمت مبارک شما خوانندگان گرانقدر عرض کنم که رویم به دیوار، زبانمان لال، یک‌خط درمیان ما خلق‌ا… ایرانی‌جماعت هم همین‌جور الکی و از باب تخیل و توهم و خود بزرگ‌بینی و کمی تا قسمتی ساده‌دلی و خجستگی، دیگه زیادی خودمون را تحویل گرفته و برای همدیگر نوشابه باز می‌کنیم!

یعنی اینجور برایتان بگویم که اگر این حرف‌های خودی و بی‌خودی امروز را نخوانید به صواب نزدیک‌تر است، اعصاب‌تان راحت و آرام‌تر و سردردی برایتان حاصل نخواهد شد، میل، میل شماست هرجور که راحتید ولی وظیفه هوشنگ‌خانی ما بود که اخطار و انذار بدهیم تا خدای‌ناخواسته بعد گله‌گذاری نفرمایید.

عالم و آدم را پُر کرده‌ایم که ما در میهمان‌نوازی، روی دست نداریم و آنقدر میهمان‌نوازیم که بیا و ببین که آنچنان سنگ‌تمام می‌گذاریم، آنقدر مهربان و با لطف و بزرگوار برخورد می‌کنیم که هیچ راهی جز شرمندگی برای میهمان باقی نمی‌گذاریم و از همین قسم حرف‌های خوشگل خوشگل!

یا در فقره انصاف و رواداری و رعایت حقوق دیگران (از خانواده و فامیل و همسایه و همکار گرفته تا کف شهر و مشتری و کاسب) چنان فرهیخته و زبانزد و استثنائی هستیم که برخی اوقات از خودمان و منافع‌مان می‌گذریم، اما نمی‌گذاریم آب در دل دیگری تکان بخورد و یک مشت حرف‌های خوشگل خوشگل دیگر!

خلاصه که جوری حرف می‌زنیم و زمین و زمان را شاهد می‌آوریم و برایش شعر و ضرب‌المثل و حکایت ساخته‌ایم که خودمان هم باورمان شده است که در انصاف و میهمان‌نوازی و مراعات حقوق دیگران و از خودگذشتگی و یک کرور صفات خوب و درجه یک، شهره آفاق و نامبروان منطقه غرب آسیا و شاخ آفریقا و ینگه دنیا و آخرین نقطه شرق و جنوبگان! هستیم و هرچه از مهر و محبت و همدلی و همکاری و مراعات و رواداری مردم دیگر کشور‌ها می‌گویند، در برابر عظمت روح و استواری شخصیت و مناعت‌طبع و بزرگواری ما، قصه‌ای بیش نیست!

ما که می‌گوییم بهتر است برخی از ما ملت همیشه در صحنه مدعی، کمی کلاه‌مان را بالاتر بگذاریم و سرفراز و سینه ستبر کرده و قبول کنیم که بیش از حد دچار اغراق و شیفتگی در رابطه با صفات خوب و بهترین و برترین‌هایمان شده‌ایم، ولی در هنگامه عمل و وقتی شاعر می‌فرماید خوش بود گر محک تجربه آید به میان، بدفرم سیه روی شده و قافیه را در برابر میل و نظر و منافع و راحتی و آسایش خودمان می‌بازیم و برای دو ریال سود بیشتر و اندکی درآمد افزون‌تر و حساب تپل‌تر، چشم‌مان را بر همه آن صفات بر روی کاغذ مانده می‌بندیم و تا آنجا که جا داشته باشد، تخت گاز می‌رویم که برخی اوقات خودمان هم از هنر و خلاقیت و سرعت عمل‌مان جا خورده و سورپرایز می‌شویم چه رسد به بقیه!

البته فقط موضوع پول و درآمد نیست، علاقه به شانه خاکی جاده‌ها خصوصاً در زمان ترافیک‌های سنگین، رگ گردنی شدن برای چند متر جای پارک و یا یک وجب سایه درخت و میل شدید به دور زدن هر صف و نوبت و انتظاری، سر و صدا و شلوغی در زمان استراحت خلق‌ا.. و یادگاری نوشتن روی آثار باستانی و پخش کردن زباله در ساحل و کوه و جنگل، کم گذاشتن در ارائه خدمات به نسبت پول دریافتی و قس‌علیهذا، همه‌‌اش زیر سر همین قصه پرغصه نفع و درآمد و راحتی و میل و نظر مبارک است!

این‌ها را نگفتیم که همین اول سالی و بلافاصله پس از پایان تعطیلات، حال مبارک را بگیریم، ولی خداییش بهتر است وقتی که یک جوالدوز به دیگران می‌زنیم یک سوزن ناقابل هم به خودمان بزنیم و از یک جایی به‌بعد کمی وا بدهیم و کوتاه بیاییم، یا صبح خروس‌خوان تا آخر شب شغال‌خوان، از فضائل و صفات و فرهیختگی دم نزنیم و یا لااقل کمی حفظ ظاهر کنیم و وسط همه منفعت‌طلبی و فقط به فکر خودمان بودن، هرازچندگاهی حال و وضع و موقعیت و شرایط و شأن و جیب و آبرو و رضایت دیگران هم برایمان مهم باشد!

 

هوشنگ‌خان