حرفهای خودی و بیخودی غذاسازهای ویترینی نابغه! نمیدانم ما جدیداً به این کشف و شهود رسیدهایم و یا واقعاً این پدیده فاجعه در کیفیت و طعم و مزه خوراکیها و غذاها، به دست با کفایت برخی از رستورانها و بیرونبرها و فستفودها رقم خورده است! جدیجدی برخی از هموطنان گرامی در امر تولید غذای […]
حرفهای خودی و بیخودی
غذاسازهای ویترینی نابغه!
نمیدانم ما جدیداً به این کشف و شهود رسیدهایم و یا واقعاً این پدیده فاجعه در کیفیت و طعم و مزه خوراکیها و غذاها، به دست با کفایت برخی از رستورانها و بیرونبرها و فستفودها رقم خورده است!
جدیجدی برخی از هموطنان گرامی در امر تولید غذای ویترینی دارای نبوغ و خلاقیت بالایی هستند، یعنی جوری ظاهر چیزی که پخته و سرخ و کباب و دَم کردهاند با یک غذای واقعی آن هم از نوع مرغوبش، مو نمیزند ولی در طعم و کیفیت و عوارض جانبی چیزی از فاجعه کم ندارد که سوای غش در معامله و ناراحتی مشتری و حیف و میل کردن مواد اولیه و اجحافی که انجام دادهاند، به جهت چنین صحنهآرایی دلچسب و ظاهرفریبی باید لوح و مدال و تندیسی به ایشان تقدیم کرد.
در ایام تعطیلات سال نو به دلایلی همچون جبر روزگار و یا منباب تنوع و تفریح (که سرمان را بخورد) در چند وعده غذایی، جان بیمقدار خودمان را به دست خدا سپردیم و فستفود و غذای سنتی و آش و حلیم از بیرون سفارش دادیم تا همینجور شانسی شانسی بشویم عبرت روزگار خودمان.
نمیدانم شما گرامیان هم در این یک ماه اخیر با چنین تجربه محیرالعقولی روبهرو شدهاید یا شانس و اقبال هوشنگخانی، اینبار با ما چپ افتاده بود؟ البته از آنجا که تا دلتان بخواهد اهل پیگیری و تحقیق و بررسی هستیم، از چندین و چند نفر در مورد داشتن یا نداشتن تجربه مشابه سؤال کردیم که از بخت بد ما خلقا… ایرانی جماعت بینوا، حداقل یک خط در میان با سؤال ما انگار تازه زخم کهنه باز شده و گوشی برای گله و شکایت پیدا کرده باشند و در برخی موارد چنان قصیدههای جانسوزی روایت کردند که علیالحساب ما درد خودمان را به کُل فراموش کردیم!
ظاهراً اینکه پول زیاد و بیحساب پرداخت کنی و یک محصول بیکیفیت و بدطعم برایت تدارک ببینند، تازه بخش خوب ماجراست و باید متوجه بشوی شانس هم آوردهای! اینکه سر و کارت با دکتر و بیمارستان نیفتاده است بدون حرف و حدیث از آن بینوایی که هم پول داده هم حالش گرفته شده است و هم مسمومیت و دلدرد و نامیزانی گوارش گریبانش را گرفته و دکتر و سرم و آمپول لازم شده و خرج دارو و درمان هم به مصیبتهایش اضافه شده است، ۳بهبر هیچ جلو هستیم! ولی اینکه محصول بیکیفیت و بدطعم و مسمویت و مشکل گوارشی گریبانت را گرفته و هزینههای مترتب بر آنها را پرداخت کرده باشی ولی باز ۳برهیچ از آن بینوایی که همه اینها را به سرش آمده است و آبروریزی در مقابل میهمان هم به آن اضافه شده است، جلو باشی، خودش نوعی شانس و اقبال است که احوال دل سوخته، دل سوخته داند، از شمع بپرسید سوز جگر ما…!
به هرحال اولاً میخواهیم از این تریبون استفاده کرده و خدمت آن دسته از طبخکنندگان غذا که با استفاده از متریال مرغوب و با کیفیت و با هنر آشپزی و صبر و حوصله و با حفظ جانب انصاف و رواداری کباب و چلو و جوجه و همبر و پیتزا و حلیم و آش خوب و خوشمزه و درستدرمان تحویل خلقا… میدهند و به همان نسبت هم پول میگیرند (و حتی برخی اوقات کمی هم بیشتر میگیرند) عرض کنیم که دست شما درد نکند، خدا خیرتان دهد و درد و بلایتان بخورد توی سر آن اندک افرادی که با شعبده و ترفندهای بدیع و بیبدیل، مواد اولیه متوسط و ضعیف را چنان طرح و آب و رنگی میدهند که با غذا و خوراکی درجه یک مرغوب مو نمیزند و به جهت احتیاط قیمتش را هم دولا پهنا حساب میکنند که لطف و محبتشان تکمیل شود! البته آن بچهزرنگهایی هم که با ادعای قیمت مناسب و اقتصادی و تخفیف ویژه و این قسم حرفهای قشنگ قشنگ، همان نامرغوبهای بنجل را در طبق بیاخلاصی قرار داده و مشتری از همهجا بیخبر را سورپرایز میکنند، دست کمی از آن گرانفروشهای غذای بیکیفیتساز ندارند، هرچند لااقل داغ مضاعفی بر دل مشتری نمیگذارند!
به هرحال در این دوره وانفسای گرانی، مراقب باشید کیش و مات غذاهای ویترینی نشوید!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.