حرفهای خودی و بیخودی دانش مصنوعی! در مورد هوشمصنوعی و هنر و ظرافت و حال و آینده و چیستی و چراییاش همه ما به کم و بیش اطلاعاتی داریم و اینقدر این مقوله جذاب و عجیب و تأثیرگذار است که هر کسی را به نحوی درگیر قد و بالا و رنگ و رخ و […]
حرفهای خودی و بیخودی
دانش مصنوعی!
در مورد هوشمصنوعی و هنر و ظرافت و حال و آینده و چیستی و چراییاش همه ما به کم و بیش اطلاعاتی داریم و اینقدر این مقوله جذاب و عجیب و تأثیرگذار است که هر کسی را به نحوی درگیر قد و بالا و رنگ و رخ و هنر و کفایت خود کرده است و البته با عنایت به فهم و درک هوشنگخانی ما و آنچه در حرف و رفتار خلقا… دیدهایم، صدی به نود مردم اطلاعات چندانی در رابطه با این جناب ندارند ولی به شدت علاقهمند هستند خودشان را مطلع و حتی صاحبنظر نشان دهند (حالا این چه سودی دارد نمیدانم!) و ایضاً اینکه یکخط درمیان نسلهای Z و Y و بخشی از Xها و آلفاها هر چند روز یکبار به این صرافت میافتند که بخشی از وقت و انرژی خود را برای فراگیری هوشمصنوعی و دانش و چگونگی کاربرد و چگونگی شکلگیری و این قسم چیزها خصوصاً در مسیر درس و مشق و کار و کسب و زندگی خود، بگذارند و قبل از آنکه دیر شود این دانش را که یحتمل مثل بلد بودن کامپیوتر و کار با گوشیهای هوشمند که در روزگاری غیرلازم و دور از دسترس بود ولی به سرعت واجب و لازم و ضروری شد، دیر یا زود این جناب هوشمصنوعی هم جزء جدانشدنی از زندگی روزمره میشود و کسانی که دیر جنبیدهاند، خیلی سخت میتوانند خودشان را برسانند، بنابراین عجله کنند که زود دیر میشود، ولی به همان سرعتی که این فکر بِکر به سراغ ما و آنها میآید به همان سرعت هم از ذهن مبارکمان (شان!) میرود و دغدغه و مشکلات زندگی برای برخی و فان و بیبرنامگی و بیحالی برای عدهای دیگر، جایش را میگیرد!
به هرحال همه اینها را گفتیم که عرض کنیم، حواسمان هست که نمیخواهیم در مورد هوشمصنوعی صحبت کنیم و اینکه بر پیشانی این خودیوبیخودی نوشتیم دانش مصنوعی، اشتباه لپی و سهوی نبوده و قصد و غرض و مرضی در کار است!
وقتی یک نفر، بر فرض، جنابمان یعنی شخص، شخیص هوشنگخان، در مورد موضوعی فیالمثل یک موضوع روانشناسی یا پزشکی و یا صنعتی و مهندسی و جامعهشناختی و هنری و یا هر چیز دیگری، کمی تا قسمتی اطلاعات دارد، اندک بهرهای از اقیانوس دانش آن چیز، برده است و چند صفحه کتاب و یا گزارش و خانه پرش یکی، دو مستند دیده است. ولی با تکیه بر قدرت تخیل و با یاری جستن از مراتبی از توهم و استفاده شایسته از جوگیری و موجسواری، آگاهی و شناخت اندک خود را به کل دانش بشری در آن حوزه تعمیم داده و حتی دیده شده آن رشته علم را کلاً در ذیل چهارکلام سواد خود تفسیر و ترجمه و تبیین و تعلیم میکند! وقتی چنین اتفاق پرتکرار و خارقالعادهای رخ میدهد، ما اسمش را گذاشتهایم، دانش مصنوعی که الحق و والانصاف به ذهنی خلاق و نوآور و مقادیر قابلتوجهای جسارت و خود بزرگپنداری و روداری نیاز دارد که نمیدانم چگونه است که از این قسم انسانهای عجیبالخلقه، کم نداریم!
به هرحال قصه همین بوده است که همیشه در کنار علم، شبهعلم حضور فعال داشته، به موازات دانش، جناب خرافه طی طریق کرده، آنقدری که عالم و دانشمند بوده، جاعل و پشت هم انداز و لفاظ کم نبوده است و همه اینها هم بهخاطر آن است که راه میانبر و رشد آسانسوری و تعجیل در دیده شدن و موفقیت و نخبه و شاخص بودن، مطلوب نظر عده زیادی از خلقا… است که هرچند راه خطا و اشتباه و ناروائیست ولی از آنجا که نمونه و موارد مشابه موفق و مطرح و صاحب توجه و پُردرآمد و طرفدار، در کف و سطح و بدنه و ارتفاع جامعه حضور و وجود دارند، گزینه خوب و بهجا و ارزشمندی برای علاقهمندان رفتن راه صدساله در یک شب است…!
البته این متخصصنماییها بهغیر از اینکه منافع و پول و چهره شدن دارد، طرف دیگر یعنی مخاطب خودش را هم دارد که عجالتاً در خودیوبیخودی بعدی، کمی تا قسمتی به خدمت این فقره هم میرسیم!
هوشنگخان
دیدگاه بسته شده است.