نیم سیر خیال راحت!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی نیم سیر خیال راحت!    از قدیم گفته‌اند که دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست، یعنی اینکه حرف زدن و شعار و شواف و قول و قرار تا وقتی که به عمل و انجام نرسد، دو ریال نمی‌ارزد که گفته‌اند سرکه نقد به از حلوای نسیه (حتی برخی سرکه را […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

نیم سیر خیال راحت!

   از قدیم گفته‌اند که دو صد گفته چون نیم‌کردار نیست، یعنی اینکه حرف زدن و شعار و شواف و قول و قرار تا وقتی که به عمل و انجام نرسد، دو ریال نمی‌ارزد که گفته‌اند سرکه نقد به از حلوای نسیه (حتی برخی سرکه را سیلی هم گفته‌اند!) اما از آنجا که ما برای خودمان هوشنگ‌خانی هستیم و کلی نبوغ و خلاقیت داشته و داریم، با اجازه اهل فن و ایضاً شما خوانندگان گرامی عرض می‌کنیم که آن سرکه نقد و نیم‌کردار هم در این روزگار وانفسای بدمراد، خیلی وقت است که دیگر آنقدری که باید و شاید به کار نمی‌‌آید، یعنی به کار که می‌آید و خیلی خوب و پسندیده هم هست ولی دردی را دوا نمی‌کند چون کار از این حرف‌ها گذشته است و رنج بسیار بباید پیرفلک را!

  از آنجا که می‌فهمیم این حرف ما از نظر شما بی‌ربط بود، باید توضیحی در کنارش عرض کنم، جانم برایتان بگوید که جناب بازار با این نوسانات دایمی و ایضاً حساسیت‌های فصلی و سیاسی و امنیتی و اجتماعی و فرهنگی و در آخر کار اقتصادی که دارد، به خلق‌ا… ایرانی‌جماعت نشان داده است که بیش از حد دمدمی‌مزاج تشریف داشته و ثبات رأی و نظر ندارد، یعنی دیده شده که در آنی و کمتر از آنی، رنگ عوض کرده و از این‌رو به آن‌رو می‌شود، معلوم نیست سرش به چه بالینی است برخی اوقات از سر سوزن رد می‌شود و برخی اوقات از در دروازه رد نمی‌شود، با یک غوره سردیش می‌کند و با مویزی گرمی‌‌اش می‌شود و گاهی هم هیچ چیز بر عزم و نظرش تأثیر‌گذار نیست!

  به هرحال با وجود چنین موجود گولاخ و اخلاق عجیب و غریبی که دارد، نیم‌کردار و چندکردار هم افاقه نمی‌کند و برای آنکه خلق‌ا… رنجور و حیران در این هنگامه بی‌ثباتی و گرانی، کمی آرام گرفته و بتوانند با فکر و خیال راحت به زندگی خودشان ادامه دهند، جناب بازار راه دور و دراز و پرپیچ و خمی در پیش‌رو دارد و بهتر است بر روی آن تمرکز کرده و از حرف و سخن و شعر و سرود و آینده‌نگاری و کف‌بینی و… دست ‌بردارد!

  یعنی اینقدر که مردم از این بازار رودست خورده و سورپرایز شده‌اند، توسط هیچ چیز و هیچ کس دیگری، خفت‌گیر نشده‌اند! برای همین است که خبرهای خوش اقتصادی و ارزی و بازاری، نه آنقدر‌ها زور و بنیه دارند که تحولی به‌وجود آورند و نه آنقدر‌ها تغییر و تأثیرشان بادوام است، ولی یک نیمچه خبر و یا حتی حدس و گمان منفی، شاخک‌ها را تیز کرده و حواس همه را جمع می‌کند و در لحظه و آن تایم دستی به سر و گوش جناب تورم و نرخ ارز و طلا می‌کشد و بورس کبیر و کسب و کارهای صغیر را می‌برد در غم و غصه و ریزش و رکود!

  کافی است همین ریزش نرخ ارز را در این دو هفته اخیر رصد بفرمایید، جناب بازار حتی نیم‌نگاهی هم به آن نکرد و جوری با سقوط معجزه‌وار قیمت دلار و سکه برخورد کرد که انگار نرخ برابری پیاز و سیب‌زمینی در بورکینافاسو تغییر کرده است! ما که اگر به جای ارزهای ریز و درشت، خصوصاً بزرگواران دلار و یورو بودیم، قطع به‌یقین به تریج قبای‌مان برمی‌خورد، عزت نفس‌مان به فنا می‌رفت و تا مدت‌ها اعتماد به‌نفس‌مان را از دست داده از قله‌های قیمتی به تپه‌های حمایتی پناه می‌بردیم!

  به هرحال هرکه باد بکارد، طوفان درو می‌کند که لسان‌الغیب فرموده است، مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو، یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو گفتم ‌ای بخت بخسبیدی و خورشید دمید، گفت با این همه از سابقه نومید مشو! برای همین است که عرض می‌کنم جنابان بازار و اقتصاد تا برادری خودشان را به‌صورت قطعی و دایمی و بدون شرط و اما و اگر به مردم ثابت نکنند و ایضاً روی خودسازی کار نکنند و به ثبات رأی و شخصیت نرسند، خیال راحت و روی خوش مردم را نخواهند دید!  

 

هوشنگ‌خان