ناترازی مردم و مقررات!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی ناترازی مردم و مقررات!(۱)   می‌دانم و می‌دانید در این ملک، اوضاع و احوال جوری شده است که خیلی‌ها دلشان می‌خواهد تا آنجا که می‌توانند و می‌شود، از زیر بار قانون و مقررات شانه خالی کنند و با توجه به منافع و حس و حال و میل مبارکشان کار‌ها را […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

ناترازی مردم و مقررات!(۱)

  می‌دانم و می‌دانید در این ملک، اوضاع و احوال جوری شده است که خیلی‌ها دلشان می‌خواهد تا آنجا که می‌توانند و می‌شود، از زیر بار قانون و مقررات شانه خالی کنند و با توجه به منافع و حس و حال و میل مبارکشان کار‌ها را انجام داده و با مشتری و ارباب‌رجوع و کارمند و همکار و بیننده و شنونده و… برخورد نمایند، البته راستش را بخواهید، نمی‌خواهم بدبینی مفرط داشته باشم، ولی اگر نگویم صدی‌به‌نود از ما مردم این‌گونه هستیم، لااقل یک‌خط درمیانمان در همین حال و هوا سیر می‌کنیم!

  اینکه کسی به کسی نیست یا کسی به کسی هست را نمی‌دانم ولی فهم هوشنگ‌خانی ما همین‌قدر قد می‌دهد که برخی اوقات و برای بعضی چیز‌ها تا دلتان بخواهد کسی به کسی هست، زیادی هم هست ولی برای خیلی از موضوعات و اتفاقات و بی‌قانونی و دور زدن‌ها و پیچاندن‌ها، برهوت کامل است، خشک و بی‌آب و علف! ولی اینکه همان برخی از ما خلق‌ا… ایرانی‌جماعت که بزنم به تخته، بالاتفاق مدعی اخلاق و خوبی و مردم‌داری و انصاف و خواهان عدالت و مساوات هستیم، هر جا که فرصت و یا جایگاه و قدرت در دستمان هست به جای آنکه پیرو همان ادعاهای خودمان باشیم، فرصت را غنیمت می‌شماریم و یکی از برگ‌های برنده خود در اجحاف و تندروی و بداخلاقی و کم‌فروشی و گران‌فروشی و بی‌انصافی و بدقولی و بدعهدی و این قسم چیز‌ها را رو می‌کنیم و عین خیال‌مان که نیست بماند، همچنان مدعی و شاید هم طلبکار هم هستیم! کلاً در تعارض و تضاد باحال و نادری روزگار می‌گذرانیم و اینجور که پیداست آنقدری هم به آن عادت کرده و برایمان عادی شده که هیچ فشار عصبی و وجدانی نداشته و ریلکس ریلکس به زندگی خود ادامه می‌دهیم!

  همه این‌ها که عرض کردیم در رابطه با آن قسم موضوعات و شرایطی است که قانون و مقررات و سقف و کف و محدوده و حساب و کتابش معلوم و مشخص است و لااقل دو خط بند و ماده و قاعده دارد ولی از بد روزگار و ناخوش احوالی برخی از ما‌ها و ایضاً آنها! به این روز افتاده و سر از شیرتوشیری و همینه که هست و خودت بمال و بیشین مینیم بابا و این مشکل شماست و اگه ناراحتی برو جای دیگه و… درآورده است، البته این‌ها که عرض کردیم، همه مشکل و مسئله نیست، برخی اوقات یک قانون و مقرراتی نوشته می‌شود که به هزار و یک دلیل مثل قدیمی بودن، مفهوم نبودن، تفسیرپذیر بودن، یک‌طرفه به قاضی رفتن، کامل نبودن، اجرای نیم‌بند و اجرایی نبودن و یک کرور دلیل دیگر، خودشان محل داستان و قصه و سوء‌استفاده و غصه است.

  فی‌المثل همین نرخ‌گذاری جدید برای تاکسی‌های تهران را مشاهده بفرمایید، بالاخره بعد از مدت‌ها برای ساعات شلوغ و شرایط خاص، دوستان زحمت کشیدند و تفاوت در نرخ کرایه قائل شدند که هم درست است و هم رسم انصاف و مهمتر از همه برای خدمت‌رسانی بهتر به خلق‌ا… هم مؤثر است (بالاخره در موقع ترافیک سنگین یا بارش و سرما و گرما باید جنابان راننده برای ارائه خدمت انگیزه داشته باشند)، اما اینکه قرار بوده سامانه هوشمندی وظیفه تعیین ساعات شلوغی و شرایط خاص (بارندگی و برف و…) و درصد افزایش میزان کرایه را معلوم و براساس آن رانندگان عزیز تاکسی اقدام به اخذ کرایه کنند، این وسط خیلی مورد التفات کسی قرار نگرفته، ضمانت اجرایی هم که دیده نشده و عجالتاً هرکه از ظن خود، یار آن شده و آشفته بازارش، خُلق خلق‌ا… را تنگ کرده است!

  و یا قوانین و مقررات مربوط به فروشگاه‌ها و مراکز خدماتی بین‌جاده‌ای که عجالتاً تبدیل شده است به یک ابزار برای آنکه این مراکز براساس میل مبارک قیمت‌گذاری کنند خدمات ارائه کنند، کیفیت و کمیت تعیین کنند و سریال ادامه‌دار بی‌پایانی داشته باشند که یحتمل در خودی‌وبی‌خودی نوبتی دیگر، برای این مورد و دیگر موارد یادداشتی مبسوط می‌نویسیم که همگی حالش را ببریم!  

 

 

هوشنگ‌خان